تركيه و خليجفارس
سعيد عابدپور
با اتمام ساخت دومين پايگاه نظامي تركيه در خليجفارس اين كشور تبديل به يكي از بازيگران امنيتي منطقه ميشود. هم اكنون تعداد نيروهاي نظامي تركيه در پايگاه نظامي طارق ابن زيد امارات در مجاورت قطر، بالغ بر سه هزار نفر است و با افتتاح پايگاه جديد تركيه در قطر نيروهاي اين كشور بالغ بر پنج هزار نفر خواهند بود. خليجفارس به تدريج تبديل به يكي از كانونهاي توجه نظامي تركيه ميشود. اين منطقه وسيع در دوره عثماني، براي دريانوردي و ارتباط با هندوستان و چين و حفظ سلطه بر مناطق عربنشين بسيار مهم بود. روزنامه يني شفق در تحليلي با برآورد اينكه به زودي امريكا منطقه خليجفارس را ترك خواهد كرد، هدف تركيه از حضور نظامي در قطر و امارات را پيشبرد سياست خارجي نوين اين كشور ميداند. تركيه در حال تبديل به ابرقدرت خاورميانهاي در تمامي ابعاد سياسي، اقتصادي و نظامي در حال تلاش است و دخالت نيروهاي اين كشور در سوريه از ابتداي شروع برنامه امريكا براي تغيير حاكميت دمشق بخشي از تلاشها بود . اين مساله اتفاقي نيست كه موسسه استراتژيك مطالعات خاورميانه، رابطه قطر و تركيه را به قرن نوزدهم باز ميگرداند. در آن زمان مقامهاي عثماني به شيوخ دوحه كمك كردند تا استقلال خود را از اعراب سعودي حفظ كنند. قطر همواره به سعوديها به عنوان رقيب و خطر بالقوه نگاه كرده است. سعوديها در كشورهاي عربي حاشيه خليجفارس با توجه به قدرت مالي و پشتيباني امريكا خود را برادر بزرگ و رهبر جهان سني ميدانند، ولي اكنون تركيه اردوغان تمايل بيشتري براي احراز عنوان رهبري جهان سني را دارد، رهبري كه متكي بر تاريخ طولاني ششصد ساله عثمانيهاست. حضور بيشتر نظامي تركيه در خليجفارس به علت بحران موجود امنيتي در آن است. تنش بين ايران و امريكا و مساله تانكرهاي نفتي گاهي از خطر قرمز عبور ميكند و همواره اين بيم وجود دارد كه اين مساله روزي به يك درگيري منتهي شود.
امريكا بدون هيچ توفيقي طرح راهاندازي ائتلاف بينالمللي براي گشت دريايي آبهاي ايران و يمن را مطرح كرده است. به علاوه تنش درازمدت بين ايران و عربستان سعودي در سالهاي اخير ابعاد وسيعتري يافته است. حمايت سعوديها از افراطيگري نظامي و تروريسم و ائتلاف با اسراييل موجب تشديد نگرانيها و البته شكافهاي امنيتي منطقه است.
حكومت سعودي با حمله نظامي به يك كشور برادر مسلمان، يمن، عملا فرصتهاي رهبري جهان اسلام را از دست داد و منطقه را ناامنتر كرد. ولي مساله اساسيتر از ايدئولوژي و قدرت در منطقه خليجفارس، انرژي است. نفت همچنان سرنوشت ملتهاي منطقه را رقم ميزند. تركها به خوبي متوجه تغييرات استراتژيك منطقه به نفع ايران شدهاند. با ساخت كريدور شمال – جنوب كه سنپترزبورگ را به بندرعباس و اقيانوس هند وصل ميكند و پيشرفت سازهاي لجستيكي مورد نياز چين براي جاده جديد ابريشم، همگرايي اقتصادي استراتژي بين ايران - چين - روسيه و البته به همراه كشورهاي هند و پاكستان ايجاد ميشود. در مقابل امريكا با سياست حمايت از سعوديها در چهل سال گذشته، بديلي براي منطقه خليجفارس باقي نگذاشته است.
شايد در اين تغييرات منطقهاي چشم تركيه به ايفاي نقش امنيتي بيشتر در خليجفارس به كمك امريكا، فرانسه و انگلستان است؟ اين احتمال نيز وجود دارد كه تركيه يكي از عوامل همگرايي با ايران، روسيه و چين در اين منطقه باشد. همه اين تحولات كليدي در آينده ژئوپوليتيك خليجفارس نه به امريكا و نه به تركيه و نه كشور ديگر خارج از خليجفارس بستگي دارد؛ اين مساله به تنظيم دوباره روابط ايران و عربستان سعودي بستگي دارد و حضور تركها در منطقه شايد كاتاليزوري براي تحقق اين هدف باشد و شايد يكي از آرزوهاي بزرگ تركها براي حضور امنيتي درازمدت در خليجفارس، آرزويي كه فعلا به نفع جبهه ايران، قطر و تركيه است ولي در درازمدت شايد چنين نباشد.