درباره اخراج برانكو از الاهلي
چون كه بد كردي ز بد ايمن مباش
اخراج برانكو از باشگاه الاهلي در هفته سوم ليگ فوتبال عربستان، آدم را به ياد اين بيت مولانا مياندازد: فعل تو كه زايد از جان و تنت/ همچو فرزندي بگيرد دامنت! درباره وداع نامتعارف برانكو با پرسپوليس، حرف و حديث و حدس و گمان فراوان است اما هر چه مساله را بكاويم، اين حدس صائبتر از ساير گمانهها به نظر ميرسد كه برانكو از پرسپوليس رفت، چون در آرزوي نشستن مجدد بر نيمكت تيم ملي ايران بود. او در زمان كيروش نميتوانست سرمربي تيم ملي شود. با اينكه وزير ورزش اين پست را به او تعارف هم كرده بود، ولي كيروش بارها و بارها برانكو را متهم كرده بود به اينكه ميخواهد سرمربي تيم ملي شود و برانكو هم نميخواست حرف كيروش اثبات شود. بنابراين او نميتوانست به وزير ورزش بگويد حاضر است جانشيني كيروش را قبول كند و بعد از اخراج كيروش، سرمربي ايران شود. به ناچار صبر كرد تا مدت قرارداد كيروش به پايان برسد. زماني كه كيروش از ايران رفت، تيم ملي بدون مربي بود. چهار ماه بعد از رفتن كيروش، ليگ برتر هم به پايان رسيد. تقريبا همه ميدانستند برانكو با پرسپوليس براي سومين بار قهرمان ليگ ميشود. پروفسور انتظار داشت بعد از سه بار فتح ليگ برتر، فدراسيون نيمكت تيم ملي را به او تعارف كند. اما از بخت بد، همان روزها سر و كله ويلموتس پيدا شد. مرد بلژيكي سرمربي تيم ملي شد و انگيزه پروفسور براي ادامه حضور در تيم ملي ايران از دست رفت. اين شد كه پروفسور از عربستان سر درآورد تا مثلا با الاهلي قهرمان آسيا شود. اما اگر هدف برانكو قهرماني در آسيا بود، با پرسپوليس شانس بيشتري براي تحقق اين هدف داشت. بحران پرداختهاي مالي پرسپوليس هم بعيد است كه دليل اصلي رفتن برانكو بوده باشد؛ چون او چهار سال با همين وضع در پرسپوليس كار كرده بود. برانكو در دفاع از خودش احتمالا ميتواند بگويد براي پول بيشتر در اواخر عمر مربيگرياش راهي الاهلي شده و اين يك حركت حرفهاي بوده. سلمنا. ولي اگر تيم ملي ايران را به برانكو تعارف كرده بودند، آيا او باز براي يك مشت دلار بيشتر راهي عربستان ميشد؟ بسيار بعيد است. در واقع پربيراه نيست اگر بگوييم برانكو در آرزوي تيم ملي، پرسپوليس را به الاهلي فروخت. ولي عربستانيها، دستكم در فوتبال، چندان مهماننواز نيستند. آنها با كسي تعارف ندارند و وسط جام جهاني هم مربيشان را تغيير ميدهند. هفته سوم ليگ كه جاي خود دارد! برانكو رعايت انبوه دوستداران ايرانياش را نكرد و عربستانيها هم رعايت او را نكردند. اينجاست كه بايد خطاب به پروفسور گفت: چون كه بد كردي ز بد ايمن مباش!