درباره انواع نشانهاي هنري كه به نام هنرمندان ضرب ميشود
حلقه بسته اهداي جايزه به بزرگان
بابك احمدي
اهداي نشان به نام چهرههاي فرهنگي و هنري قطعا رسم پسنديدهاي است و كيست كه از ارتقاي منزلت اجتماعي و الگوسازي به بهانه حيات يا فقدان هنرمند خلاق و شايد! با اخلاق قدر نديده كشورش ناخرسند باشد؟ اما اين روزها با وضعيتي مواجه شدهام كه پرسشي مدام در ذهنم ميچرخد. قرار است انواع و اقسام نشانها به چه كار آيند؟ يا اصولا به كار چه كسي ميآيد؟ اگر قرار شود هر مملكتي به نام نويسنده، بازيگر، نقاش، موسيقيدان، شاعر، كارگردان و ديگر اهل هنر و خرد خود جايزه و مدال و نشاني راهاندازي كند، مثلا تكليف مردمان روسيه با شاعران، نويسندگان، متفكران، بازيگران و كارگردانان موثر پرشمارشان چيست؟ در سال بايد چه تعداد مراسم اهداي نشان به نام خالقان شاهكارهاي ادبي خود كه از قضا در سراسر جهان پرطرفدارند، بنا كنند؟ اين هزينه مادي و معنوي كه صرف ميشود چه دردي از چه كسي دوا ميكند؟ به ويژه وقتي كه ما اينجا در ايران، نشان استاد عزيز و بزرگمان را به آن استاد بزرگ عزيز ديگر اهدا ميكنيم. نشان عباس كيارستمي را به احمد شاملو ميدهيم و نشان احمد شاملو را به علي نصيريان. اين زنجيره همين طور ادامه دارد تا نشاني كه به دكتر علي رفيعي و احمدرضا احمدي و ديگران ميرسد. حلقهاي از پيشكسوتان و بزرگاني تدارك ديدهايم كه مدام به يكديگر جايزه و نشان افتخار ميدهند. هيچ يك از دستاندركاران اين «جشنها» و «شبها» هم از خود نميپرسند به عنوان مثال احمدرضا احمدي به دريافت نشان و جايزه چه نيازي دارد؟ اتفاقا اينها با فراخواندن اسامي بزرگان در پي كسب شهرتند، يا در خوشبينانهترين حالت جز «گذران يك شب زيبا» دور هم يا دورهمي! يك نكته بارز است و البته دردآور، اينكه سهم مردم باقي شهرهاي ايران از تمام نشانها و مدالهاي افتخار كه به نام چهرهاي است و به چهره ديگر اهدا ميشود، چيست؟ اينها چه دخلي به جوان فرهنگدوست و هنرمند هرمزگاني و شيرازي و كرد دارد؟ مهمتر آنكه تعريف كاركرد اين نشانها در جريان فرهنگ كشور مشخص نيست. بيتعارف، تاسيس مدالها و نشانها امروز چنان دستمالي شده كه ديگر براي هيچ كس تفاوت نميكند مثلا مداليوم «عبدالحسين نوشين» خانه تئاتر را روي ميز كار داشته باشد يا نه. اهداي نشان عزتالله انتظامي به فرد چه اهميتي دارد وقتي از آن اعتبار نگيرد و در ادامه راه به كارش نيايد؟