پيامدار حيات شيعه
حفظ وضع موجود و بسنده كردن به افقهاي تنگ و تاريك انديشه، به ديگر سخن اگر بخواهيم با ادبيات سياسي امروز جهان فلسفه نهضت عاشورا را مورد تحليل قرار دهيم حضرت امام حسين(ع) خواهان اصلاح امور جامعه بودهاند.
فرمايش حضرتش كه خروج خويش از مدينه به مقصد كربلا را در جستوجوي اصلاح امور جامعه مسلمين ميداند، به واقع مويد همين مدعاست. به عبارتي حضرت امامحسين(ع) بزرگترين اصلاحطلب عصر خويش بوده است و اصلاح چيزي جز سپردن حقوقي كه خداوند براي بندگان خويش تعيين كرده، به صاحبان آن يعني مردم، معنايي ندارد. اين حادثه شگفت سرشار از درسهاي بزرگ است. شايد بزرگترين اين درسها را بتوان در چند نكته خلاصه كرد كه به مثابه قطرهاي از درياست. رويارويي حضرت امام حسين(ع) با دستگاه جائر يزيد، رويارويي آزادگي و حرمتگذاري انساني با عوامفريبي و دروغ و سياهكاري بود و حضرت امام براي دست يافتن جامعه به حقوق خويش تمامت هستي خويش را در كف ايثار نهاد و از پرداختن بهاي آزادي تن نزد. در اين قيام و مقابله حضرت امام، هيچكس يا گروهي را به اجبار به همراهي خويش در اين سفر پر بلا فرانخواند. «......... ياراني وفادارتر و بهتر از ياران خويش نميشناسم و نيز خانداني نيكوتر و حقگزارتر از خاندان خود. خداوند پاداش شما را از جانب من بدهد، شما را اجازه دادم و روا داشتم كه باز رويد و اينك ديني به من نداريد، شب تاريك شما را فراگرفته، پس همچون مركبي راهوار او را گرفته برويد.....» اين سخنان حضرت امام درس بزرگي است كه به تعبير نويسندهاي امروزين «با انگشتان خون آلود، راه آسمان را نشان ميدهد» دست يافتن به فلاح و رستگاري جز در سايه آگاهي و آزادي محقق نميشود و با زور و اجبار نميتوان ملتي را به جاده ترقي و رستگاري راند. به ديگر سخن هيچ دگرگونيي در احوال مردمان پديد نميآيد، مگر آنكه آنان خود، تحول را در درون خويش احساس كنند.
خلاف اين نظر كه گروهي از نهضت عاشورا، حادثهاي خشونتبار ترسيم ميكنند حضرت اباعبدالله الحسين(ع) همواره به پرهيز از خشونت تاكيد داشتند و در واقعه عاشورا نيز خشونتطلبان دشمنان حضرتش بودند كه جنگ را آغاز كردند، و آموزگار آزادي، كوشش بسيار كرد تا شايد اصلاحگري او با خشونت توام نگردد، اما دشمنان تاب چنين روشي را نداشتند و به شيوه معهود جاهلي شمشير بركشيدند تا زبان حقيقت را به تيغ خشونت قطع كنند.