• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4478 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۱۰ مهر

روشنفكري فراتر از تجارت

رضا مختاري اصفهاني

حاج‎محمدعلي محلاتي معروف به حاج‎سياح نمونه‎اي از تجار ملي ايراني است كه دغدغه‎هاي توسعه و پيشرفت داشتند. او خاستگاهي مذهبي و تاجرپيشه داشت. به خواست پدر به تحصيل علوم ديني روي آورد و پس از ازدواج با دخترعمويش به اقتضاي شغل پدرزنش، تجارت پيشه كرد. حاجي اما اهل سياحت و مداقّه بود. همچنان‎كه براي تحصيل علم به ايران بسنده نكرد و از وطن پا بيرون نهاد، براي بينشي جديد به روزگار خود و وطن خويش راه سفر پيش گرفت. نامش حاج‎سياح شد كه بيشتر دغدغه روشنفكري داشت تا تجارت. حاجي بيقراري‌اي كه در اقصي نقاط عالم ديد، تنها به چشم سر نبود، بلكه به عقل و جان به جهان نگريست. از شرق عالم، چين و ژاپن، تا غرب عالم، ايالات متحده، را درنورديد. از هر نقطه تجربه‎اي اندوخت. نقايص را ديد و از موجبات پيشرفت برخي ملل عبرت اندوخت. تاجري شد كه متاعش براي كشور و هموطنانش نه كالايي فناپذير كه انديشه‎هايي مانا بود. حاجي نيك نگريست تا بداند برخي ملت‎ها چرا مستعمره شدند و برخي ديگر قدم در راه ترقي نهادند. از نيك و بد آدم‎ها نوشت. بي‎مجامله و تملق حتي كساني را نقد كرد كه ميزبانش بودند. در اين باره نقد حكومتداري مسعودميرزا ظل‎السلطان، حاكم اصفهان و پسر ناصرالدين‎شاه، با وجود آنكه ميزبانش بود، جالب توجه است. چراكه به گفته خودش نمي‎توانست زبان حقيقت‎گويي در كام كشد: «واقعا تقيه و خودداري از حق‎گفتن مشكل‎تر از تشنگي و آبِ حاضر ننوشيدن است. من در ممالك آزاد به آزادي عادت كرده‎ام.» هم از حاكمان انتقاد مي‎كرد، هم از مردمان و به طريق اولي از نخبگان. از اينكه برخي جهل ديگران را ابزار منفعت‎طلبي خود سازند، در رنج بود و بارها در خاطرات خود به مناسبت‎هاي گوناگون به اين بليه اشارت دارد. از جمله در توصيف سفر به هند مي‎نويسد: «واقعا وضع عالم وضع غريبي است؛ گويا در عالم خلقت مقرر شده عوام و كاركنان زحمت و ذلت كشيده، حاصل رنج ايشان را جمعي خوشبخت بخورند. بسياري دچار فشار ظالمانند كه آنچه به دست ايشان مي‎رسد، به جبر مي‎گيرند. اگر بعضي از آنها خلاص شوند، به اعتقاد خرافات، خود را محروم از نعمت ساخته، به كيسه آن خوشبختان مي‎ريزند...» در واقع حاج‎سياح ظلم و تزوير را دو ابزار استثمار آدميان مي‎ديد. ابزار تزوير از ظلم كاراتر بود كه آدميان به سختي از آن رهايي داشتند. حاجي از سياحت عالم دريافته بود ميراث تمدني و فرهنگي نه تنها شاخصه‎اي براي هويت كه منبعي براي ثروت هستند. از همين رو از بي‎اعتنايي به آثاري چون تخت جمشيد رنج مي‎برد. به نظر او، بخشي از اين بي‎اعتنايي از فرهنگ ايرانيان برمي‎خاست كه جامعه‎اي كوتاه‎مدت بود. انقطاع نسلي ميان افراد و حاكمان وجود داشت و بهره‎گيري از ميراث پيشينيان بي‎معنا مي‎نمود: «در ايران تاسيس عمارات و اسباب تجمل و چيزهاي عالي پرقيمت تماما شخصي است، يعني به خرج يك نفر است و براي يك نفر. اولا، عموم خلق از فايده آن محرومند. ثانيا، غالبا آن شخص خودش هم يا عمر وفا نمي‎كند يا عارضه‎اي رخ مي‎دهد، استفاده نمي‎كند. ثالثا، چون متعلق به نوع و عموم نيست، در اندك زمان به رفتن آن شخص خالي و متروك و ويران مي‎شود و كسي به مقام اصلاح و ابقاي آن برنمي‎آيد. باز كسي ديگر يكي را علي‎حده تاسيس مي‎كند.» حاجي بر سياق انديشه سوسياليستي توصيه مي‎كرد همچون ممالك مترقي برخي اماكن براي دولت باشد كه «عين ملت» است تا همگان در آنها شريك باشند. در اين صورت، «به رفتن تمام اشخاص يك دوره خللي به آن راه نمي‎يابد زيرا مال نوع [مردم] است و نوع [مردم] باقي است و آن را حفظ و ابقا مي‎نمايد.» سفرنامه و خاطرات حاج‎سياح تنها جغرافياي تاريخي نيست. او با نگاهي جامعه‎شناختي و روانشناسي به مردمان جامعه خويش و سرزمين‎هاي مقصد سفرش نگريسته است. آمال و آرزوهايش را در نوشته‎ها و كارهايش پيگيري مي‎كرد؛ آمال و آرزوهايي كه تحقق نيافتند. جالب اينكه حاج‎سياح در تصويري نمادين براي‌مان نمايانده مي‎شود؛ تصويري كه حاجي زنجير بر پا و گردن دارد. گويي نشانه‎اي از به زنجيركشيدن پايي است كه در مسير شدن بود و سري كه در خلجان انديشيدن. بي‎جهت نبود كه ناصرالدين‎شاه در زير عكسش نوشته بود: «پدرسوخته».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون