ادامه از صفحه اول
خاورميانه، نقطه مهم جهان
ديگر خاورميانه اهميت سابق را براي امريكا ندارد. اما بخش ديگري از سخنان ترامپ را ميتوان اغراق دانست كه جزو ويژگي شخصيتي ترامپ محسوب ميشود. معمولا براي اينكه نشان دهد كه چندان توجهي به خاورميانه ندارد از اين گونه واژههاي اغراقآميز نيز استفاده ميكند. علاوه بر اين بايد گفت كه دونالد ترامپ علاقهمند است كه بگويد خاورميانه براي او بياهميت است و بيش از امريكا، اين ساير كشورها هستند كه خاورميانه برايشان با اهميت است. از جمله اروپاييها، ژاپن و چين بيش از امريكا به اين منطقه نياز دارند و نگران تحولات آن هستند. از سوي ديگر دونالد ترامپ به دنبال آن است كه هزينه تامين امنيت منطقه و خليج فارس را كشورهاي منطقه تامين كنند و اين بار اضافه را ايالات متحده به دوش نخواهد كشيد و اين متحدان منطقهاي امريكا هستند كه بايد هزينه اين موضوع را پرداخت كنند. در حال حاضر درگير كردن ساير كشورها در نقاط مختلف جهان و همچنين هزينه كردن از جيب آنها جزو برنامههايي است كه ايالات متحده در دوره دونالد ترامپ دنبال ميكند و اين جزو همان سياستي است كه از همان روز اول شروع به كار ترامپ آن را مطرح كرده است. اما اينكه چنين درگير كردني موجب افزايش سلطه و نفوذ ساير كشورها در مناطق مختلف جهان از جمله خاورميانه ميشود يا نه، اين احتمال وجود دارد. هدف ايالات متحده بيش از آنكه نگران افزايش نفوذ كشورهايي همچون چين در خاورميانه و خليج فارس شود بايد از هزينههاي ايالات متحده كاسته شود. يا اينكه هزينههاي تامين امنيت از جيب ايالات متحده پرداخت نشود. قطعا وقتي كه بحث ورود كشوري مانند چين به خاورميانه مطرح ميشود كه براي تامين امنيت كشتيهاي تجاري خود اين كار را انجام ميدهد هزينههاي كشوري مانند چين افزايش پيدا ميكند و از اين نظر ميتواند دريافت كه ايالات متحده به دنبال افزايش هزينههاي اين كشور است. ولي اينكه در كنار افزايش هزينهها نگرانيها و دغدغهها و همچنين افزايش نفوذ را به همراه داشته باشد اين موضوع غير محتمل نيست. اما براي ايالات متحده در دوره ترامپ بيش از هر چيزي مباحث اقتصادي مطرح است و دغدغه اصلي ايالات متحده توان اقتصادي امريكا را ميتواند افزايش دهد. اما اين در حالي است كه از توان هژمونيك ايالات متحده نبايد كاسته شود. به همين خاطر است كه فشار امريكا به خصوص بر متحدان خود بيشتر و بيشتر ميشود كه هزينههاي دفاعي و امنيتي خود را افزايش دهند يا در برنامههاي امنيتي امريكا نيز مشاركت كنند. به نظر ميرسد اكنون دغدغه اول امريكا نه بحث ژئوپليتيك و نه بحث استراتژيك است. ايالات متحده بيش از هر زماني راهبري خود را برمبناي رويكرد اقتصادي و بعضا ايدئولوژيك دنبال ميكند و به همين خاطر اكنون اولويت براي امريكا ترامپ مباحث اقتصادي است.
نتيجه مطلوب
از طرفي چنين اقداماتي - يعني بخشش و عفو به جاي قصاص – يكي از سنتهاي زيبا و رايج در بين مردم كردزبان كشورمان است كه ميتواند بحق الگوي ساير شهرها و هموطنان هم قرار گيرد و در اينجا نيز با عفو نجفي دوباره تكرار شده است. در اين ميان خوشحالم كه وكلاي متهم؛ همانطور كه اينجانب نيز در همين روزنامه بر آن تاكيد داشتم، بخش اعظم تلاش خود را در گرفتن رضايت از متهم معطوف كردند و بالاخره به نتيجه مطلوب هم رسيدند و اكنون بايد منتظر ماند و ديد كه با توجه به ساير اتهامات نجفي، دادگاه چه ميزان مجازاتي را براي او تعيين ميكند، چرا كه همانطور كه ميدانيد بر اساس ماده 612 قانون مجازات اسلامي حتي با وجود بخشش اولياي دم، متهم باز هم بايد دوران محكوميت خود را به لحاظ وجهه عمومي جرم سپري كند كه چيزي بين 3 تا 10 سال حبس است. گرچه قاضي ميتواند به تشخيص خود آن را كمتر نيز بكند. بر همين مبنا و با توجه به شخصيت خاص متهم، پيشبيني شخصي بنده است كه به احتمال زياد، نجفي با سپري كردن بخشي از دوره محكوميت خود مشمول عفو شده و آزاد خواهد شد. اما از وجهه قانوني اين مساله كه بگذريم، اين عفو جوانب اجتماعي مثبت بسياري هم داشت. همانطور كه ميدانيد سالهاست كه بسياري از فعالان مدني و حقوقي به دنبال ترويج فرهنگ «عفو» به جاي «قصاص» در كشورمان هستند. حتي زماني كه انجمن حمايت از حقوق زندانيان فعال بود و بنده هم عضو و سخنگوي آن بودم، تلاشهاي بسياري را به همراه ساير دوستان در اين زمينه داشتيم و به نتايج خوبي هم رسيديم. تلاش براي آنكه به جاي قصاص و ستاندن جان انساني ديگر ديه يا ساير روشهاي توافقي اجرايي شود و مردم نيز به آن خو بگيرند و اين فرهنگ را بپذيرند. اين رخداد يعني عفو نجفي به عنوان يكي از نمونههاي شاخص در اين زمينه ميتواند كمك شاياني باشد براي به ثمر رسيدن اين تلاشها و اينكه در آيندهاي نزديك شاهد رشد چشمگير چنين اقدامهايي باشيم و بتوانيم ضمن احترام به فوتشدگان، جان انسانهاي ديگر جامعه خود را حفظ كنيم. درست همانگونه كه دين، مذهب و فرهنگ ما نيز بر آن تاكيد داشته و دارند.
بازخواني فاجعه منا
بيان اين مسائل در تلويزيون مدبرانه نبود. اگر ركنآبادي مداركي داشت، به مراجع مسوول ميدادند، بعد اعلام ميكردند. اما متاسفانه همه اين مسائل در اين شرايط نامناسب مطرح شدكه از تدبير به دور بود. چرا كه امريكاييها بيشترين فشارها را از همين طرق به ما وارد ميآورند.
در شرايطي كه شاهد تغيير گرايش اماراتيها و پالسهاي سعوديها هستيم، بايد بيشتر دقت شود و نبايد چنين مسائلي كه مشخصا در تضاد با منافع ملي است، مطرح شود. آن هم ازطريق صدا و سيما كه مخاطبان ميليوني دارد. اگر به اين اتفاق با نگاهي خوشبينانه بنگريم، بايد بگوييم اوج كجسليقگي صورت گرفته و اگر بدبين باشيم. بگذاريد بدبين نباشيم.