ادامه از صفحه اول
دستان كوتاه كودكان
نكته ديگر اينكه بايد بدانيم كودكان ما از ما هستند اما براي ما نيستند. كودكان ما هويت جدا دارند. اگر والدين روزي آرزو داشتند مهندس شوند، نبايد اين آرزو را بر كودكان تحميل كنند. والدين نبايد آوار خواستههاي خود را روي فرزندانشان تلنبار كنند. اگر به فرض چنين كودكي باهوش و باپشتكار هم باشد نهايتا در بزرگسالي تكبعدي خواهد بود و در توانمنديهاي اجتماعي ضعيف عمل خواهد كرد. آمار و پژوهشي تاكنون رابطه دانشجويان و فارغالتحصيلان بهترين دانشگاههاي كشور را در زمينه طلاق، مواد مخدر، فحشا و روابط اجتماعي نسنجيده اما اين رابطه معنادار است. بعد از آگاهي، سطح رفاه خانواده هم در كودكي فرزندان موثر است. مادر و پدري كه بخش عمده روز خود را به كار اختصاص ميدهند تا اجاره خانه و خرج تحصيل فرزندانشان را تامين كنند، در آخرين ساعات روز و در جمع خانوادگي صحبت از اجاره خانه، قرض و قسط ميكنند. حال چه انتظاري ميتوان از كودكي اين فرزند داشت؟ اگر سطح رفاه در جايگاه مطلوب خود باشد، والدين توانايي استفاده از خدمات روانشناس را دارند. روانشناس ميتواند نحوه تعامل والدين با فرزندانشان را تنظيم كند، ميتواند به آنها آموزش دهد كه حل كردن يك جدول با فرزند تاثيرگذارتر از خرج پولهاي هنگفت خواهد بود. از طرف ديگر در زمينه سياستگذاري هم موانع زيادي وجود دارد. در كشور قوانيني داريم و ميتوان روي همين قوانين بحث كرد. طبق قانون اساسي آموزش ابتدايي رايگان است. اين قانون كشور ماست، اما همين امروز عزيزي مهمانم بود و از هزينههاي بالاي مدرسه ابتدايي دولتي شكايت ميكرد، آن هم زماني كه فقط 15 روز از گشايش مدارس ميگذرد. حالا آيا اين آموزش رايگان است؟ همين نكته فشار مالي فراواني بر والدين دارد. البته بايد توجه داشت كه اين هزينهها در قشر پايين جامعه باعث بروز مسائل ديگري ميشود مثل كودكان كار. كودكاني كه تا كمر در سطل زباله خم شده يا سر چهارراه التماس خريد غذا ميكنند، در معرض ديد شهروندان هستند. كسي هم نميتواند حضور اين كودكان را انكار كند. حالا كدام نهاد و سازمان متولي كودك ميداند كه اين بچهها كجا هستند؟ چه ميكنند؟ اين نهادهاي متولي چه برنامهاي براي اين كودكان دارند. چرا بايد در دادگاه و شعبههاي قضايي اين كودكان را زنجير به زنجير به جرم دزديدن موبايل و كيف پول بياورند و تحويل مسوولان قضايي دهند؟ چرا كودكي كه حتي به 10 سال هم نرسيده است بايد در دادگاه و به عنوان مجرم حضور داشته باشد؟ آيا درباره اين كودكان ميتوان از كودكي صحبت كرد؟ در چنين وضعيتي به نظر نميرسد وضع قوانين جديد جز افزودن چند صفحه به كتابهاي مجموعه قوانين نتيجه ديگري داشته باشد. صدا و سيما هم به نوبه خود به اين امر دامن ميزند. سالها پيش در وزارت تعاون از عزيزاني خواهش كردم، ساعت 5 بعدازظهر و 8 و 9 صبح را كه زمان پخش برنامه كودك است و مردم پاي تلويزيون مينشينند به برنامهاي با هدف آشنايي با حقوق كودك اختصاص دهند، برنامهاي پنج دقيقهاي. يا اينكه بارها در ديدار با مسوولان مرتبط درخواست كردهام، شعبهاي را براي بررسي پروندههاي جرايم عليه كودكان در اختيار ما قرار دهند. اما هيچ يك از اين خواستهها تاكنون محقق نشدهاند. شايد براي اطلاعرساني بهتر صداوسيما ميتوانست به جاي تبليغ چيپس و پفك آنتن را به مشاوران كودك بدهد تا براي لحظاتي هم كه شده مردم از حقوق كودك بشنوند و آگاه شوند. اما نه تنها اين كار انجام نميشود، بلكه در همين رسانه پدر و مادري در برابر مخاطب ميليوني تعريف ميكنند كه پدر تاكنون 27 بار مادر را كتك زده است و البته اين حرفها در حضور فرزندانشان زده ميشود؛ فرزنداني كه با سكوت خود تاييد ميكنند كه بارها شاهد چنين اتفاقاتي در حريم خانواده خود بودهاند و حالا تمام مردم ايران به لطف صداوسيما از اين مساله مطلع ميشوند. سوال اينجاست كه چه تفكري پشت اين امر هست و مدير اين برنامه با چه صلاحديدي اقدام به انتشار اين مساله ميكند؟ با كساني كه دستور نمايش اين برنامه را دادهاند از لحاظ قانوني چطور ميتوان برخورد كرد و چگونه ميتوان آنها را مجازات كرد؟ با تمسك به كدام قانون ميتوان گفت كه تمام اين برنامه خشونت عليه كودكان و طبق قانون جرم است. طبق قانون حمايت از حقوق كودكان و نوجوانان مصوب 25 آذر 81 تمام موارد نشان داده شده در اين برنامه جرم است. اين برنامه آزار روحي نسبت به دو كودك خانواده بود. اين مسالهاي است كه در كشور خودمان قانون مصوبي نسبت به آن داريم، اما مجري همين قانون كجاست؟ خلاصه كلام اينكه دست ما كوتاه و خرما بر نخيل. حقوقدان و وكيل دادگستري
زنان براي زنان
بحث زنان سرپرست خانوار بود. موضوعي كه عملا يك جمعيت بالغ بر 3 ميليون نفري با آن درگير بود و ما موفق شديم آن را به عنوان يكي از موضوعات محوري برنامه ششم توسعه به تصويب برسانيم و بر همين اساس، موضوع بيمه زنان سرپرست خانوار با 3 فرزند بيشتر و همچنين موضوع بيمه زنان سرپرست خانوار را مطرح و پيگيري كرديم. از سوي ديگر در برنامه ششم توسعه تلاش كرديم تا ساعت كاري را به 36 ساعت كاهش دهيم. موضوع ديگري كه در فراكسيون زنان به دنبال آن بوديم و با وجود انتقادات بسيار از اين تلاش دست نكشيديم، بحث افزايش مرخصي زايمان از 6 ماه به 9 ماه بود. البته در فراكسيون زنان موضوعات مختلف ديگري در حوزه كودكهمسري مطرح شد كه اتفاقا از اين بابت نيز انتقادات فراوان و بعضا ناجوانمردانهاي عليه فراكسيون زنان مطرح شد اما ما تمركزمان را متوجه اين حوزه كرده و تمام تلاشمان را براي رفع مشكلات زنان به كار بستيم. بحث كودكهمسري كه يكي از همان مسائلي بود كه مشكلاتي را به همراه داشت و با وجود آنكه در صحن علني رد شد اما موجي از واكنشهاي مثبت اجتماعي را به همراه داشت از ديگر اقدامات فراكسيون زنان بود. موضوعي كه در ادامه با توجه به اين واكنشهاي اجتماعي، بخشهايي از حاكميت ازجمله قوه قضاييه نيز نسبت به اين مساله حساس شد و حتي در مواردي مانع از بروز چنين ازدواجهايي شد. اين تلاشها همچنان تا امروز ادامه يافته است؛ چنان كه همين اواخر در بحث «تابعيت مادرانه» با وجود رفت و برگشتهاي مكرر به شوراي نگهبان، بالاخره توانستيم طرح را به سرانجام برسانيم. يكي ديگر از مسائلي كه فراكسيون زنان به عنوان يك دغدغه با آن مواجه شد، مساله ورزش زنان بود؛ موضوعي كه هم در راستاي حمايت از ورزشكاران زن و هم هواداران و دوستداران ورزش قابل توجه بود و هماكنون نيز بهنحوي به نتيجه رسيده و چنانكه ميدانيم بالاخره امكان ورود زنان در ورزشگاهها فراهم شده است. درمجموع بايد بگوييم كه فراكسيون زنان در طول اين سالها تلاش كرده است كه هم در مسائل كلان و هم در مسائل مديريتي دغدغههاي زنان كه نيمي از جامعه را تشكيل ميدهند در نظر داشته باشد. هر چند كه با وجود تلاشهاي بسيار، متاسفانه برخي با بدسليقگي خواستند اين تلاشها را ناديده بگيرند اما بايد گفت اين روشها به سود هيچ كس نيست.