رسانه ملي و حراج اعتبار و اعتماد ملي
محمدحسين كبريا
از زمان روي كار آمدن دولت روحاني در سال 1392، صداوسيما به ابزاري جناحي تنزل يافته و از هر فرصتي براي كوبيدن دولت برآمده از راي مردم بهره ميگيرد. ميتوان ادعا كرد كه رسانه ملي به جاي حركت در راستاي خواست اكثريت مردم، به ابزاري در دست ناكامان انتخابات در آمده است. براي ناكامان انتخابات هرگز پذيرفتني نيست كه مردم مسيري غير از مسير مشخص شده توسط آنها را برگزينند. بنابراين راي مردم تا زماني ارزشمند است كه در راستاي خواست و اراده آنها باشد. آنها بدون توجه به اصول و ضوابط بنيادين مردمسالاري، هيچ گروهي را غير از خود، شايسته حاكميت نميدانند. هر چند در گذشته نيز رسانه ملي بيشتر در اختيار همين جناح مورد نظر بوده است و به عنوان ابزاري در دست آنها، برنامههايي چون «چراغ» را ساخت و با پخش صحنههاي نامناسب كنفرانس برلين به تقابل با دولت وقت پرداخت؛ ولي بنا بر قول برخي صاحبنظران اين رسانه اكنون تا حد يك رسانه زرد تقليل يافته است. حمله به دولت و دستگاه ديپلماسي و رييس آن در طول مذاكرات مربوط به برجام و پس از توافق مربوطه، از طريق پخش برنامههاي يك طرفه، به روالي عادي در اين رسانه تبديل شد. هر چند اكثريت قريب به اتفاق شبكههاي رسانه ملي در اين جهت اهتمام كاملي داشتهاند، ولي در ميان آنها شبكههايي شاخص به حساب ميآيند كه شاخصترين آنها شبكه افق با توجه به مجموعه اعضاي هيات انديشهورزش است. در اين شبكه ساخت هر برنامهاي و به كارگيري هر ابزاري براي كوبيدن دولت و دستگاه ديپلماسي كشور مجاز بوده و عوامل آن از مصونيت آهنين خود اطمينان خاطر دارند. در رسانه ملي به طور كل و در شبكه افق جرياني دنبال ميشود كه اولا دولت و دستگاه ديپلماسي را ناكارآمد جلوه دهند و ثانيا تمامي مشكلات كشور را حتي مشكلاتي كه هيچ ربطي به دولت يا دستگاه ديپلماسي ندارند، به آنها ربط دهند. اين جريان هميشه درصدد انتقام از مردم و تلقين اشتباه آنها در راي به دولتهاي يازدهم و دوازدهم هستند. اين جريان يا نميداند يا ميداند و عمدا با اتهامزني به دولت و دستگاه ديپلماسي، درصدد زدودن اعتبار آنها در خارج از مرزها و گسترش بياعتمادي در ميان مردم در داخل است. در سايه همين اعتبارزدايي توسط اين جريان بود كه ترامپ از برجام خارج شد و اكنون وزير امور خارجه تحريم شده است. هر چند مقام معظم رهبري بارها تاكيد داشتهاند كه نبايد جامعه را دوقطبي كرد، با اين وجود تلاش اين جريان دقيقا در مسير دوقطبيسازي است: آنها هميشه به دنبال تقسيم جامعه به «اسلامگرا و ليبرال يا سكولار»، «بهشتي و دوزخي»، «انقلابي و ضد انقلاب»، «خودي و غيرخودي» و «خوب و بد» بوده و خود را نماينده صفات خوب و طرف مقابل را نماينده صفات بد معرفي ميكنند. تبعيت رسانه ملي از اين جريان تمامي ندارد و هشدار دلسوزان نظام در مورد به حراج رفتن اعتماد عمومي از سوي آن رسانه، كمترين تاثيري نداشته است. روزي سريال گاندو ساخته و پخش ميشود و روزي ديگر برادر شهيد بزرگواري را در برنامهاي حاضر ميكنند و با هدف ضربه زدن به دولت و دستگاه ديپلماسي اطلاعات نادرستي را پيرامون تفاهم در خصوص حادثه منا ارايه ميكنند. در حالي كه اصلا در مذاكرات مربوط به حادثه منا و توافق براي از سرگيري اعزام حجاج ايراني به حرمين شريفين، نه دولت و نه دستگاه ديپلماسي هيچ يك دخيل نبودهاند. از سوي ديگر مراجع ذيربط هم ادعاهاي مطروحه در برنامه مورد نظر را رد كردهاند. قرار بود رسانه ملي به دانشگاه اخلاق تبديل شود، ولي امروز اينگونه نيست. در اين رسانه اتهامات فراواني عليه دولت و دستگاه ديپلماسي طرح ميشود، بدون اينكه حاميان دولت يا دستگاه ديپلماسي از حق دفاع برخوردار باشند. از مقامات رسانه ملي بايد پرسيد كه در كدام جبهه شمشير ميزنند؟ چه كسي يا كشوري از ترويج بياعتمادي عمومي و حراج اعتبار دولت و دستگاه ديپلماسي نفع ميبرد؟ چرا بايد به خاطر سياستهاي غلط رسانه ملي، مردم براي آگاهي از تحولات داخلي و بينالمللي، به رسانههاي بيگانه پناه ببرند؟ در حالي كه شرايط كنوني كشور به واسطه تلاشهاي تيم بي و تروريسم اقتصادي امريكا، تبليغ و ترويج وحدت و انسجام ملي را ايجاب ميكند، چرا رسانه ملي بهدنبال اختلافافكني و دوقطبيسازي در جامعه است؟