راهي براي رسيدن به چابهار
سينا قنبرپور
راه چاره براي رونق بخشيدن به گردشگري يك مقصد دور چيست؟ چگونه ميتوان يك نقطه جغرافيايي خاص كه ويژگيهاي منحصر به فردي دارد را به مقصد گردشگري تبديل كرد. كارشناسان گردشگري، تبديل شدن يك منطقه به يك مقصد گردشگري را بسيار پيچيده ميدانند. بهترين توصيف درباره اين پيچيدگي را «هوشنگ غفارپور» فعال اين حوزه همان زمان كه «حسن روحاني» با وعده حل پرونده هستهاي رقابتهاي انتخاباتي پيروز شده بود، در گفتوگو با روزنامه اعتماد به كار برد؛ توسعه و رونق گردشگري از حل پرونده هستهاي پيچيدهتر است. البته مذاكره براي حل پرونده هستهاي كار بسيار پيچيدهاي بود اما تبديل يك نقطه به مقصد گردشگري چنان به عوامل مختلف و عناصر متنوعي وابسته است كه نميتوان تصميم گرفت يك نقطه به مقصد گردشگري تبديل شود و بعد اين اتفاق با مسافرت مردم به آن نقطه محقق شود. پيروزي «حسن روحاني» در انتخابات سال 1392 و گسترش اينترنت در دولت او باعث شد يكي از مقدماتيترين اتفاقات براي مقصدي دور در ايران رقم بخورد؛ سيستان و بلوچستانيها توانستند با تكيه بر شبكههاي اجتماعي و اينترنت پرسرعت جاذبههاي گردشگري و پتانسيلهاي بكر خطه خود را بيشتر و بيشتر معرفي كنند. نمونه اين كار در فعاليت يكي از اهالي سيستان و بلوچستان در توييتر ملموس بود؛ «نويد برهانزهي» توانست از طريق حساب شخصي خود بسياري از جاذبههاي فرهنگي و جغرافيايي اين خطه را بازنماياند و حتي گردشگراني را به خانه خود بكشاند. اما اين اتفاق خوب تا تبديل شدن «چابهار» به مقصدي براي گردشگري، بسيار دور و كم است و اتفاقات ديگري را ميطلبد كه دست به دست هم بدهند. اينكه امروز تركيه به مقصدي گردشگري تبديل شده است، حاصل اجراي صرفا يك سياست خاص نبوده و ...
عوامل مختلفي دست به دست هم دادهاند. از جمله اينكه استانبول به عنوان يك شهر خاص به لوكيشن فيلمهاي مهمي از جمله يكي از مجموعههاي «جيمزباند» تبديل شد. جز اين، فيلمهاي ديگري در تركيه و استانبول ساخته شدند تا از جنبه بصري اين شهر كه سابقه تاريخي بسياري هم داشته و راه بين اروپاييان و شرقيها محسوب ميشده به خاستگاهي براي سفر تبديل شود. حالا اگر قرار باشد «چابهار» به مقصدي براي گردشگري تبديل شود چقدر ممكن است بتوان از تجربه استانبول براي آن بهره برد. چابهار براي بسياري از ايرانيان مقصدي بسيار دور و گران است. اين نكته وراي ويژگيهاي استراتژيك چابهار به عنوان يك بندر و متفاوت از جذابيتهاي جغرافيايي آن است. «چابهار» يكي از سواحل زيبا در دنيا را دارد اما فقط رسيدن به اين ساحل همپاي يك سفر به تركيه يا دوبي تمام ميشود. حال برگرديم به پرسش نخستي كه مرور كرديم؛ چگونه ميتوان يك مقصد دور را به مقصدي براي گردشگري تبديل كرد؟ و اگر قرار باشد اين تبديل شدن به مقصد گردشگري، موجب رونق و توسعه منطقهاي كمبرخوردار شود چه بايد كرد؟ واقعيت اين است كه حق با آن فعال گردشگري بود كه گفت، توسعه گردشگري كه نيازمند ورود گردشگر خارجي به كشور است از حل پرونده هستهاي پيچيدهتر است. حتي اگر تحريمها را از همه اين معادلات حذف كنيم، واقعيت اين است كه هنوز ارادهاي براي تبديل چابهار به يك بندر استراتژيك وجود ندارد. دولت روحاني تلاش بسياري كرد تا ظرفيت بندرگاه چابهار افزايش يابد. اين اتفاق افتاد اما بندرگاهي كه راه مناسب نداشته باشد چگونه ميتواند در پروسه حمل و نقل موفق عمل كند. دولت يازدهم و دوازدهم براي راهاندازي راهآهن چابهار- زاهدان كه نقش بسزايي در توسعه اين منطقه به ويژه توسعه ترانزيت دارد، انرژي صرف كرد اما راهآهن هنوز در گام نخست باقي مانده و كار حتي به ريلگذاري نرسيده است. بنابراين نميتوان انتظار داشت، نقش بندرگاهي به توصيف استراتژيك خود نزديك شود. در مورد گردشگري هم وقتي مقصدي راه مناسب نداشته باشد و تردد به آن از نظر قيمت تمام شده گران باشد، نميتوان به توصيف جاذبههاي آن پرداخت و انتظار تغيير داشت. با اين حال يك راه ميانبر براي چابهار و توسعهاش وجود دارد؛ كوتاه كردن فاصله تا پايتخت. كافي است مسير هوايي تهران- چابهار به عنوان يك مسير استراتژيك تعريف شود و دولت با حمايت از شركتهاي هواپيمايي، مردم را به سفر به چابهار تشويق كند. ديري نخواهد پاييد كه هم صنعت هتلداري در چابهار متحول ميشود و هم شغلهاي متاثر از ميزباني مسافران آنجا را دگرگون خواهد كرد. اما پرسش اين است كه دولت حاضر است اين تصميم را بگيرد و با حمايت از شركتهاي هواپيمايي، طرحي نو در رونق بخشيدن به سفر با مقصد چابهار دراندازد؟ كاري كه سرمايهگذاري زيرساختي و زيادي نميخواهد و صرفا با يك ساماندهي و تخصيص يارانه به بليتهاي هواپيما ممكن ميشود. راهي كه فاصله زياد تا چابهار را ميانبر زده و ميكاهد.