نگاهي به فروپاشي تاتنهام زير آسمان سرخ لندن
نشاطانگيز و ماتم زايي، اي بايرن
علي ولياللهي
چهره مائوريتسيو پوچتينو هنگامي كه تيمش گل هفتم را از شاگردان كواچ دريافت كرد، تصوير عيني جمله «تو را به خدا اين بازي را تمام كنيد» بود. در همان لحظاتي كه بايرنيها هرچه حمله ميكردند به گل ختم ميشد. همان موقعي كه به نظر ميرسيد پاي گنابري و لواندوفسكي مجهز به تكنولوژي موشكهاي نقطهزن شده است؛ چرا كه هر ضربه اين مهاجمين درست از حد فاصل دستان هوگو لوريس تا تيرك دروازه عبور ميكرد و به تور دروازه تاتنهام ميرسيد. لندن بعد از دبل گنابري در اوايل نيمه دوم فتح شده بود و آسمان شمال اين شهر هم به رنگ قرمز درآمده بود. اما اتفاقي كه بعد از آن در حال رخ دادن بود به كلمه ديگري براي تعريف نياز داشت؛ شايد فروپاشي.
ميگويند يك سر فوتبال برد است و يك سر ديگرش باخت. اما وقتي كلمنت تورپين داور بازي تاتنهام بايرن، سوت پايان مسابقه را به صدا درآورد مشخص شد كه دو سر فوتبال ميتواند فراتر از برد و باخت باشد. مرگ و زندگي، اوج و حضيض، صعود و سقوط. فيناليستهاي فصل قبل ليگ قهرمانان؛ خالقين چند حماسه بزرگ براي رسيدن به روياي ديرباز قسمت سفيدنشين شمال لندن؛ پرندههاي تيز پروازي كه نه نابغهاي همچون گوارديولا و نه جوانان وحشي آژاكس نتوانستند متوقفشان كنند سهشنبه شب مقابل باوارياييها با 7 گل مغلوب شدند. اين سنگينترين شكست تاريخ تاتنهام در تاريخ 130 سالهاش در خانه به حساب ميآيد. اين يعني همانهايي كه بزرگترين موفقيت تاريخ باشگاه (حضور در فينال اروپا) را چند ماه قبل پديد آورده بودند، خودشان شدند مسببين بزرگترين شكست تاريخ اين تيم. چه كسي ميتواند چنين وضعيتي را مجسم كند؟ شايد آن هوادار تاتنهام كه سرش را برد داخل لباسش تا ديگر هيچ چيزي را نبيند تصوير درستي براي توصيف لحظات سخت لندنيها در آن لحظات بود كه به خوبي توسط كارگردان تلويزيوني شكار شد.
آنچه در اين ميان خودنمايي ميكند قصههاي شكست است؛ قصههايي كه گاه از خود شكست هم بزرگتر ميشوند و اصلا آنچه سر زبانها باقي ميماند همين قصههاست. حركت پوچتينو به عنوان فرمانده اسپرزها و سربازانش روي لبه باريك مرگ و زندگي يكي از همين قصههاست. مقايسه اين تيم با تيمي كه چند ماه قبل چشمها را به خود خيره كرده بود يكي ديگر از قصههاست. پوكر بازيكن سابق آرسنال مقابل رقيب همشهري و توييت بعد از بازياش با اين جمله كوتاه كه «شمال لندن قرمز است» هم يكي از قصههاست. جملهاي كه خوشحالي دو چنداني به توپچيهاي لندن هديه كرد. اما چطور چنين شعفي امكانپذير است وقتي نتايج آرسنال مقابل بايرن در چند سال گذشته و دو باخت متوالي 5 بر 1 برابر اين تيم تا مدتها سوژه خنده رقبا شده بود؟ مطمئنا صبح روز بعد از بازي سهشنبه شب تنها سلاح تاتنهاميها مقابل آرسناليها بازخواني پرونده شكستهاي سنگين قرمزهاي شمال لندن مقابل بايرن بوده است. تاتنهاميها از نابودي آرسنال مقابل بايرن خوشحال ميشوند و آرسناليها از باخت تاتنهام مقابل تيم مونيخي. بايرن اين وسط چه كاره است؟ «نشاطانگيز و ماتمزايي اي عشق» اينجا در مورد بايرن مصداق پيدا ميكند. آرسناليها و تاتنهاميها همان كساني هستند كه ميتوانند همزمان عاشق بايرن باشند و از اين تيم متنفر.
پرندهها اين فصل وضعيت خوبي ندارند. آنها همين چند روز قبل مقابل يك تيم دسته چهارمي در جام اتحاديه انگليس شكست خوردند و حذف شدند. باخت با 7 گل در خانه هم به اين سرافكندگي اضافه شده. هيچ كس نميداند چه چيزي در انتظار پوچ و هري كين و سون و اريكسن است. آنها بايد هر چه سريعتر خودشان را بازيابي كنند. اين بازيابي شايد بزرگترين ماموريت سرمربي سفيدپوشان تاتنهام باشد. ماموريتي حتي بزرگتر از رساندن اين تيم به ديدار نهايي يوسيال. خبر خوب اين است كه آنها فرصتي براي فكر كردن و غرق شدن در نابوديشان ندارند و خبر بد اين است كه فرصتي براي ريكاوري و كنار آمدن با اين وضعيت ندارند. همهچيز خيلي سريع پيش ميرود. همانقدر سريع كه در چند دقيقه آخر بازي تاتنهام- بايرن شاهد بوديم و ديگر به كادر فني ميزبان اجازه نميداد بروند از توي تبلت نگاه كنند كه دقيقا چه اتفاقي افتاد. به قول فرديناند پوچتينو بايد هرچه سريعتر به خودش توي آينه نگاه كند و براي تيمش كاري بكند.