استراماچوني از همه چيز شاكي بود
واقعهنگاري يك اعتراض اكسپرسيونيستي
علي كربلايي
سه صندلي پشت يك ميز با تعدادي ميكروفن، آندرا استراماچوني وارد كادر ميشود و با چهرهاي برافروخته روي صندلي وسط مينشيند. نگاهي به چپ و راست مياندازد و سپس با عصبانيت ميپرسد آيا كسي اينجا بلد است انگليسي صحبت كند؟ استرا، دست چپش را چند باري روي صندلي كنارياش ميكوبد و تكرار ميكند اگر كسي بلد است انگليسي صحبت كند، بيايد روي اين صندلي بنشيند. همهمه و خنده سالن را در بر ميگيرد، بعد از چند ثانيه، يك فرد بيسيم به دست ميانسال، همراه با يك جوان مستاصل وارد كادر ميشوند. جوان مستاصل، روي صندلي سمت چپ استرا مينشيند، اما فرد بيسيم به دست، به او ميگويد روي صندلي سمت راست بنشيند، تا خودش صندلي سمت چپ را اشغال كند. فرد بيسيم به دست، بعد از چند ثانيه از كادر تصوير كات ميشود تا تمام تمركز بينندگان روي استرا و مترجمش باشد؛ اما پرده اصلي نمايش تازه قرار است روي صحنه برود. استراماچوني، با سرعت زيادي شروع به صحبت ميكند، چشمهاي مترجم از حدقه بيرون زده و متعجب است كه چرا مربي ايتاليايي با اين سرعت در حال صحبت كردن است. استرا مكث ميكند، مترجم بخشي از حرفهايش را ترجمه ميكند و در حالي كه هنوز حرفهايش تمام نشده، استرا ادامه صحبتهايش را پي ميگيرد و فرياد ميكشد. مترجم فرصت كافي براي ترجمه حرفهايش ندارد و مشخص است كه تسلط كافي به زبان انگليسي هم ندارد، درست مثل استراماچوني كه از كلمات ساده و محدودي براي بيان عصبانيتش استفاده ميكند. در لحظاتي هر دو همزمان صحبت ميكنند. براي مخاطبي كه كمي زبان بداند، واضح است كه مترجم در مواردي حتي فحواي كلام سرمربي ايتاليايي را هم نميرساند. عصبانيت استرا به اوج خودش رسيده و ميگويد اينجا براي من احترامي قائل نيستند و با همان لحن دقايق گذشتهاش تكرار ميكند، كسي كه نميداند از باشگاه استقلال است يا فدراسيون، با او مشكل دارد. ميميك صورت مترجم هر لحظه بهتزدهتر ميشود. گويي كه از چيزي ترسيده باشد. استرا به حرفهايش ادامه ميدهد و ميگويد اين چيزها باعث نميشود تسليم شوم، من اينجا ميمانم. آخرين صحنه، يكي از بهترينهاست. استرا از روي صندلياش بلند ميشود و آن را به ديوار ميكوبد و با عجله از اتاق كنفرانس خارج ميشود. پرهيجانترين 5 دقيقه هفته اول ليگ برتر ايران، بعد از بازي ماشينسازي و استقلال، در اتاق كنفرانس استاديوم بنيان ديزل رقم خورد. فضايي عجيب ساخته شد كه تنها در نمايشهاي اكسپرسيونيستي ميتوان نظيرش را پيدا كرد.
چرا اين نمايش روي صحنه رفت و چه كسي كارگردان آن بود؟ براي فهم اين موضوع، بايد روند تاريخي دو ماهه حضور استرا در ايران را بررسي كنيم. پيشتر در گزارشهايي در روزنامه اعتماد به مشكلاتي كه استرا با باشگاه استقلال دارد، اشاره كرديم. وعدههاي زيادي محقق نشده و بحران مديريتي در جمع آبيهاي پايتخت مشهود است. استراماچوني مجبور شد اولين بازي فصل را بدون مترجم روي نيمكت بنشيند و براي برقراري ارتباط با بازيكنانش به شدت مشكل داشت. معاونتهاي باشگاه استقلال در حال حاضر خالي است و اميرحسين فتحي مجبور است به تنهايي همه كارها را پيش ببرد. چندين مورد ناهماهنگي تا امروز بلاي جان استقلال بوده. از ماجراي ديپورت ميليچ تا ارسال دعوتنامه براي بازيكني كه حداقل شرايط لازم براي حضور در ليگ برتر ايران را ندارد. استرا از اين وضعيت خسته است و تهديد كرد كه قرار است استعفا بدهد. تهديد او با تهديد متقابل مديرعامل استقلال همراه شد و در رسانهها عنوان شد كه در گفتوگوي تلفني بين فتحي و استراماچوني، مديرعامل آبيها به او اعلام كرده كه غرامت فسخ را بده و برو. غرامتي حدود دو ميليون يورو، معادل دستمزد يك سال استراماچوني. در ماجراي صادر نشدن آيدي كارت براي مترجم استراماچوني در هفته اول ليگ هم مشخص است كه ناهماهنگي بين مديران و معاونان مربوطه باعث شده كه درخواستي براي سازمان ليگ ارسال نشود. اين در حالي است كه استقلال در حال حاضر از دو نفر به عنوان مترجم استفاده ميكند، يكي مسوول جيپياس باشگاه كه دوستي نزديكي با استرا رقم زده و در تمرينات كار ترجمه را با توجه به آگاهي به مسائل فني انجام ميدهد و مترجم ديگري نيز به استرا معرفي شده كه مربي ايتاليايي به او گفته فقط در زمان بازيها و كنفرانسها كنارش باشد. جمعه عصر هيچ يك از اين دو كنار استراماچوني نبودند.
اين ماجرا، در هفته بعد قطعا حل خواهد شد. اما استرا دو ماه اول حضورش در ايران را هرگز مثبت ارزيابي نخواهد كرد. او همه چيز را توهين به خود و حرفهاش ميداند و خواستار برقراري نظم معمول تيمهاي فوتبال در باشگاه استقلال است. بايد ديد اين اجراي قوي از استراماچوني در اتاق كنفرانس خبري ورزشگاه بنيان ديزل، با آن پايانبندي بينظير ميتواند مسوولان استقلال را به خودشان بياورد يا نه. بديهي است كه همكاري و تعامل با يك مربي گرانقيمت اروپايي، گزينهاي معقولتر از در افتادن با او محسوب ميشود.