يكي از تراژديهاي مهم شكسپير را تماشا كنيد
«كوريولانوس» قهرمان قدرت
بابك احمدي
نمايشنامه «كوريولانوس» نوشته ويليام شكسپير در اوايل جمهوري رُم ميگذرد. مردم بهواسطه كمبود گندم شورش كردهاند و بزرگان شهر، از جمله كايوس مارتيوس از اين ماجرا خشمگينند. منينيوس اگريپا از بزرگان رم، به جمع شورشيان ميآيد و آنها را آرام ميكند. مارتيوس سرميرسد و تودهها را به باد دشنام ميگيرد و ايشان را سستعنصر و بوقلمونصفت ميخواند. در رفت و برگشت ديالوگها بين مردم معترض و نجيبزادگان به سرميبريم كه پِيكي سر ميرسد و از آمادگي ارتش سرزمين ولس براي حمله به رم خبر ميدهد. مارتيوس اوضاع را مغتنم ميشمارد و بر طبل جنگ ميكوبد. آرزوي طرفداران دموكراسي بار ديگر به محاق ميرود و... به اين تعبير در نمايشنامه «كوريولانوس» به نوعي با رويكرد اراده معطوف به قدرتي كه راي مردم را بياهميت ميشمارد مواجه هستيم. مونولوگ كوريولانوس: «شما، سگهاي پست چه ميخواهيد، كه نه خواهان جنگ هستيد و نه صلح. از اولي ميترسيد و ديگري شما را مغرور ميسازد. كسي كه به شما اعتماد كند، به جاي شيرها، خرگوش را پيدا خواهد كرد و به جاي روباه، غاز. كسي كه شايسته بزرگي باشد، در خور تنفر شماست. ميشود به شما اعتماد كرد؟ شما در هر لحظه تغيير عقيده ميدهيد و آن كس را كه لحظهاي پيش نزد شما منفور بود، اكنون شريف ميخوانيد، حالا چه شده كه در جاي جاي اين شهر، عليه مجلس سناي شرافتمندي كه به خواست خدايان، هيبتش شما را فراگرفته، وگرنه همديگر را ميخورديد، فرياد ميكشيد؟» صداي نماينده سپاهيان طرفدار نجيبزادگان و اشرافزادگان و در يك صورتبندي كلي، حكام رم. اين روزها بر اساس همين متن، نمايشي به كارگرداني مصطفا كوشكي در سالن تئاتر مستقل تهران روي صحنه است. اجرايي كه به نوعي پروژه پاياني هنرجويان مدرسه تئاتر مستقل محسوب ميشود و كارگردان تلاش كرده تا جاي ممكن از امكانات اندك بهره بگيرد اما در عين حال از طراحي لباس براي 19 بازيگر روي صحنه غافل نمانده و مثلا به جاي استفاده از موسيقي انتخابي (تمهيدي مرسوم) از نوازنده زنده روي صحنه بهره گرفته است. طراحي نور، لباسها و صحنه مورد نظر كارگردان بطور كل فضاي نمايش را به سوي سياهي و تاريكي سوق ميدهد، امري كه با استفاده از حدود چهار يا شش پروژكتور و چشمپوشي از طراحي چشمنواز صورت ميپذيرد. البته كه معتقدم اين وضعيت هنوز از سوي بازيگران درك نشده و آنها متوجه گام برداشتن به سوي تباهي نيستند. اتفاقي كه براي شخصيت كوريولانوس مخالف مردم (با لباس سياه) رخ ميدهد و در پايان سرنوشتي جز مرگ در انتظارش نيست. از سويي مخاطب ايراني نيز اجراهاي ماندگار از نمايشنامه «كوريولانوس» به ياد نميآورد كه به مقايسه كيفي بپردازد. بنابراين تنها به يك جمله بسنده ميكنم كه گروه نمايش «كورويولانوس» نمايشي خوشريتم پيشنهاد ميدهند. ديدن اين اجرا حوصلهتان را سر نميبرد، اما شايد در نهايت يك اختلاف نظر جدي با كارگردان داشته باشيد. جايي كه به نظر ميرسد او نيز طرف كوريولانوس ايستاده و نقش قدرت، سانسور و سركوب را در به وجود آمدن روان اجتماعي دمدمي مزاج ناديده ميانگارد.