برخيز و اول بكش (266)
فصل بيست و پنجم
«سر عياش را براي ما بياوريد» – رييس عوض ميشود
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
پري (سرپرست شينبت) از حاسون پرسيد كه چه ميخواهد.
حاسون گفت، «من مسووليت كامل بر تمامي بخشهاي ديگر آژانس ميخواهم تا بتوانم كار او را بسازم.»
پري كه خودش يك سرپرست ماهر بود ميدانست كه ماموران چگونه ميتوانند حس خوشي داشته باشند، از اين رو با لبخندي پاسخ داد، «من در اينجا تو را سرپرست آژانس براي امور يحيي عياش منصوب ميكنم.»
حاسون گفت، «در اين صورت من يك قولي از تو ميخواهم كه رو حرف من حرف نزني و اينكه تصميم من در مورد سوژه تصميم نهايي باشد.»
پري مطمئن بود كه ميتواند رابين را قانع سازد تا برگه قرمز عليه يحيي عياش را امضا كند اما به اندازه كافي نسبت به خلاص نشدن راحت از شر مينهاي سازماندهي شده اطلاع داشت و به همين خاطر فقط جواب داد، «عيسراييل، كل آژانس پشت تو است . برو و براي ما سر عياش را بياور.»
حاسون پست تازهاش را گرفت و تمامي اطلاعاتي كه آنها درباره عياش داشتند را مرور كرد. اطلاعات خيلي كمي وجود داشت. اين اطلاعات طي بيش از يكسال جمع شده بود و هيچ منبع قابل اطمينان شينبت با عياش يا با يكي از دوستان نزديكش در تماس نبود و اينكه هيچ نشانه شفافي درباره اينكه عياش كجاست و چه ميكند وجود نداشت و فقط يك گزارش بود كه گفته شده بود حماس به خاطر ترس از اينكه شينبت به او دست يابد، كمك كرده تا به لهستان فرار كند.
حاسون به صحت اين گزارش شك كرد. او در نشستي كه در اوايل فوريه برگزار شده بود پرسيد، «او چطور ميتواند در لهستان باشد در حالي كه ما آثار او در تمامي بمبگذاريهاي انتحاري در اينجا پيدا ميكنيم؟» سپس اظهار كرد كه او كل روند تعقيب سوژه را تغيير ميدهد.
تا آن موقع، دشمنان رييس شينبت اعضاي سازمانهاي متنوع ساف بودند . آنها كلا در هستههاي كوچك، از مكانهاي مشخصي كه معمولا در آنجا زندگي ميكردند، فعاليت ميكردند، به همين خاطر عمليات شينبت حول نواحي جغرافيايي – دهكده، شهركها، حاشيهها و مناطق – دور ميزد كه در آن ماموران و عوامل اطلاعاتي، مواد اطلاعاتي را روي هر چيزي كه رخ ميداد جمع ميكردند . هر واحد تقريبا مستقل عمل ميكرد و هماهنگي ميان آنها محدود بود و فقط در سطح فرماندهي به اجرا درميآمد. ماموراني كه روي يك سوژه كار ميكردند هرگز براي تبادل اطلاعات و بحث درباره اجراي عمليات به شيوه سازمانيافته با يكديگر ملاقات نميكردند .
اما حماس دردرون با يك چارچوب كاملا متفاوت عمل ميكرد. كنشگران وظايفي را كه حماس به آنها ميداد در محل اقامت خودشان انجام نميدادند بلكه از جاي ديگري انجام ميدادند. هر ماموريت آنها در مكان متفاوتي بود در حالي كه زير نظر يك فرمانده ملي باقي ميماندند. بنابراين اطلاع تخصصي يك مامور شينبت از آنچه كه در حوزه جغرافيايي مشخص او رخ داده بود، هيچ نتيجه معناداري را نميداد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه