عبدالحسينخان تيمورتاش در سال 1260 خورشيدي در نردين خراسان به دنيا آمد. پدرش كريمداد خان، پيشكار و مباشر يارمحمدخان سهامالدوله بجنوردي، ملاك بزرگ شمال خراسان بود. سهامالدوله به واسطه اعتمادي كه به كريمداد خان پيدا كرده بود، دختر خود گوهر خانم را به همسري كريمداد خان برگزيد كه ثمره اين ازدواج، عبدالحسينخان تيمورتاش بود. گرچه نام فاميلي كه عبدالحسينخان براي خودش انتخاب كرد، تركي بود اما طايفه عبدالحسينخان اصالتا از كردهاي شمال خراسان بودند كه گويا در دوران شاهعباس بزرگ صفوي از غرب ايران به شمال خراسان كوچ داده شدند.
در دوران نوجواني
تيمورتاش در نوجواني مدتي در عشق آباد نزد يكي از دوستان قديمي پدرش اقامت كرد و زبان روسي را فرا گرفت. سپس با موافقت پدر براي ادامه تحصيل به مدرسه نظامي «نيكولايف» در سنپترزبورگ روسيه فرستاده شد. اين كار تنها با مساعدت و توصيه سفير كبير ايران در روسيه، «پرنس رضا ارفعالدوله» امكانپذير بود. پس از 6 سال تحصيل در مدرسه نظامي به ايران بازگشت و به عنوان مترجم زبان روسي در وزارت خارجه مشغول به كار شد.
حاكم جوين
اندكي بعد از تاجگذاري محمدعلي شاه قاجار، براي اعلام پادشاهي او با سرپرستي محمودخان علاالملك و تعدادي ديگر از پرسنل وزارت خارجه راهي سفري 4 ماهه به اروپا شد. پس از بازگشت از اروپا، استعفا داده و به سبزوار جايي كه املاك پدرياش واقع بود، رفت. در مدت اقامت در املاك پدري، لقب «معززالملك» را از دربار تهران گرفت و حاكم «جوين» شد. پس از بازگشايي مجلس دوم مشروطه به عنوان جوانترين نماينده مجلس از سبزوار راهي مجلس شد. مجلس دوم عمر كوتاهي داشت و بر اثر فشارهاي روسيه و ماجراي «مورگان شوستر» مستشار مالي امريكايي مقيم ايران با دستور «ناصرالملك» نايب السلطنه تعطيل شد.
فرماندهي لشكر خراسان
تيمورتاش كه بيكار شده بود به خراسان بازگشت و با مساعدت «شاهزاده حسينخان نيرالدوله» حاكم كل ايالت خراسان به فرماندهي لشگر خراسان منصوب و لقب «سردار معظم» را دريافت كرد. مقارن بازگشايي مجلس سوم مشروطه مجددا از سبزوار به نمايندگي مجلس برگزيده و راهي تهران شد. هنوز يك سالي از عمر مجلس نگذشته بود كه جنگ بينالملل اول به ايران رسيد و تحت فشارهاي روسيه كه تهديد به اشغال تهران كرده بود، مجلس سوم كه بيشتر نمايندگانش طرفدار آلمان و عثماني در جنگ بودند، منحل شد. تيمورتاش برخلاف دور قبل كه پس از تعطيلي مجلس به خراسان بازگشته بود اين بار در تهران ماند تا در مركز ثقل تحولات سياسي كشور براي خود جايگاهي درخور پيدا كند. اولين مسووليت مهم او پس از انحلال مجلس سوم، عضويت در كميسيون «ميكس» يا مختلط بود. اين كميسيون كه اعضاي آن را افرادي از ايران، بريتانيا، روسيه و رييس بلژيكي گمركات ايران تشكيل ميدادند، وظيفهاش نظارت بر دخل و خرج دولت ايران در طول جنگ بينالملل اول بود.
فرمانروايي تيمورتاش بر گيلان و بركنارياش
مدتي بعد در كابينه «وثوقالدوله» با حفظ سمت به فرمانروايي ايالت گيلان منصوب شد. در آن زمان «ميرزاكوچكخان جنگلي» در گيلان جنبشي ضد اجنبي راه انداخته بود. اما در عمل حكومت و دربار تهران را تهديد ميكرد. وثوقالدوله به اين اميد كه تحصيلات نظامي تيمورتاش و قدرت جواني و اقتدار او شايد بتواند غائله جنگل را فيصله بدهد، او را راهي گيلان كرد. اما تيمورتاش بيتجربه و مغرور نه تنها كمكي به تهران نكرد بلكه اعمال خودسرانه و دور از سياست او باعث بروز ناراحتي و دميدن در آتش گيلان شد. اعدام چند نفر كشاورز به ظن عضويت در جنبش و همراهي با مجاهدان جنگلي، احساسات مردم را جريحهدار كرد به گونهاي كه تهران مجبور شد او را احضار كرده و حكومت گيلان را از او بستاند. اما تيمورتاش هيچگاه مسووليت اعدام آن چند نفر را نپذيرفت و همواره ادعا ميكرد كه كليه مسووليت نظامي گيلان بر عهده ژنرال «استراسلسكي» فرمانده كل قشون دولتي بوده و اوست كه فرمان اعدام را صادر كرده و او اختياري در حوزه نظامي نداشته است.
تيمورتاش از كودتا تا سقوط قاجاريه
پس از عزل از حكومت گيلان مدتي بيكار بود تا اينكه در سوم اسفند سال 1299 خورشيدي، «سيدضياءالدين طباطبايي» مدير روزنامه رعد و «رضاخان ميرپنج» فرمانده لشگر قزاق مستقر در همدان، كودتا كرده و تهران را اشغال كردند. تيمورتاش بر اثر يك سوءتفاهم توسط سيدضياء كه حكم رييسالوزاريي را از احمدشاه قاجار گرفته بود، دستگير و ابتدا به قم سپس به كاشان تبعيد شد. پس از سقوط كابينه سيدضياءالدين و نزديك به 3 ماه تبعيد، تيمورتاش به تهران بازگشت و بلافاصله با بازگشايي دوره چهارم مجلس شوراي ملي به عنوان يكي از نمايندگان ايالت بزرگ خراسان وارد مجلس شد. از همان ابتدا او به عنوان رياست كميسيون نظامي مجلس انتخاب شد و بدينگونه رابطه و نزديكي او با رضاخان كه حالا ديگر لقب «سردار سپه» را يدك ميكشيد و وزارت جنگ را عهدهدار بود، وارد فصل جديدي شد. اين مراودت و همصنفي بودن(هر دو نظامي بودند) آرامآرام تبديل به دوستي و رفاقتي عميق شد. چندي بعد احمدشاه حكم رييسالوزرايي را به نام «مشيرالدوله» صادر كرد و رييسالوزراي تازه، تيمورتاش را به عنوان وزير عدليه منصوب كرد. در اين سمت جديد، تيمورتاش ادامه اصلاحات در عدليه را كه از نيمههاي جنگ جهاني اول توسط وزير عدليه وقت- فيروز ميرزا نصرتالدوله- آغاز شده بود، ادامه داد. هدف از اصلاحات در عدليه، برچيدن سيستم سنتي قضاوت و پياده كردن يك سيستم مدرن مطابق با استانداردهاي غربي بود. او پس از شروع به كار ابتدا تمام محاكم قضايي را منحل و قضات سنتي را كه عمدتا روحاني بودند از كار بركنار كرد.
عزيمت به كرمان
اين اقدام او سبب بروز ناراحتي ميان روحانيون شاغل در امر قضا شد و شكواييههايي عليه تيمورتاش به رييسالوزرا و مجلس واصل شد. حجم اعتراضات آنچنان بالا گرفت كه رييسالوزرا مجبور شد، تيمورتاش را از وزارت عدليه عزل كند. پس از به پايان رسيدن دوره چهارم مجلس و عزل از وزارت عدليه، تيمورتاش به عنوان حاكم ايالت كرمان به آن سامان عزيمت كرد. او نزديك به 20 ماه در كرمان حكومت كرد. دوران حاكميت كرمان، دوراني آرام و بيسروصدا نسبت به حكومت گيلان بود. مهمترين اقدام تيمورتاش در كرمان تلاش براي اصلاحات در كارگاههاي قاليبافي آن ايالت بود. او در بازرسيها مشاهده كرد كه اغلب كارگاههاي قاليبافي كرمان غيراستاندارد و شرايط كار در آنها غيرانساني است. بيشتر اين كارگاهها در زيرزمين واقع شده بود و عدم وجود نوركافي خورشيد و نبود تهويه مناسب باعث زمينه بروز بيماريهاي استخواني و ريوي را در ميان قاليبافان فراهم كرده بود. او در اولين اقدام دستور داد كه مالكان قاليبافيها، كارگاههاي خود را به سطح زمين منتقل كنند تا نور كافي آفتاب و تهويه مناسب وارد كارگاهها شود. فعاليت ديگر او در كرمان توجه به ايجاد خط ترانزيت بين كرمان و سيستان بود كه تاثير مهمي در تبادل كالا و خدمات و رونق اقتصاد منطقه داشت.
