بايد اميدوار بود
فرزانه توني
با پايان يافتن روزهاي گرم تابستان و شروع فصل پاييز، كمكم دوره حراجيهاي پايان فصل آغاز ميشود و به دنبال آن، از تبليغات پيامكي و سطح كوچك گرفته تا روي بنرها و بيلبوردهاي شهر، خبرِ حراجي، دهان به دهان در سطح شهر پخش ميشود. در اين اثنا، خياطان و كارگاههاي توليدي انواع پوشاك زنانه و مردانه، براي خلق طرحهاي جديد و نوظهور دست به كار ميشوند اما اينكه خياطان و طراحان مد روز، از چه الگوهايي براي طرحهاي جديد پوشاك، بهويژه براي بانوان استفاده ميكنند، ميتواند پرسش خوبي باشد كه مدتها بيجواب مانده است.
برخلاف تمام تلاشهايي كه در زمينه توليد كالاي ملي و مخالفت با واردات پوشاك و ترغيب به ايجاد كارگاهها و توليديهاي كوچك و حتي خانگي، صورت گرفته، ظاهرا دست اين آقايان، يا شايد زورشان به روساي صنف توليدي پوشاك و طراحان مد روز نميرسد، يا شايد مافياي پوشاك هم براي خودش داستانهايي زير سر دارد! علي اي حال اينكه توليديها هماكنون به سليقه اكثريت كه مدعي هستند به دنبال پوششي با طرحي غربي هستند، احترام ميگذارند، حرفي نيست. اينكه چرا طرح و شكل پوشش بانوان هرساله دستخوش تغييراتي نه چندان غربي كه «ناكجايي» ميشود جاي سوال است!
همچنين اين موضوع براي همگان واضح و مبرهن است كه زنان و مردان ايراني از ديرباز و از زمان مادها و دوران ساسانيها و ...، لباسي با طرح و شكلي واحد به تن ميكردند، مگر زناني كه در بالاترين جايگاه اجتماعي بودند كه در اين زمينه نهتنها پوشششان الگويي براي ساير زنان بهشمار ميرفت، بلكه نوعي از امتياز اشرافيت ِآنها نيز بهحساب ميآمد. فيالواقع تاثيرگذارترين پيشقراولان مد در اين ميان، زنان درباري بودند كه بهطور مستقيم داراي خويشاوندي با شاه بودند. معذلك با مطالعه مختصري در باب جامه زنان در گذشتههاي دور، مىتوان اطلاعاتي را در زمينه نوع پوشش و طرح بهكار رفته در آن، به دست آورد.
حال چگونه است در جامعهاي با وجود افرادي با سلايق و حتي اديان متفاوت كه همگي زير پرچم اين كشور روزگار ميگذرانند، نوع پوشش، بهطرز عجيبي براي گروهي كه ديدگاهي غربگرا دارند، طرحريزي ميشود؛ بهنحوي كه در جامعه بهسختي ميتوان براي افرادي كه ميخواهند بدون هرگونه افراط و تفريط و بيتوجه به سلايق مد و روز دنيا، پوشاكي متعارف به تن كنند، پيدا كرد! با وجودي كه مجموعهاي از شاخصها و ضوابط براي طراحي و توليد پوشاك زنان در نظر گرفتهشده است، متاسفانه آنچه در مراكز فروش ديده ميشود، بسيار متفاوت از آييننامههاست. به عنوان مثال مانتوهايي كه غالب فروشگاههاي كوچك و بزرگ عرضه ميكنند فاقد حداقل استانداردهاي پوشش بوده و عملا براي جمع كثيري از بانوان بلااستفاده است. البته اخيرا اين موضوع در رسانههاي تصويري مطرح شده است اما آيا عزمي براي تغيير وجود دارد يا اين بررسي، صرفا يك شوي تلويزيوني است؟ ظاهرا طراحان لباس در ترسيم طرحهايشان هيچگونه هدفي ندارند و از سبك و ايده خاصي الگوبرداري نميكنند! البته هستند طراحاني كه صرفا به دنبال نمايش و استفاده از واژگان و تصاوير و مضامين غربي هستند كه نه به معاني آن توجه كردهاند و نه درك درستي از مضامين آن دارند. همچنين موضوع قابل توجهي كه از آن غفلت شده، اين است كه غالب اين مانتوهاي بهروز، كه به نام مدروز دوخته شده و به بازار فروش عرضه ميشوند، هردوره، از كيفيت و يراقي كه براي دوخت آن استفاده شده، كم ميشود و در عين حال براي خريد آنها بايد هزينه زيادي را پرداخت. شايد و نه، قطعا بايد به طراحان و توليدكنندگان، طرح و شمايل زيبايي كه ساليان سال زنان ايراني به تن ميكردند، نقش و نگارهايي از گل و جامههاى رنگارنگ و گلدار و حتى پارچه جامه زنان كه با گل و برگ و نقشهاى هنرى و رمزى و نگاره جانوران و طرحهاي اسليمي آراسته مىشده است را يادآور شد. شكي نيست كه سبك پوشش در هر كشوري، ميتواند نمايشي از الگوها و سنتهاي ديرينه آن كشور باشد. بايد اميدوار بود و يادآور شد و مردم را به پيروي از طرحهايي نه تقليد از غرب، كه بهروي آوردن آييننمان، تشويق كرد. بايد اميدوار بود!