نگاهي به روند انتخاب گزينه جديد وزارت آموزش و پرورش
انتظار در آستانه
سال تحصيلي
گروه اجتماعي
روزي كه سيد جواد حسيني، سرپرست وزارت آموزش و پرورش روي صندلي روبرو نشست تا با «اعتماد» گفتوگو كند، چند بار تكرار كرد كه به تنها چيزي كه فكر نميكند اين است كه نام او به عنوان گزينه وزارت از سوي روحاني به دست مجلس ميرسد يا نه، پاسخهايش در اين مورد با «هرچه آقاي رييسجمهور بگويد» و «اين از اختيارات آقاي رييسجمهور است» آميخته بود. اما آنچه در كلام ميگفت با نحوه اداي كلمات و نوع ارايه آمارها و دستاوردها و نقشههايي كه براي آموزش و پرورش داشت نشان ميداد اطمينان كامل دارد كه به زودي قرار است به صورت ثابت و با عنوان وزير در جلسات كابينه حاضر شود. ديگران او را با عنوان «آقاي وزير» خطاب ميكردند و او هم يك بار در طول مصاحبه گوشزد كرد كه همين حالا هم در جلسات كابينه بر صندلي «وزير آموزش و پرورش» مينشيند. آن اطمينان البته با خبري كه روز دوشنبه، اول از مجلس و بعد پايگاه رسمي اطلاعرساني دولت رسيد از ميان رفت. در نامه حسن روحاني به مجلس نام محسن حاجيميرزايي به عنوان گزينه پيشنهادي وزارت آموزش و پرورش درج شده بود.
معلمان دست به قلم شدند. در همين مدت كوتاه نقدها و يادداشتهاي بسياري نوشتند و به كنايه و از سر نقد گفتند: «آقاي روحاني خسته نباشيد!» آن زماني كه علياصغر فاني، نخستين وزير آموزش و پرورش دولت روحاني در حالتي ميان استعفا و بركناري وزارت آموزش و پرورش را ترك كرد جمعي از فرهنگيان معتقد بودند كه فقط كاركشته بودن در مسائل آموزش و پرورش و كارنامه حضور در مدرسه و منطقه و وزارتخانه را داشتن براي جاي دادن مسائل آموزش و پرورش در اولويتهاي دولت كافي نيست. فاني ساليان درازي در سطوح مختلف آموزش و پرورش حضور داشت و با اين حال نتوانست از پس خواستههاي معلمان و اداره وزارتخانه برآيد. همين بود كه ناگهان با مطرح شدن نام محمدعلي نجفي خيل عظيمي از معلمان به استقبال او رفتند، چرا كه گمان داشتند چهرهاي با وزن سياسي ميتواند در ميان بحثهاي سياست خارجي و داخلي و قيمت نفت و وضعيت اقتصاد و غيره، حواس كابينه را متوجه مسائل آموزش و پرورش هم بكند. نتيجه البته انتخاب فخرالدين دانشآشتياني بود كه حمايت گسترده اصلاحطلبان را داشت و در كارنامهاش تجربه مدارس مفيد ديده ميشد. سازوكارهاي سنتي و پيچيده آموزش و پرورش اما شايد براي او كه صحبت از آموزش و پرورش مدرن ميكرد زياده از حد ناشناخته بود و بعد با بلوايي كه بر ضد او و سند 2030 و موضعهاي ريز و درشت ديگر به پا شد نتوانست چند ماه بيشتر در سمتش بماند. شايد براي همين بود كه سيد محمد بطحايي به نظر گزينه امنتري ميرسيد؛ چهرهاي كه سالها بود در معاونت و ساختار آموزش و پرورش حضور داشت و از قضا هم حمايت اصولگرايان را داشت و هم با اجراي طرحهاي جديد مثل حذف مشق شب و آزمونها و پخش فوتبال در مدارس و كاستن از حجم ساعات فشرده درسي ميتوانست شكل اصلاحطلبانهاي هم به آموزش و پرورش بدهد.