تاسيس حزب تجدد و انتصاب به وزارت فوايد عامه
همزمان از تحولات تهران هم غافل نبود و با برگزاري انتخابات دوره پنجم مجلس شوراي ملي دوباره از خراسان انتخاب شد و بعد از 20 ماه دوري از پايتخت به تهران بازگشت. در مجلس پنجم بسيار فعال بود و در چند كميسيون مهم عضويت داشت و با همراهي فيروزميرزا نصرتالدوله، علياكبر داور، تدين و چند نفر ديگر «حزب تجدد» را تاسيس كرد و در مجلس به عنوان حزب متحد رضاخان فعاليت ميكرد. سردار سپه كه از آبان سال 1302 با حكم احمدشاه قاجار به رييسالوزرايي رسيده بود و لقب «حضرت اشرف» را يدك ميكشيد، بنا به سوابق دوستي و برخي تواناييهاي تيمورتاش، او را با حفظ سمت نمايندگي مجلس به وزارت فوايد عامه منصوب كرد. او در وزارت فوايد عامه، پروژه اصلاحات كارگاههاي قاليبافي كشور را پيگيري كرد. تيمورتاش در يك نطق جالب و منحصر به فرد در سال 1303 در مجلس، موضوع نزول صادرات قالي ايران به بازارهاي جهاني را مورد توجه قرار داد. نكاتي كه او مطرح كرد، حاكي از تسلط او بر اموري بود كه عهدهدار شده بود. تيمورتاش در مجلس گفت كه كشور چين با جمعيتي بالغ بر 800 ميليون نفر درحال تبديل شدن به يك رقيب براي كالاهاي سنتي و صادراتي ايران از جمله «قالي» است. او اضافه كرد كه قاليباف ايراني براي سود بيشتر از رنگهاي شيميايي در رنگآميزي قاليهاي خود استفاده ميكند و اين امر سبب شده تا قالي ايراني پس از چند بار شستوشو، رنگ خود را از دست بدهد. اما بافنده چيني از رنگهاي طبيعي براي قالي خود بهره ميبرد و در نتيجه خريدار اروپايي ترجيح ميدهد كه قالي بافت چين را خريداري كند. او در مدت تصدي وزارت فوايد عامه موفق شد اولين نمايشگاه تجهيزات مدرن كشاورزي را در ايران با حضور شركتهاي خارجي برگزار كند.
تيمورتاش در مجلس و در جريان دو واقعه مهم، اعطاي سمت فرماندهي كل قوا به رضاخان و رايگيري اضمحلال قاجاريه از جمله پشتيبانان رضاخان سردار سپه بود.
تاجگذاري رضا خان و وزارت دربار تيمورتاش
رضاشاه در تاريخ پنجم ارديبهشت ماه سال 1305 در كاخ گلستان تاجگذاري كرد و بدين وسيله حكومت پهلوي رسما آغاز شد. رضاشاه بنا به توصيه دوست ديرينهاش- دبير اعظم بهرامي- تيمورتاش را به عنوان وزير دربار خود برگزيد. نقل است هنگامي كه دبير اعظم براي تصدي پست وزارت دربار شخص تيمورتاش را كانديدا كرد، رضاشاه خطاب به او گفت:«تيمور خوب است فقط بيش از حد با خارجيها معاشرت دارد». تيمورتاش در پست وزارت دربار همه كاره كشور شد. او به سرعت تمام اركان اداري و اجرايي كشور را در دستان خود گرفت به گونهاي كه ديگر پستهاي مهم كشور از قبيل نخستوزيري و وزارت خارجه و... از او دستور ميگرفتند. رضاشاه بارها به وزرا و كارمندان عاليرتبه دولت گفته بود كه حرف تيمور حرف من است. به تيمورتاش هم گفته بود كه امور نظامي با من و مابقي امور با تو. بدين ترتيب تيمورتاش در سياست داخلي و خارجي كشور فعال مايشاء شد.
تيمورتاش و سياست خارجي
پس از به قدرت رسيدن پهلوي اول، دستگاه سياست خارجي كشور با انبوهي از مشكلات و مسائل تلنبار شده در حوزه روابط بينالملل مواجه بود كه بايد هر چه سريعتر براي حلوفصل آنها اقداماتي عاجل به عمل آيد. يكي از اين مسائل مهم، گفتوگو پيرامون اختلافات ايران و شوروي در زمينه تجارت بود.
اما مهمترين كارزار سياست خارجي ايران در آن سالها، موضوع روابط ايران و بريتانيا بود. چندين موضوع در روابط ايران و بريتانيا تبديل به معضل شده بود. اين موارد عبارت بودند از: مساله قرارداد دارسي(نفت)، حق قضاوت كنسولي يا كاپيتولاسيون و موضوع حضور بريتانيا در خليج فارس و اشغال جزاير ايراني توسط آن كشور و به رسميت شناختن كشور تازه تاسيس عراق. ايران همواره خواهان اصلاح قرارداد دارسي بود چراكه تصور ميكرد اين قرارداد به هيچ وجه عادلانه نيست و ايران نميتواند از ثروت ملي خود به نحو مناسبي بهره ببرد.
مذاكرات تيمورتاش با بريتانيا
در نتيجه تيمورتاش مذاكرات مفصل و جدي را با موضوع نفت با بريتانيا آغاز كرد. ايران خواهان افزايش سهم خود از سود سالانه شركت از 16درصد به 25 درصد بود. به اضافه دريافت مبلغ ثابتي معادل 2 شيلينگ در هر تن نفت صادراتي و اختصاص مقدار قابل ملاحظهاي از سهام شركت به دولت ايران و درنهايت، تحديد حوزه عمليات شركت در ايران بود. در موضوع خليج فارس هم تيمورتاش خواستههاي روشني از بريتانيا داشت. ايران خواهان بازپسگيري بحرين، جزاير باسعيدو، سيري، تنب بزرگ و كوچك و جزيره ابوموسي بود و به رسميت شناختن حق كشتيراني ايران در شطالعرب به عنوان پيششرط به رسميت شناختن عراق و جلوگيري بريتانيا از قاچاق اسلحه به داخل ايران از سواحل جنوبي كشور. اما بريتانيا در تمام موضوعات مورد اختلاف سرسختي زيادي نشان ميداد و ابدا حاضر به دادن هيچ امتيازي به ايران نبود. براي نمونه، تيمورتاش به بريتانياييها پيشنهاد كرد كه در ازاي دست كشيدن از ادعاي مالكيت بر بحرين، بريتانيا 6 فروند ناو جنگي يك هزار تني به ايران بدهد. اما بريتانيا اعلام كرد كه فقط حاضر است، جزيره باسعيدو را به ايران مسترد دارد و بحث بر سر كشتيهاي جنگي منتفي است. تيمورتاش ناگزير براي ساختن نيروي دريايي ايران، قراردادي براي خريد ناو جنگي با ايتالياييها منعقد كرد. در جريان شورش قشقاييها در سال 1308 تيمورتاش عميقا به بريتانيا اعتراض كرد، چراكه معتقد بود آنها با ناديده گرفتن عمدي مساله قاچاق اسلحه در خليج فارس، زمينه را براي ورود اسلحه به داخل ايران و در نهايت مسلح شدن عشاير با آن تسليحات را فراهم كردهاند. از طرفي ديگر بريتانيا براي به رسميت شناختن حكومت عراق به ايران فشار ميآورد اما تيمورتاش به آنها اطلاع داد كه فقط در صورت به رسميت شناخته شدن حق مالكيت ايران در شطالعرب حاضر است، عراق را به رسميت بشناسد. پس از چندين سال مذاكره هيچ پيشرفتي در موضوعات مورد اختلاف دو طرف حاصل نشد اما مذاكرات همچنان ادامه داشت.
تيمورتاش و سياست داخلي
تيمورتاش در سياست داخلي هم بسيار فعال بود. او به همراه علياكبر داور و نصرتالدوله فيروز سياستهاي كلان مدرنيزاسيون كشور را به پيش ميبردند. در ميان اوراق و اسناد باقي مانده از تيمورتاش، سندي يافت شده كه نشان ميدهد او براي ايجاد تحولات عميق در كشور طرحهاي گستردهاي داشته است. در اين سند كه به خط اوست، آمده كه دولت ايران براي پيشرفت كشور بايد يكسري از اصلاحات بنيادين را انجام دهد. برخي از اين اصلاحات عبارت بودند از: منسوخ كردن القاب و عناوين، كوتاه كردن دست روحانيون از آموزش و امر قضا، كم كردن تعداد مستخدمين دولتي، مبارزه با مرگ و مير نوزادان و اجراي سياست ازدياد جمعيت كشور، مبارزه با امراض واگير و مسري، جلوگيري از استعمال ترياك، گسترش تربيت بدني در مدارس، اصلاح خط فارسي و اجباري كردن تدريس به آن زبان، ترويج لباس و كلاه متحدالشكل، فرستادن دانشجويان به خارج از كشور، تشويق مردم به استفاده از كالاهاي ساخت داخل كشور و دهها مورد ديگر كه مطرح كردن آنها در اين مختصر امكان ندارد.
سرانجام تيمورتاش
فعال مايشاء بودن گرچه در ظاهر اغوا كننده و فريبنده به نظر ميرسد اما در باطن براي فرد، دشمنان ريز و درشتي هم ميسازد كه عمده دليل آن حسادت و رقابتهاي سياسي با هدف بيرون كردن حريف از صحنه است. در مورد تيمورتاش ميتوان به طور آشكاري اين موضوعات را مشاهده كرد. او طي خدمت خود به عنوان وزير دربار، دشمنان داخلي و خارجي متعددي براي خود تراشيد. در اين ميان رقباي داخلي او كساني بودند كه حضور او در صحنه سياست كشور را به بهاي ناديده انگاشته شدن خود ميديدند. در نتيجه پيدا و پنهان براي ضربه زدن به او تلاش ميكردند. يكي از اين فعاليتهاي مخرب بر ضد او، مشوش كردن ذهن رضاشاه نسبت به وزير دربارش بود. رضاشاه بسيار به مطالبي كه در مطبوعات خارجي درباره او مينوشتند، حساس بود و از طرفي همواره تصور ميكرد كه عدهاي با هدف ساقط كردن حكومت او مدام مشغول توطئه هستند. دشمنان داخلي تيمورتاش كه از اين دو موضوع مطلع بودند، تلاش كردند تا با مشوش كردن ذهن بيمار شاه، تيمورتاش را از چشم او بيندازند و موجبات سقوط او را فراهم كنند. يكي از اين اقدامات، چاپ كاريكاتورهاي موهن در مطبوعات فرنگي بود. براي مثال در يكي از روزنامههاي فرانسوي كاريكاتوري منتشر شد كه موجبات خشم رضاشاه را باعث شد و كار تا تهديد به قطع روابط دو كشور پيش رفت. در اين كاريكاتور، رضاشاه در هيبت الاغي تصور شده بود كه تاج شاهي بر سر دارد و تيمورتاش در حالي كه سوار بر اوست، افسارش را در دست گرفته است. يا در روزنامه تايمز چاپ بغداد، مطلبي منتشر شد كه در ضمن تشريح سياست ايران در قبال عراق، آمده بود كه شاه جديد ايران يك فرد دهاتي و سربازي ساده است كه از سياست چيزي نميداند و اين تيمورتاش وزير دربار اوست كه همه چيز را به او ياد ميدهد حتي طرز درست در دست گرفتن قاشق و چنگال!
