سرمشق نهضت در كرمان
با هدايت و نظارت يك روحاني شريف و بزرگوار مسلمان ميشود. آن روحاني وقتي صفاي باطن اين نوجوان را ميبيند او را به امر طلبگي تشويق ميكند. ايشان هم در محضر بزرگان حوزه كرمان و قم تلمذ ميكند و در اثر ذوب شدن در شخصيت حضرت اميرمومنان(ع)، خصالي برجسته و متفاوت با همه همگنان در او به منصه ظهور ميرسد، مثل سخاوت، راستگويي، سادهزيستي و ... ميرزا عبدالحسين پس از تحصيل در قم، به عنوان يك روحاني مطرح به كرمان بازميگردد و آنجا نيز زندگي متفاوتي را پيشه ميكند. اين تفاوت در مشي او را سرآمد زهاد و عباد كرمان ميكند؛ به گونهاي كه به «سلمان كرمان» و «سلمان عصر» مشهور ميشود. مرحوم ميرزا عبدالحسين حتي خانواده خود را تحتتاثير قرار داده و ميكوشيده بنا به دستور اسلام با ايشان صله رحم كند؛ به گونهاي كه در جريان رحلت ايشان طايفه زرتشتيان كرمان به شيوه مسلمانان شريك در غم بودند. به ياد دارم وقتي ايشان به رحمت ايزدي پيوست، چهل شبانهروز در شهر كرمان مرتبا مراسم فاتحه برگزار شد، يعني تمام محلات كرمان به تدريج فاتحه برگزار كردند. اقليتهاي كرمان بهخصوص زرتشتيان و همچنين يهوديان كرمان فاتحه گرفتند و شهر در عزاي اين انسان وارسته آشفته شد. از بزرگان زرتشتيان خاندان حجتيكرماني مرحوم پرويز شهرياري رياضيدان برجسته چپگرا بود كه پسرعمه آقاي حجتي كرماني بود و من يكبار با آقاي حجتي توفيق داشتم به ديدار ايشان بروم. آقاي حجتي در دامان چنين خانوادهاي و زير سايه تربيت اسلامي محض يك تازهمسلمان شيفته پاكباخته پرورش يافت. البته در كنار اين زندگي رنجهاي زيادي را متحمل شدند، زيرا مرحوم حجتي بزرگ زندگي بسيار سادهاي داشت و هر چه داشت انفاق ميكرد تا جايي كه حتي ميوههايي كه برادر كشاورزش براي او ميآورد، به فقرا و مستمندان ميداد و افراط در بخشش و اطعام ميكرد و غير را بر خود و خانواده خود مقدم ميداشت. آقاي حجتي در زندگينامهاش شماي كوچكي از فقر مباركي كه بر زندگياش حكمفرما بود، به تصوير كشيده است. بنابراين آقاي حجتي در چنين خانوادهاي ميراثدار يك خاندان با عظمت و بافضيلت است. بعد از فوت پدر مسووليت اداره خانواده پرجمعيت به عهده آقاي حجتي ميافتد. ايشان هم براي تربيت و پرورش خواهران و برادران اهتمام فراوان داشت و در مسير خصلتهاي ناب انساني پدر گام برداشت. در نتيجه احترام و توجهي كه مردم كرمان به اين خاندان شريف داشت، زندگيشان سامان يافت. دامادهاي خوبي نصيب ايشان شد، مثلا داماد نخستشان كفاشي بود كه بسيار علاقه داشت داماد اين خانواده شود و وقتي اين نكته را با مرحوم ميرزا عبدالحسين در ميان ميگذارد، ايشان هم از دخترش ميخواهد كه اين مرد شريف كاسب را به شوهري بپذيرد. دختر هم پيشنهاد پدر را ميپذيرد و مراسمي ساده برگزار ميشود و به بركت اين پيوند ميمون و پاك، يك زندگي شكوفايي آغاز ميشود و آن جوان بعدا به يكي از معروفترين بنگاهدارهاي كرمان بدل ميشود. در پرتو اين شكوفايي نيز اين خانواده كه بعد از فوت پدر وضع مالي مساعدي نداشتند، ميتوانند از رفاهي نسبي برخوردار شوند. مرحوم علي حجتيكرماني برادر آقا محمدجواد نيز از دانشمندان و خطباي بنام حوزه بود. اخوي ديگرشان محمد حجتي ساليان دراز زندانهاي طولاني را تحمل كردند و از پيشكسوتان امر مبارزه هستند. آقاي حجتي با وجود سنگيني اداره خانواده و توجه به حفظ ميراث گرانسنگ گريز از ماديات پدر، ويژگيهاي خاصي دارد. او از پيشگامان امر مبارزه در كرمان است. به قاطعيت ميگويم كه ايشان الگو و سرمشق ما در امر نهضت و مبارزه در كرمان بود كه به ما الفباي مبارزه و شجاعت و صراحت را آموخت. بعد از مهاجرت ما به قم، ايشان به دليل اهتمام به امر مبارزه، جذب تشكل حزب ملل اسلامي شد كه پايهگذار آن آقاي سيد محمد كاظم موسويبجنوردي آن زمان در سپاه دانش در اطراف قم بود كه به سفارش آقاي حجتي به مدير آموزش و پرورش قم كه آن زمان كرماني بود، به قم آمده بود. در همان دوران آن تشكل حزب ملل اسلامي را سامان دادند كه منجر به دستگيري ايشان شد. ايشان در جريان محاكمه حزب ملل اسلامي، با وجود تمايل يكي از مسوولان دادگاه كه كرماني بود و ميخواست محكوميت ايشان را كم كند، براي تقويت روحيه جوانان مبارز و ممانعت از نااميدي و افسردگي آنها، احساس تكليف ميكند و در دفاع از آرمان، ايثار ميكند و شيوهاي پيش ميگيرد كه محكوميت چهار ساله به ده سال بدل شود. در دوران زندان هم با بسياري از بزرگان و علما و اساتيد همنشين ميشود و ضمن تاثير گرفتن از ايشان خود در تغيير محيط ستمباره زندان به يك محيط آموزنده نقش موثري ايفا ميكند. بعد از زندان در جريان شهادت حاج آقا مصطفي فرزند امام(ره) سخنراني تاثيرگذار و افشاگري ميكند كه باز دستگير و راهي تبعيد ميشود. در تبعيد توفيق همبندي بزرگاني چون مقام معظم رهبري را دارد كه خاطرات شيريني از آن دوران دارد كه نشانگر رابطه عميق و تاثيرگذار بين اين دو بزرگوار است. آقاي حجتي بعد از انقلاب نخستين امام جمعه كرمان بود و در كنار مرحوم شهيد باهنر از كرمان جزو اولين نمايندگان مجلس خبرگان قانون اساسي بود و در انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي به عنوان نماينده تهران وارد مجلس شد. هم در مجلس خبرگان و هم در مجلس شوراي اسلامي حضور موثري داشت. شيوه برخورد ايشان در مجلس به گونهاي بود كه همه نحلهها و گرايشهاي سياسي حاضر در انقلاب باهم ارتباط سازنده داشته باشند و از حذف هم پرهيز كنند. اين منش در مجلس باعث ميشود برخي بگويند ايشان مثلا با كنار رفتن بنيصدر موافق نبوده گرچه راي مخالفت با بنيصدر را داده بود. به هر حال شيوه برخورد او صلحجويانه و تفاهمآميز بود. ايشان صداقت و صراحتي در ابراز عقيده داشت و اين اظهارات مطلوب واقع نميشد؛ به گونهاي كه ايشان را به گرايش ليبرالي يا سازشكارانه يا متفاوت متهم ميكردند. به دليل صدمهاي كه ايشان به دليل اين منش ديده بود، مقام معظم رهبري در دوران رياستجمهوري او را به عنوان مشاور فرهنگي خود انتخاب و سعي كرد در ترميم فضاي جامعه نسبت به ايشان عنايت خاصي صورت بگيرد. ايشان هم از اين فرصت براي فعاليت فرهنگي و اظهارنظرهاي مثبت و ادامه كارهاي تحقيقي و فعاليتهاي علمي استفاده ميكند؛ به گونهاي كه سه جلد از تفسير ارزشمند علامه طباطبايي(ره) را به فارسي ترجمه ميكند. ايشان يكي از حوزههاي ارزشمند حوزوي بود كه اگر دوران دهساله زندان نبود و در حوزه اقامت داشت، از برجستگان حوزه قلمداد ميشد، هر چند در آن دوران دهساله نيز از مطالعه و تحقيق پيرامون مسائل مذهبي عقب نماند و با بزرگاني از همبندانش در زندان مباحثه ميكرد و پيشرفت داشت. ما به وجود ايشان افتخار ميكنيم و ضمن تشكر از روزنامه اعتماد، از كتابخانه ملي و خانم دكتر بروجردي هم كه نسبت به برگزاري بزرگداشت و تجليل براي ايشان اهتمام دارند، تشكر ميكنيم.