سيد محمد بطحايي هم البته از اتفاقاتي كه ناگهان آموزش و پرورش را تبديل به سوژه رسانهها و بعد منتقدان تند و تيز ميكنند بينصيب نماند. ماجراي انتشار ويديوهايي از چند مدرسه كه دانشآموزان را در حال همخواني با ترانه «جنتلمن» نشان ميداد ناگهان تبديل شد به تيتر يك رسانهها و هجوم به وزير هم به دنبالش آغاز شد؛ هجومي كه البته از سوي طيفهاي اصولگرا بيشتر انجام شد. شايد براي همين بود كه پس از آن ماجرا بطحايي در تقريبا تمامي سخنرانيهايش در مورد عملكرد آموزش و پرورش در مورد گسترش آموزههاي ديني و برپايي نماز جماعت و جدي گرفتن فرهنگ اسلامي توضيح ميداد. او البته در مراسمي پا را از همه اينها فراتر گذاشت و در مورد ميزان پايبندي دانشآموزان به مقدسات گفت: «امروز 14 ميليون دانشآموز كشور جزو طبقه انقلابي و متدين هستند كه در صورت نياز همانند دوران انقلاب و جنگ تحميلي حاضر به جانفشاني و ايثار هستند و اينها نشانههاي هويتي ماست.» صحبت به ميان آوردن از مساله حضور كودكان در ميدان جنگ ديگر با آن پخش فوتبال در مدارس چندان همخواني نداشت و بطحايي را هدف انتقادات بسياري به خصوص در شبكههاي اجتماعي قرار داد. اما هنوز هم مشخص نيست كداميك از اين اتفاقات يا مجموعه آنها باعث شدند كه ناگهان خبر استعفاي بطحايي از وزارت آموزش و پرورش از راه برسد. استعفاي بطحايي با تمام نكات مثبت و منفياش بدون شك اوضاع آموزش و پرورش را در نيمه پاياني دولت دوم روحاني پيچيدهتر كرد. حالا حسن روحاني ابتدا با انتخاب چهره به نسبت ناشناختهاي مانند سيد جواد حسيني و بعد با انتخاب گزينه ناشناختهتري از او كه ديگر سابقه چنداني هم در آموزش و پرورش ندارد نشان داد كه دولت با وجود همه حرف و حديثهايي كه در مورد انتخاب وزير زن براي اين وزارتخانه بود شايد قصد ندارد اين دو سال پاياني را صرف درگيري بر سر اين وزارتخانه كند.
رييسجمهور بايد به معلمان احترام ميگذاشت
سيد كاظم اكرمي در دولت مهندس موسوي وزير آموزش و پرورش بود. از همان زمان تاكنون همچنان با مسائل و فراز و نشيبهاي اين وزارتخانه در تماس بوده است. در دولت روحاني سالها به عنوان مشاور وزير آموزش و پرورش فعاليت داشت و حالا هم خودش را معلم ميداند. در سالهاي گذشته اين نخستينبار است كه چهرهاي مانند او به صراحت به انتقاد از حسن روحاني ميپردازد. اكرمي به«اعتماد» ميگويد: «آموزش و پرورش بزرگترين وزارتخانه اين كشور است؛ حدود يك ميليون نفر به عنوان معلم و كارمند در اين وزارتخانه عضو هستند. كساني كه همگي ليسانس دارند و طيف گستردهاي از آنها داراي مدرك كارشناسي ارشد و دكترا هستند. اكرمي البته تلاش دارد در مورد گزينه ناشناختهاي كه هنوز در موردش تصوير روشني ندارد قضاوت سختي نكند و براي همين اضافه ميكند: «البته شنيدهام كه ايشان آدم اخلاقمدار و خوبي است، بله اين شرط لازم براي اداره وزارتخانه است اما كافي نيست. آموزش و پرورش وزارتخانه هزار مساله است، صدها مساله دارد و كسي بايد در صدر آن باشد كه در رشته علوم تربيتي متخصص و از ساير رشتهها مطلع باشد و كار تجربي كرده باشد، سر كلاس رفته باشد، مدير منطقهاي بوده باشد و تا حدودي با مسائل آموزش و پرورش تماس نزديك داشته باشد. با وجود همه اين بايدها و شرايط، درست در هفته دولت كسي را انتخاب ميكنند كه اين شرايط را ندارد. در اين يك ميليون نفر حتما 10 نفر پيدا ميشدند كه بتوانند به عنوان گزينه مورد بررسي قرار بگيرند. دولت كار رتبهبندي معلمان را انجام داد، خدمات و دستاوردهايي كه در اين بخش داشت همه اينها قبول اما معلمان حالا انگيزه كمتري براي همراهي با دولت دارند. اين مساله صرف معلمان هم نيست، براي هر وزارتخانه ديگري هم اگر فردي را در نظر بگيرند كه هيچ ربطي به آن وزارتخانه ندارد همين نتيجه به بار ميآيد. اين نقطه ضعفي است كه در كار دولت وجود دارد.»
اكرمي ميگويد: در اين هفت سال گذشته هيچ وزيري نتوانسته چهار سال به عنوان وزير آموزش و پرورش بماند، يك سال و سه سال و چند ماه در اين سمت بودهاند و بعد رفتهاند. دور اول دولت آقاي فاني انتخاب شد، كارشناس آموزش و پرورش بود، مطلع بود اما چطور وسط كار استعفا داد يا مجبور شد به استعفا؟ من كه دوست ايشان هستم نميدانم كه چرا و معلمها هم نميدانند، اين يعني بيتوجهي و اسباب ناراحتي فرهنگيان.» دو عضو كميسيون آموزش قبل از وارد شدنشان به جلسه اين كميسيون خيلي كوتاه پاسخ ميدهند: ايشان را كه نميشناسيم بايد اول برنامههايشان را ارايه دهند تا بعد بتوانيم اظهارنظر كنيم.»