نگاه روانشناختي به محدوديت صدور گواهينامه به دليل خالكوبي
گروه اجتماعي
هفته گذشته، رييس دايره آموزش همگاني پليس راهور فاتب اعلام كرد كه افراد داراي خالكوبيهاي مشهود و نامتعارف متقاضي دريافت گواهينامه راهنمايي و رانندگي، بايد از نظر احتمال به برخي اختلالات رواني تاثيرگذار در رانندگي، مورد بررسي و ارزيابي روانشناسان قرار بگيرند و پس از بررسي و ارزيابي روانشناسان، چنانچه فرد متقاضي صدور گواهينامه موفق به گذراندن صحيح ارزيابيها و بررسيها شد، ميتواند گواهينامه خود را با تاييد روانشناسان دريافت كند.
به دنبال اين اعلام، محمدرضا ايماني، روانشناس اجتماعي نظري مخالف ديدگاه پليس راهور ارايه داد و ضمن آنكه تمايل برخي افراد به داشتن خالكوبي را ناشي از اختلال رواني ندانست به پانا گفت: «اينكه بگوييم فردي كه خالكوبي ميكند دچار اختلالات رواني، مشكلات روحي و رواني و كمبودهاي عاطفي است، يكي از گمانهها درباره اين رفتار است اما ريشه تمايل به خالكوبي منحصرا اين موارد نيست. امروز در كشور با الگوبرداريهاي صرف رفتاري با هدف ايجاد جذابيتهاي بصري مواجهيم كه اين الگوبرداري، همه ما را از خود واقعيمان جدا و مسائل را دچار پيچيدگيهاي زيادي كرده است. اينكه برخي افراد خالكوبيهايي انجام ميدهند صرفا ناشي از مشكلات و اختلالات رواني نيست بلكه برخي از آنها به الگوهاي رفتاري برميگردد كه دوست دارند از آن استفاده كنند و به چشم بيايند. حالا، نوع واكنش جامعه در مقابل اين رفتار، به جاي اينكه تقبيح كند و بگويد اين عمل شايسته نيست، برعكس عمل كرده و دچار پذيرش اجتماعي بالا و داراي جذابيت شده و مورد تحسين قرار ميگيرد. وقتي رفتاري غيرعرفي تبديل به عرف ميشود يا يك ناهنجاري به يك هنجار تبديل شود، اصطلاحا تبديل به بيهنجاري شده است.» اولين موج مقابله با خالكوبيهاي مشهود در كشور، مربوط به ورزشكاران ايراني بود؛ ورزشكاراني كه عضو تيمهاي ملي بودند و توجيه فدراسيونهاي ورزشي اين بود كه استفاده از خالكوبي به عنوان نماد غربي و تهاجم فرهنگي، ميتواند شأن ورزشكار ايراني حاضر در رقابتهاي بينالمللي را خدشهدار كند. پس از آن، ممنوعيت انجام خالكوبي در تمام آرايشگاههاي مردانه و زنانه به صورت دستورالعمل سراسري ابلاغ شد كه البته هدف از اين ابلاغ، مقابله با شيوع بيماريهاي عفوني همچون ايدز و هپاتيت به دليل استفاده احتمالي از سرسوزنهاي آلوده و استريل نشده بود.