وضعيت زندگي آوارگان يمني در اردوگاهها
آنها براي زنده ماندن ميجنگند
صدف فاطمي
عادل علي صالح باتال و همسرش آمينا در بنيحسن در استان حجه در شمال شرقي يمن زندگي ميكردند. آمينا به وقت بمباران باردار شد. همين آغاز قصهاي تلخ براي فرزندي شد كه بنا بود روي خوش دنيا را ببيند. در بلبشوي جنگ گلوله به او اصابت كرد؛ دردش را هنوز يادش هست. لحظهاي كه به زمين افتاد و درد شديدي در بدنش پيچيد. درد در وجودش ميپيچيد و آمينا چشم به اميدي دوخته بود كه وجود نداشت. فرزندش با اختلال عصبي به دنيا آمد؛ آسيبي كه از همان روز اول با او متولد شد و هر روز همراهش قد كشيد. چيزي نگذشت كه عادل و آمينا فهميدند، اختلال عصبي فرزندشان دايمي است و اگر براي درمانش دست نجنبانند، با اين ناخوشي تنشزا بزرگ ميشود.
عادل ميگويد: «پزشكها گفتهاند بايد وسيلهاي براي درمان فرزندمان بخريم كه شوك الكتريكي ايجاد ميكند تا با كمك اين شوكها بتوانيم اختلالش را كنترل كنيم. اين تنها راه درمان اوست. اگر بخواهيم درمانش كنيم بايد اين وسيله را بخريم و به چادر ببريم. پولش را اما نداريم. ما حتي شرايط يك زندگي معمولي را هم نداريم.» عليناصر الكهصي در شهر صعده زندگي ميكند و شغلش رانندگي است، ميگويد كه خانهاش بر اثر بمبگذاري نابود شده و به ناچار همراه با همسر و شش فرزندش از خانه فرار كردهاند. همسرش 9 ماه باردار است و شرايط جسمياش اصلا روبهراه نيست. امروز آنها در اردوگاه پناهندگان در شهر عبس زندگي ميكنند و هر روز براي غذا و آب آشاميدني ميجنگند.
سخت مثل زندگي در اردوگاههاي پناهندگي
آنطور كه الجزيره مينويسد: طبق آمار آژانس پناهندگان سازمان ملل، بيش از ۲۳ميليون نفر در يمن به كمكهاي بشردوستانه نياز دارند. از ماه مارس سال ۲۰۱۵ چيزي حدود ۳.۶ميليون نفر آواره شدهاند كه از اين تعداد، آوارگي ۵۳هزار خانواده به تاريخ ژانويه سال ۲۰۱۹ برميگردد. شرايط زندگي در اردوگاههاي پناهندگي بسيار سخت است و آوارگان براي برآورده كردن نيازهاي ابتداييشان هم بايد با تمام وجودشان تلاش كنند. كمبود غذا، آب آشاميدني تميز، برق و سرويس بهداشتي بيداد ميكند و ساكنان اين پناهندگان در حسرت يك زندگي معمولي هر روز ميسوزند. بيشتر آوارگان اردوگاههاي پناهندگان از روستاهاي مجاور در مرز عربستان سعودي و صعده آمدهاند. صعده، سنگر حوثيها، از سال ۲۰۱۵ به شدت بمباران ميشد و از نظر ائتلاف رهبران سعودي يك هدف نظامي بود. بيشتر كساني كه اين روزها ناچار هستند در اردوگاهها با بدترين شرايط ممكن زندگي كنند، قبل از شروع درگيريها براي خودشان شغل و زندگي داشتند. زندگي برايشان معناي ديگري داشت و اميد در چشمهايشان ديده ميشد. حال آنها را با هيچ كلمهاي جز آواره نميشود توصيف كرد و شرايط زندگيشان در اردوگاهها هيچ تعريفي ندارد. آنها حتي نميتوانند از خانوادههاي خود حفاظت كنند و هيچ فردايي ندارند. با دست خالي ناچار به فرار از خانههاي خود شدهاند و حالا براي زنده ماندن بايد التماس كنند. سلامت كودكان و زنان باردار و افراد سالمند در اين اردوگاههاي ساختگي تضمين شده نيست و هر روز تعداد كساني كه با مرگ دستوپنجه نرم ميكنند، بيشتر ميشود. عادل علي با همسر و فرزند معلولش ساكن يكي از چادرهاي اردوگاه است. شرايط زندگيشان هيچ شباهتي به زندگي آدمهاي معمولي ندارد. فرزندش هر روز جلوي چشمش بزرگ ميشود و اختلال عصبياش هم عين همزاد با او رشد ميكند. كودكان از بازيهاي ساده كودكانه محروم هستند و با سختيهايي روبهرو ميشوند كه در قواره جثه كوچكشان جا نميشود. آنها نه طعم زندگي را ميچشند و نه طعم روزهاي خوش كودكي! اما چه شد كه سرنوشت اين آدمها به اين اردوگاههاي تنگ و تاريك رسيد؟ چرا ورق زندگيشان اينطور برگشت خورد و همه چيز در ابعاد آوارگي برايشان تعريف شد؟
كار، كار خارجيهاست
حرف از جنگ يمن كه ميشود، ابعاد زيادي روي ميز ميآيد؛ اما كسي نيست كه نداند جنگ يمن، جنگ قدرت خارجي عربستان است. تاريخ جنگهاي يمن از همان اول به دخالتهاي خارجي گره خورده و همجواري اين كشور با عربستان باعث شده تا اين كشور تقريبا در تمامي نبردهاي داخلي يمن، در راستاي منافعش از يك طرف منازعه حمايت كند. حالا اما دست يمنيها از نجات كوتاه است. پاي حرف هر كدامشان كه بنشينيم، حرفهاي زيادي دارند از دردهاي هر روزه و ستمي كه به آنها ميرود. دوست دارند دردشان را فرياد بزنند و معجزهاي نصيبشان شود. چهار سال و اندي از عمر آوارگيشان ميگذرد و اين قصه هنوز تمامي ندارد. اگر از هر كدامشان بپرسيم چه رويايي دارند، با چشمهايشان يك زندگي آرام و يك سقف بيدغدغه را تمنا ميكنند. كار اما كار سعوديهاست و حالا سرنوشتشان به دست سياستمداراني افتاده كه فقط در پي منافع خودشان هستند و نه چيز ديگري.