3 نكته درباره وزير پيشنهادي آموزش و پرورش
محمدرضا نيكنژاد
محسن حاجيميرزايي به عنوان گزينه رييس دولت براي وزارت آموزش و پرورش معرفي شد. با نگاهي گذرا به مسووليتهاي پيشين حاجيميرزايي نخستين چيزي كه به چشم ميخورد بيگانگي او با نهاد آموزش، با همه گرفتاريهاي ريز و درشت آن است. گرچه هميشه بيگانگي دليل بر ناتواني نيست. براي نمونه گروهي بر اين باورند كه اگر وزير از بدنه آموزش و پرورش نباشد، رهايي او از چنبره مديريت ناكارآمد
40 ساله اين نهاد چهبسا بهتر هم باشد! اما شرط اين كار جايگاه علمي درخور، تجربه مديريتي پربار و نفوذ سياسي گزينه موردنظر است كه چنين پيشينهاي درباره حاجيميرزايي به چشم نميخورد! اما معرفي حاجيميرزايي از چند جنبه اهميت
بيشتري دارد.
1- گزينه پيشنهادي وزارت آموزش و پرورش
-دستكم براي نگارنده و گروه گستردهاي از فرهنگيان- آنچنان بينام و نشان و بدون پيشينه آموزشي و حتي مديريتي است كه از هماكنون نگراني از ژرفتر شدن گرفتاريهاي چند دههاي نهاد آموزش در ميان دغدغهمندان اين نهاد به سرعت رو به گسترش است. بيگمان ژرفا و گستره دشواريهاي آموزش و پرورش نيازمند مديريتي خلاق، پويا، توانمند در رويارويي با گرفتاريهاي كهنه و البته رخدادهاي گاه و بيگاه اما موثر در آموزش و پرورش است. نارضايتي گسترده فرهنگيان، دانشآموزان و خانوادهها از آموزش و پرورش نيازمند كسي است كه بتواند همين ساختار نيمبند را لنگان پيش ببرد تا روزي كه شايد فرادستان به اهميت واقعي آموزش در بهسازي اجتماعي، فرهنگي و توسعهاي آن
پي برده و براي بهبودش تلاش كنند. باتوجه به پيشينه گزينه پيشنهادي، چنين رخدادي دور از انتظار است.
2- معمولا روند كار در معرفي وزير پيشنهادي آن است كه با بهكارگماري او به عنوان سرپرست،
از سويي ذينفعان آن وزارتخانه بتوانند ارزيابي بهتري از تواناييها و برنامههاي او داشته باشند و از ديگر سو دولت و بهويژه مجلس فرصت و زمينه بهتري براي ارزيابياش داشته باشند. پس چرا از همان اول حاجيميرزايي به عنوان گزينه وزارت پيشنهاد نشد؟ چرا چنين گزينه ناآشنايي- چه در سطح مديريت سياسي و چه در گستره آموزش و پرورش- به عنوان وزير به مجلس پيشنهاد شد؟ چرا حسيني كه حتي در دوران سرپرستي توانسته بود بخش بزرگي از خانواده آموزش و پرورش را با خود همراه كند و اميدهاي تازهاي براي بهبود نسبي پديد آورد، ناگهان كنار گذاشته شد؟ آيا كنار گذاشتن حسيني يكي ديگر از عقبنشينيهاي رييس دولت در برابر فشارهاي جناح مخالف بود؟ اگر چنين است، آيا درست است كه سرنوشت بيش از 40 ميليون شهروند، كه مستقيم و غيرمستقيم از اين نهاد تاثير ميپذيرند را فداي خواسته سياسي خود يا جناح مخالف كند؟ اگر بنا به هر دليلي حسيني در دوران سرپرستي نتوانسته انتظارات رييس دولت و تيم همراه را برآورده كند، چرا در ميان گزينههاي به نسبت شناخته شده در بدنه آموزش يا بيرون از آن، بايد فردي تا اين اندازه ناآشنا با زير و بم آموزش و گرفتاريهاي آن معرفي شود؟ و...
3- حسيني در دوره سرپرستياش، با كنشهاي موثر رسانهاي توانسته بود خود را آشنا با آموزش و گرفتاريهاي پرشمار آن نشان دهد از اين رو بخشي از فرهنگيان به تغييرات هر چند اندك حضور او در آموزش و پرورش اميدوار شده بودند، اين را ميشد به آساني در فضاهاي رسانهاي مربوط به
معلمان ديد.
نكته مهم اين است كه سرنوشت وعدههايي مانند اجراي رتبهبندي و تاثير اندك آن در دريافتي معلمان، پايان مدرسههاي خشتي-گلي و بخاريهاي نفتي، افزايش اختيار مدرسه، پرداخت حقالتدريسها و... چه خواهد شد؟