«مثل مار حيلهگر و مثل يك بچه ساده» – شربت خدايان
برخيز و اول بكش (277)
فصل بيست و ششم
در حالي كه تيم سرنيزه در حال جمعآوري اطلاعات در اردن بودند، ماموران در دفتر مركزي موساد در حال ريختن نقشهاي بودند كه چگونه «عمليات خاموش» را كه نتانياهو درخواست آن را داده بود، پي بريزند. كشتن نبايد عامل يك هياهو ميشد، نبايد توجهات را به تروركنندگان جلب ميكرد و در حالت ايدهآل بايد اينگونه به نظر برسد كه مشعل به دلايل طبيعي مرده است. گزينههاي مختلفي از قبيل تصادف جادهاي طرح شد كه مورد قبول واقع نشد و در نهايت فقط يك گزينه باقي مانده و آن مسموم كردن بود. مشورتهايي بر سر اين موضوع كه چه عامل سمي را بايد استفاده كرد، در واحد فناوري موساد با همكاري موسسه تحقيقات بيولوژيك اسراييل، كه يك واحد كاملا مخفي دولتي واقع در نس زيونا در جنوب تلآويو، صورت گرفت. آنها درنهايت روي «لوو فنتانيل» به نتيجه رسيدند كه شبيه فنتانيل، ماده مخدري قوي و صد برابر قويتر از مرفين است، (بنگاههاي دارويي كه سعي كرده بودند «لوو فنتانيل» را به عنوان يك ماده بيهوشي در جراحي به كار ببرند متوجه شدند كه نميتوانند براي جلوگيري از مرگ مريض كنترل كافي روي آن دارو داشته باشند.»
نقشه اين بود كه به طور دزدكي يك دز مرگآور را به مشعل برسانند. «لوو فنتانيل» بهطور نسبي يك دارويي است كه به كندي حركت ميكند – چند ساعت طول ميكشيد تا مشعل بيشتر كسل شود و درنهايت به خواب برود. پس از آن دارو نفس كشيدنش را كند و درنهايت آن را متوقف ميكرد. مرگ او چيزي بيش از يك سكته يا حمله قلبي به نظر نميرسد و «لوو فنتانيل» هم تقريبا اثري از خود بر جاي نميگذارد. حتي اگر فردي هم آن را به طور خاص آزمايش كند، كالبدشكافي هم چيزي را مشخص نميكند. برخي در قيصريه آن را «شربت خدايان» ناميدهاند.
مساله بعدي اين بود كه چطور اين ماده را بدون آنكه كشف شود به سيستم مشعل وارد كنند. موسسه بيولوژيكي پيشنهاد استفاده از وسيله اولتراسوند را كرد كه شبيه به آن است كه براي ايمنسازي بدن كودكان استفاده ميشود كه ميتواند ماده را بدون استفاده از سوزن تزريق كند. اين وسيله هم نيازمند نزديك شدن به مشعل بود كه به احتمال خيلي زياد كمي از صداي تركيدن هوا را حس ميكرد. قيصريه تصميم گرفت كه بهترين مكان براي عمليات كشتن، يك خيابان باز و شلوغ باشد كه عابران پياده به يكديگر برخورد ميكنند. دو مامور عملياتي از پشت به او نزديك ميشدند، يك نفر يك قوطي پر از سودا كه به خوبي تكان داده شده بود را باز ميكرد و در همان لحظه نفر ديگر با استفاده از ابزار اولتراسوند ماده سمي را كه به كف دستش چسبيده شده بود اسپري ميكرد (مثل اسپايدرمن كه از كف دستش تارها را پرتاب ميكرد). زماني كه مشعل برميگردد تا ببيند چه چيزي او را خيس كرده است در آنجا فقط دو توريست را با يك قوطي گازدار سودا ميبيند. از آنجا كه اين ماده بسيار خطرناك است و امكان آن وجود داشت كه شايد برحسب تصادف قطرهاي از آن به يكي از ماموران عملياتي برخورد كند، يك دكتر موساد در آمان بود كه پادزهر آن را با خود داشت.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه