كوتاه درباره نامه يك نويسنده و پاسخ كوتاه يك فيلسوف
ادبيات يا گم شدن در هياهوي گوشخراش جهان
رسولآباديان
رسيدن به مرزي از اشباع رسانههاييكه هر روزه خبرهاي ريز و درشت جهان سياست را مخابره ميكنند، باعث شده كه نگاه به رسانه در درجه نخست و همراهي مردم با سياستمداران هر روز كمرنگ و كمرنگتر شود. با نگاهي گذرا به تاريخ ادبيات جهان درمييابيم كه اهل ادب هرگاه دردي از ناحيه سياست احساس كردهاند، با خلق اثري بديع نشان دادهاند كه ميتوان از ناحيه ادبيات هم گرهي از ميليونها گره زندگي بشر باز كرد. زماني كه «ميچل بيچراستو» در حال نوشتن رمان «كلبه عموتم» بود، احدي فكر نميكرد كه اين اثر تغييراتي اساسي در سيستم آپارتايد به وجود بياورد و نظرگاه جهانيان را به سمت مشكلي همچون تبعيض ميان سياهپوست و سفيدپوست جلب كند. نگفته پيداست كه زبان ادبيات زباني براي صلح است و نويسنده زماني كه دست به قلم ميبرد، بدون شك بايد از زاويهاي فراتر از جهان تنگ و تار سياست به مسائل بنگرد نه با ادبياتي از جنس سياست. تاثيرگذاري نويسندگاني جهاني چون «همينگوي» و«موريسون» و «تولستوي» و«يوسا» و«پاسترناك» و... ريشه در اين امر مهم دارند كه همه آنها از قله ادبيات به دامنه سياست نگاه كردهاند و نه برعكس. آثاري كه اين نويسندگان پديد آوردهاند، عكسالعملهايي هنري به اتفاقاتي است كه اتفاقا به دست اهل سياست پديد آمدهاند و اگر بنا باشد عكسالعملهاي ادبي هم مانند كلمات و جملاتي كه در هرثانيه مانند يك موج از سوي اهل سياست و رسانهها به سوي مخاطب هجوم ميبرند عمل كنند، بدون شك داراي همان كاركرد هم خواهند شد و تاثيرشان را از دست خواهند داد. اين همه گفتم كه بگويم نامه آقاي «حبيب احمدزاده» را كه ظاهرا بازتاب خوبي هم داشته و فيلسوف بزرگ معاصر يعني «نوام چامسكي» هم نظرش را درباره آن اعلام كرده نميتوان در رديف انتظاراتي كه از يك نويسنده داريم، جاي داد چون واكنشي كاملا فردي است كه نظيرش را ممكن است هر كس ديگري در هر سطح هم داشته باشد. اقداماتي از اين دست را ميتوان به فال نيك گرفت اما اي كاش كساني كه داراي هنر ذاتي و خدادادي نويسندگي هستند، به جاي شاخ و شانه كشيدن از جنس سياست، به درون انسانها به معناي عام كلمه نگاه كنند و قدرت ادبيات را با آفرينش اثري ادبي به بدخواهان ما ثابتكنند وگرنه نتيجه همان ميشود كه چامسكي در چند كلمه خلاصهاش كرده: « نامه عالي است. اما يك مشكل وجود دارد و آن اينكه، ترامپ و همراهانش براي اين موضوعات اهميتي قائل نيستند!» نوع نگاه چامسكي به عنوان شخصيتي بزرگ و منتقد سياستهاي جنگافروزانه ترامپ، در اين پاسخ هم نگاهي كاملا فردگرايانه و انتقاد از شخص ترامپ است و نه پاسخي درخور به نويسندهاي از تبار «رييسعلي دلواري». كوتاه سخن اينكه عكسالعمل اهالي ادب در جهان، اگر در چارچوب ادبيات از جنس اعلا قرار گيرد، بدون شك نتيجهاي چون حضور پرحجم «محمود درويش» در دفاع از فلسطين درپي خواهد داشت و «ياشاركمال» در ادبيات سياسي موثر در كشور تركيه، گرنه در حد شعار باقيخواهد ماند.