اخراج از دربار، محاكمه و مرگ در زندان
تيمورتاش مشروب مينوشيد، سيگار ميكشيد و تا ديروقت در دفترش كار ميكرد. تركيب الكل، نيكوتين و استرس و فشار روحي و جسمي، او را مبتلا به پرفشاري خون كرده بود. در اوج كارزار و مذاكره با بريتانياييها و مبارزه با بدخواهان دولت در داخل و خارج، چندين بار دچار حمله قلبي شد. پس از آخرين سفرش به اروپا در سال 1311 هنگامي كه به ايران بازگشت دوباره دچار حمله شد. پزشكان دربار او را معاينه كرده و براي كنترل بيمارياش نيتروگليسيرين و مقداري داروي آرامبخش تجويز و توصيه كردند كه سيگار را ترك كند و براي استراحت به شمال كشور برود. او پس از دو هفته استراحت در ساحل چمخاله به تهران بازگشت و مستقيم به ديدار رضاشاه رفت. احساس كرد كه ديگر شاه آن صميميت سابق را با او ندارد. گويا توطئه دشمنانش كارساز شده و موفق شدند، ذهن شاه را خراب كنند. اواخر پاييز همان سال ديگر صبر رضاشاه به اتمام رسيد و دستور داد كه تيمورتاش را از دولت اخراج كنند. روز شنبه سوم دي ماه مطبوعات تيتر زدند كه:
«آقاي تيمورتاش وزير دربار پهلوي از خدمت معاف گرديدند». او ابتدا در خانهاش تحت نظر قرار گرفت سپس راهي زندان قصر شد. پس از دو دوره محاكمه به اتهام واهي دريافت رشوه از حاج حبيتالله امينالتجار اصفهاني در جريان واگذاري حق انحصاري تجارت ترياك به تحمل حبس و مصادره اموال محكوم شد و به زندان قصر بازگشت. تيمورتاش در تاريخ نهم مهر ماه سال 1312 در زندان قصر از دنيا رفت. پس از استعفاي رضاشاه از سلطنت در سال 1320 و محاكمه اعضاي شهرباني و ماموران زندان قصر، مشخص شد كه ماموران شهرباني، تيمورتاش را در زندان به امر شاه خفه كردهاند.
سيدحسن تقيزاده درباره او ميگويد:«تيمورتاش در زمان خود همهكاره بود و هيچ كاري برخلاف نظر او انجام نميگرفت و نظريات و خواستههاي رضاشاه را به خوبي و درستي و صداقت و لياقت انجام ميداد ولي افسوس كه تيمورتاش اين بوذرجمهر عصر، مردي كه نقص و عيبي مهم نداشت از ميان ما رفت».
نقل است هنگامي كه دبير اعظم براي تصدي پست وزارت دربار شخص تيمورتاش را كانديدا كرد، رضاشاه خطاب به او گفت:«تيمور خوب است فقط بيش از حد با خارجيها معاشرت دارد».
رضاشاه بارها به وزرا و كارمندان عاليرتبه دولت گفته بود كه حرف تيمور حرف من است. به تيمورتاش هم گفته بود كه امور نظامي با من و مابقي امور با تو. بدين ترتيب تيمورتاش در سياست داخلي و خارجي كشور فعال مايشاء شد.
در يكي از روزنامههاي فرانسوي كاريكاتوري منتشر شد كه موجبات خشم رضاشاه را باعث شد و كار تا تهديد به قطع روابط دو كشور پيش رفت. در اين كاريكاتور، رضاشاه در هيبت الاغي تصور شده بود كه تاج شاهي بر سر دارد و تيمورتاش در حالي كه سوار بر اوست، افسارش را در دست گرفته است.
تيمورتاش بر اثر يك سوءتفاهم توسط سيدضياء كه حكم رييسالوزاريي را از احمدشاه قاجار گرفته بود، دستگير و ابتدا به قم سپس به كاشان تبعيد شد. پس از سقوط كابينه سيدضياءالدين و نزديك به 3 ماه تبعيد، تيمورتاش به تهران بازگشت.
از همان ابتدا او به عنوان رياست كميسيون نظامي مجلس انتخاب شد و بدينگونه رابطه و نزديكي او با رضاخان كه حالا ديگر لقب «سردار سپه» را يدك ميكشيد و وزارت جنگ را عهدهدار بود، وارد فصل جديدي شد. اين مراودت و همصنفي بودن(هر دو نظامي بودند) آرامآرام تبديل به دوستي و رفاقتي عميق شد. چندي بعد احمدشاه حكم رييسالوزارايي را به نام «مشيرالدوله» صادر كرد و رييسالوزراي تازه، تيمورتاش را به عنوان وزير عدليه منصوب كرد.
بريتانيا در تمام موضوعات مورد اختلاف سرسختي زيادي نشان ميداد و ابدا حاضر به دادن هيچ امتيازي به ايران نبود. براي نمونه تيمورتاش به بريتانياييها پيشنهاد كرد كه در ازاي دست كشيدن از ادعاي مالكيت بر بحرين، بريتانيا 6 فروند ناو جنگي يكهزار تني به ايران بدهد. اما بريتانيا اعلام كرد كه فقط حاضر است جزيره باسعيدو را به ايران مسترد دارد و بحث بر سر كشتيهاي جنگي منتفي است.