تاملاتي در مشاركت سياسي
كمالالدين پيرموذن
مشاركت مردم در اداره امورعمومي در جهت رشد و توسعه به عنوان شاهبيت جوانب توسعه است. مشاركت بهمعناي شركت دادن و سهيم كردن است اما مشاركتي كه داوطلبانه و ارادي در امور موردعلاقه باشد؛ لذا مشاركت با مفهوم اجبار قابلطرح نيست. مشاركت در اجتماع گسترش مسووليتپذيري و مسووليتدهي است؛ به عبارت بهتر، اگر سياهرگ را مشاركت اقتصادي فرض كنيم، سرخرگ آن قطعا سياسي است. همچنين توسعه اقتصادي جلوه كمي توسعه و توسعه سياسي جلوه كيفي آن است. در سيستمهاي سياسي دموكراتيك، مشاركت عبارت از شركت دلخواهانه، ارادي و غيرتحريكشده است و مردم درجريان تعيين سياستهاي مملكتي در فرآيند انتخابات روساي جمهور حكام و رهبران به حركت انداختن چرخهاي اقتصادي و انتخاب نمايندگان مجلس عمل ميكنند؛ اين تعريف معطوف به ارزشهاي جوامع دموكراتيك است.
هدف دموكراسي برخورد يكسان با همه مردم ايران است. انتخابات عمدهترين وسيله است كه مردم از طريق آن اختيار تصميمگيري درمورد سياستهاي دولت را در يك نظام پارلماني كسب ميكنند. كليه قدرتهاي سياسي از مردم سرچشمه ميگيرند. نوسازي اجتماعي همواره مدنظر دموكراسي است. سياستها يا سياستمداران غيركارا و بيتدبير دايما طي جرياني قانونمند و مسالمتآميز با مكانيسم انتخابات حذف ميشوند و به اين ترتيب نوسازي اجتماعي بدون بروز اغتشاش يا فروپاشي نظام يا دولت تضمين ميشود.دموكراسي دربردارنده حق برابر مشاركت است. اگر كليه شهروندان حق برابر براي كانديدا شدن و انجام فعاليتهاي اجتماعي گذشته را داشته باشند و راي مردم داراي ارزش برابر باشد، ميتوان به برابري سياسي دست يافت. بايد بهخاطر داشت تعداد افرادي كه از شركت در انتخابات خودداري ميكنند و افزايش آنها در بين اقشار مختلف مردم، اخطار اوليه و علامتي مهم درمورد ناتواني دولت در حفظ فرآيند دموكراسي در جامعه است. حكمراني خوب احترام به اصول مردمسالاري است كه صدا و حق انتخاب مردم را گسترش داده و پاسخگويي دولت را افزايش ميدهد. در رژيمهاي سياسي غيردموكراتيك و سلطهجو عموما متغيرهاي دلخواهانه، اختياري و غيرتحريك شده از كار ميافتد، بنابراين مفهوم مشاركت سياسي، شركت واقعي افراد در اتخاذ تصميمات ملي و محلي است كه براي ملت يك كشور داراي اهميت است. دايرهالمعارف علوم اجتماعي مينويسد: «مشاركت سياسي به آن دسته از فعاليتهاي ارادي دلالت دارد كه ازطريق آن اعضاي يك جامعه در انتخاب تصميمگيران بهصورت مستقيم يا غيرمستقيم در شكل دادن سياست عمومي همكاري دارند.» مشاركت در كاربردش، مفهومي سياسي است؛ به اين اعتبار به ازاي قدمت دموكراسي سابقه تاريخي دارد. امروزه در بعد سياسي ضرورت مشاركت از آنجاست كه سرنوشت فرد و حقوق افراد در اختيار دستهاي نامرئي اداري سياسي، نظامي و سازماني و حتي نيروهاي اقتصادي نيفتد. افراد از چند و چون تصميمات زندگي خودشان بيخبر نباشند و ازطرفي قرباني تمايلات و گرايشات يك قشر خاص قرار نگيرند. مشاركت سياسي عبارت از شركت مردم در فراگرد سياسي كه به انتخاب و گزينش تعدادي از افراد يا يك فرد به هر عنوان منجر شود تا بتوانند سياست عمومي كشور را تعيين كنند يا بر آن اثر بگذارند. گرچه حق مشاركت در حوزه و حقوق فردي است اما اين حق و اِعمال آن به طور كامل انجام نميشود و ميزان علاقه يا بيتفاوتي سياسي افراد اغلب به عنوان ملاكهاي مشاركت يا عدممشاركت در نظر گرفته ميشود. پايه و اساس تمدن غرب و دنياي پيشرفته نيز بها دادن به فرد و حقوق فردي است؛ در غرب مديرمسوول روزنامهها را مردم و افراد انتخاب ميكنند و اگر كارآمد نبود، تعويض ميشود. مسوولان موظف به تامين امنيت مدني و حقوق شهروندي عموم مردم هستند. حق مشاركت امروزه به تكليف مشاركت بدل شده و اجراي كيفيت و استيفاي حقوق مشاركتي در عملكرد افراد و گروهها در جوامع داراي ساختمان متفاوت است.در برخي كشورها كه مشاركت سياسي بهصورت استفاده از حقوق به چشم نميخورد، ميزان پايين فعاليت در سطوح فعال مشاركت باعث شده عدم مشاركت و بيتفاوتي سياسي به عنوان يك پديده آسيبزننده در سيستم سياسي عمل كند. در اين كشورها نخبگان، روشنفكران و اقشار آزاده، آگاه و باسواد جامعه، رايدهي را ناكارآمد تلقي كرده و حضور و راي خود را بيحاصل ميبينند. مطلقگرايي و قطبيكردن جامعه توسط انحصارگران خاص و دافعهها و انگزدنهاي آنان و سليقهاي و فراقانوني عمل كردنها، تلقي بيفايدگي راي دادن را در اقشار انبوه جوامع يادشده بهدنبال داشته است. همواره مشروعيت اين نظامها در نزد ملل جهان با علامت سوال مواجه است. در راستاي مشاركت همچنين ظهور احزاب سياسي بسيار متجلي است كه به وسيله متغيرهاي استمرار مشاركت، رقابتآميز و پررونق بودن مشاركت، مشاركت خودجوش و ارادي، مشاركت فردي و گروهي محقق است. اين مكانيسم جامعه را به ثبات و تعادل ميكشاند. مشاركت سياسي با رقابت حزبي و گروههاي مرجع تلاش ميكنند تا دامنه مشروعيت نظام را ارتقا داده و فرهنگ سكوت را درهم شكنند تا عوامفريبان نتوانند در جامعه حرف اول را بزنند، ميكوشند صداي همه به آساني شنيده شود و همه اقشار مردم را نيرومند ساخته و حاشيهنشيني و بركنار بودن را از ميان بردارند.كشورمان امروز در حساسترين ابتلا و امتحان خود قرار گرفته، ما بايد ثابت كنيم كه جامعه ايران ساختار دموكراسي و مردمسالاري با رويكرد اسلامي را دارد. ما بايد همواره از اصل جريان اصلاحطلبي و آرمانهايش دفاع كنيم و كشور را از بحرانها با تقويت احزاب سياسي، افزايش آراي مردمي در انتخابات و نيز ارتقاي احزاب سياسي، افزايش آراي مردمي در انتخابات و نيز ارتقاي ضريب اعتماد عمومي بيمه كنيم. مطلقگرايي هيچكدام از جناحها و گروههاي سياسي كشور و تندرويهاي تخريبي انحصارگر با روح اسلام، انقلاب، عقل و منطق و منافع ملي سازگارنيست و باعث انسداد مشاركت سياسي در ايران خواهد شد.
ني كه مينالد همي در مجلس آزادگان
زان همي نالد كه بر وي زخم بسيار آمده است
نماينده پيشين مجلس