در آرزوي قطار
سپيده موسوي
آرزوي سفر با راهآهن در متون قاجاري مثل سياحتنامه ابراهيم بيك با آه و حسرت همراه بود. ناصرالدين شاه هم در هر سه سفرش به اروپا از راهآهن تعريف كرد، اما كارشكنيهاي دولت روسيه و انگلستان مانع از تحقق اين خواسته بود. در آن زمان انگليس خواهان احداث خط آهن جنوب ايران و شوروي خواهان احداث خط آهن شمال تا خليج فارس بود. احداث راهآهن نه در دوره ناصرالدين شاه و نه در دوره مظفرالدين شاه ممكن نميشود. در اين زمان امينالسلطان در پاسخ به اينكه چرا راهآهن نميكشيد، ميگويد: «مردم ايران چندان اهل مسافرت نيستند. اگر هم راهآهن احداث كنيم چاروادارهاي ما بيكار شده و عليه ما شورش ميكنند. غير از اين هم سفر با قاطر باعث طولاني شدن سفرها ميشود. چون اگر مردم زود به مقصد برسند باقي اوقاتشان را چه خواهند كرد. از طرفي اگر اين خط كشيده شود مردم ايران مردههايشان را به كربلا خواهند فرستاد و در اين صورت دولت عراق جلوي كار را ميگيرد، چون خواهند گفت خاك ما پر از مردگان ايراني ميشود. براي همين ما نميتوانيم از راهآهن استفاده كنيم.» با اين حال در سال 1848 ميلادي فرديگرج روستبار خط راهآهني به طول 14 كيلومتر از رشت به بندر پيربازار و بندر انزلي ميكشد. خط بعدي هم در سال 1882 تهران را به مقصد حرم حضرت عبدالعظيم ميرساند. به گفته خسرو معتضد، پژوهشگر و تاريخدان اين قطار واگنهاي شيكي داشت و قسمت مردانه و زنانهاش از هم جدا بود. عدهاي هم معتقد بودند سوت راهآهن باعث از خواب برخاستن مردگان از قبر ميشود. در نهايت هم زائري در پياده شدن عجله ميكند و پايش زير چرخ رفته، كشته ميشود و به همين خاطر مردم راهآهن را خراب ميكنند. راهآهن بعدي در سال 1913 سپاه و ارتش روسيه را از جلفا به تبريز ميبرد. انگليسيها نيز با آغاز جنگجهاني اول خطآهني با طول 67 كيلومتر از كويته به زاهدان ميكشند. پس از كودتاي رضاخان است كه دولت به فكر تاسيس راهآهن سراسري ميافتد و ساخت راهآهن در سال 1306 از تهران آغاز ميشود. اين راهآهن كه طي قراردادهايي با آلمانيها، روسها و بلژيكيها ساخته ميشود، شمال و جنوب ايران را طي مسافتي حدود 14 هزار كيلومتر به هم متصل ميكند و پس از گذشت حدود 80 سال از عمر آن، يكي از مهمترين ميراث صنعتي كشور محسوب ميشود.