برخيز و اول بكش (287)
فصل بيست و هفتم
يك نقطه پايين – نقشهاي براي يك ترور ديگر
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
تعدادي از نيروي كماندوهاي دريايي فلوتيلا 13 بر ساحل شهرك ساحلي لبناني انصاريه قدم گذاشتند. شانزده مرد زير نور كمرنگ ماه از قايقهاي پرقدرت و كوچك زهارون پياده شدند و پيادهروي طولاني را آغاز كردند. آن شب، شب 4 سپتامبر سال 1997 بود و كماندوها ميرفتند تا يك مرد را بكشند.
اين ماموريت، بيست و هفتمين ماموريت از زماني بود كه لوين و كوهن پروتكل كشتن هدفمند ايدياف را براي رهبران سطح ميانه حزبالله در لبنان شكل داده بودند. بيست ماموريت آنها موفقيتآميز بود. در اين مورد، دو افسر فرماندهي شمال معتقد بودند كه ماموريت ضرورتي ندارد و لازم نيست. آنها احساس ميكردند كه هالدون حيدر، هدف كوچك و بياهميتي است و هيچ نفع استراتژيك ويژهاي از كشتن او به دست نميآيد. اما اسراييليها اطلاعات عملياتي كافي را در مورد او جمعآوري كرده بودند و سيستم، دفعات زيادي پيش از اين اثبات كرده بود، لااقل در نظر برخيها كه دليلي براي كشتن او وجود ندارد. با اين حال، افسران فرماندهي شمال، مسووليت اين ماموريت را قبول نكردند و آن را به ستاد كل ارجاع دادند . انتقادات از مدار تصميمسازيها خارج شد. نقشه اين بود كه كماندوها حدود دو و نيم مايل پيادهروي كنند و در مسيري كه حيدر هر روز صبح آن را طي ميكند، بمب كار بگذارند و آنها سپس به قايقهايشان برگردند و به سمت اسراييل حركت كنند. زماني كه اپراتورهاي پهپادها كه آن بالا ميچرخيدند حيدر را ديدند كه دارد عبور ميكند، سيگنالها را از طريق پهپادها براي انفجار بمبها ارسال كردند. نوع فلزهايي كه در بمب به كار رفته بود توسط تروريستهاي لبناني ساخته و در بمب بهطور يكجا جمع شده بود تا حمله اين شائبه را كه يك كار درون لبناني است به وجود آورد.
اول همه چيز طبق نقشه پيش رفته بود. شرايط آب و هوا مطلوب بود، افراد در ساحل پياده شدند به سرعت جاده ساحلي را طي كردند و به ديوار مرزي بخش شرقي كه ناحيه بزرگي از بيشهها و باغها را جدا كرده بود، رسيدند. دو نفر از افراد از روي آن پريدند، زبانه ورودي را شكاندند و در را براي ديگران باز كردند. اكثر مسير تپه ماهور بود و ناحيهاي بود كه رصد كردن آن به خاطر خاكريزهاي آبياري و سبزيجات انبوه سخت بود.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه