• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4440 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۴ مرداد

روايتي در حاشيه كتاب «آونگ فوكو» نوشته امبرتو اكو

كور در برابر مكاشفه

سعيد حسين نشتارودي

«تنها براي شما فرزندان حكمت و فضل است كه اين اثر را نگاشته‌ايم، آن را بيازماييد، در معنايش كه جاي جاي در كتاب پراكنده و بار ديگر گرد آورده‌ايم غور كنيد، آنچه در جايي نهان كرده‌ايم در جاي ديگر از پرده بيرون آورده‌ايم باشد كه حكمت شما را دريابد.» هر سه تامون، كتاب‌‌بازهاي تير بوديم. يادم مياد ايام دانشجويي مثل يك پيامبر توي دانشگاه بودم و در مورد هر مساله و موضوعي چندتا رفرنسي رو كه مطالعه كرده بودم به بچه‌ها مي‌گفتم. حالا يك تاريخ‌باز، يك فلسفه‌خون و مني كه ديوانه ادبيات بودم، كنار هم ايستاده بوديم. از اين دست قرار‌ها هميشه اتفاق نمي‌افتاد. من ميزبان بودم و آن دوتا مهمون منو كتاب‌هاي نام آشنا. از غُرولندهاي ابتذال كتاب‌هاي تازه كه گذشتيم، كمي خاطرات كار كردن توي خيابون انقلاب و تا صبح بيدار براي تموم كردن و ركورد زدن رو بالا پايين كرديم. ما به‌هم پهلو مي‌زديم، اما كسي به روي اون يكي نمي‌آورد كه از حوزه مطالعاتش بيزاره. تن دادن به جنگ كار هر سه‌تاي ما بود، كه ساعت‌ها بحث كنيم و قوري قوري چاي دم كنيم. گفتم: « ما شبيه آدم‌هاي كتاب «آونگ فوكو» هستيم. مردي فلسفه‌باز جمع با لبخند مضحكي كه يعني من عالمم و شما گمراه جوابم رو داد؛ «رمان چيزي جز سرگرمي نيست» اين حمله به ادبيات بيشتر از تجاوز به خاك كشورم برام بود. گفتم: انسان تماما يك حيوانه قصه‌گوست، هرچي دوست داري بگو، تمام روز قصه مي‌گي يا قصه مي‌شنوي.

احساس كردم من جوخه‌اي اعدام هستم و اون كسي كه با چشم‌هاي بسته به سمت مرگ حركت مي‌كنه. گلوله‌ها قبل از صداي شليك توي تنش نشسته بودن، تير خلاصم شايد اين جمله آخر بود، «نيچه جايي گفته كه: تمام فيلسوف‌ها به دنبال حقيقت هستند، سال‌هاست كه به دنبال حقيقت تمام جهان‌رو زيرو رو كردند. اما هيچي پيدا نكردند، من مطمئنم كه حقيقتي وجود نداره و دنبالش نيستم.» تاريخ‌دان ما سه تا حتما امروز رو يك گوشه‌اي يادداشت مي‌كنه و اگر سال‌هاي بعد اين جمع به هر دليلي از هم بپاشه، امروز رو به‌ ياد هر دوتاي ما مياره. «تفاوتي نمي‌كند كه بنويسم يا ننويسم، آنها حتي در سكوت من دنبال معاني ديگري خواهند گشت. آنها اين طوريند. كور در برابر مكاشفه. ملكوت، ملكوت است. همين و بس. اما سعي كن به آنها بگويي، آنها كه كم ايمانند. پس مي‌توانم اينجا بمانم، به انتظار، و به تپه‌ها نگاه كنم. خيلي زيباست» اگر «امبرتو اكو» حالا اينجا بود، حتما من شخصيت اصلي كتاب بعدي مي‌شدم. لابد بهم مي‌گفت: سعيد، منم اول عاشق فلسفه بودم، بعدش رفتم زبان‌شناس شدم، گاهي هم فلسفه درس مي‌دادم، اما وقتي از همه اينها بازنشسته شدم، فهميدم كه رمان جهانيه كه بايد توش زندگي كنم. حالا توي سن پنجاه‌سالگي يك رمان‌نويس جوان هستم و با دست راستش كلاه لبه‌دار رو به نشانه خداحافظي بلند مي‌كرد.

با اينكه در حال حاضر احساس مي‌كنم ما سه تا، شخصيت‌هاي اصلي كتاب «آونگ فوكو» هستيم. وقتي هر دو كنار هم ايستادند تا در مقابل من از موضع تاريخ و فلسفه دفاع كنند، كتاب را برداشتم و صفحه را باز كردم، حدود صفحه هشتصد بود، بدون معطلي خواندم «يك انجمن سري با شاخه‌هاي مختلف در سرتاسر دنيا هست و توطئه‌اش پخش كردن اين شايعه است كه توطئه جهاني وجود دارد. من شوخي نمي‌كنم. بيا اين دست‌نويس كتاب‌هايي را كه مي‌آورند مانوتيوس بخوان.

ولي توضيح زميني‌ترش را بخواهي، داستانش مثل مردي است كه لكنت زبان شديد دارد و شكايت مي‌كند راديو به خاطر اين براي گويندگي استخدامم نمي‌كند كه كارت عضويت حزب ندارم. ما هميشه بايد تقصير شكست‌مان را بيندازيم گردن يك نفر ديگر و ديكتاتوري‌ها همه نياز به دشمن خارجي دارند تا هواداران‌شان را متحد نگه دارند. همان‌طور كه يك نفر گفت، براي هر مساله پيچيده‌اي يك راه‌حل ساده وجود دارد، و آن هم غلط است.» عاشق لحظه‌هايي هستم كه نفر مقابل رو خلع سلاح مي‌كنم.

گفتم: اين جنگ ما سه تا مثل جنگ سه تا ويراستار كتاب «آونگ فوكو» تمومي نداره. همين نزديكي‌ها يك چايي‌خونه خوب مي‌شناسم، بريم و تا ببينم شما اين روزها با كسي سفر مي‌كنيد. در مغازه كتاب‌فروشي رو باز گذاشتم و توي شلوغي پياده‌رو مثل هزاران آدم معمولي به همديگه تنه مي‌زديم و جلو مي‌رفتيم. نمي‌دونم توي اين همه شلوغي و صدا، صداي منو شنيدن يا نه، اما من حرفم رو زدم: «انسان نمي‌تواند قبول كند كه دنيا تصادفي يا اشتباهي خلق شده، تنها به خاطر اينكه چهار اتم نفهم در اتوبان لغزنده خورده‌اند به هم. بنابراين بايد طرح كيهاني را پيدا كرد – خدا، فرشته‌ها، شياطين. هم‌شهرياري همين كاركرد را در مقياس كوچك‌تر بازي مي‌كند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون