• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4498 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۸ آبان

عبدالامير نبوي، پژوهشگر خاورميانه و جنبش‌هاي اسلامي در گفت‌وگو با «اعتماد»:

مرگ بغدادي، پايان داعش نيست

ميثم سليماني

 

 

طي سال‌هاي اخير ادعاهاي متفاوتي در خصوص مرگ ابوبكر البغدادي رهبر تروريست‌هاي داعش مطرح شد. امريكا يك‌بار مدعي شد كه بغدادي را زخمي كرده و بار ديگر روسيه مدعي كشته شدن بغدادي بود، ولي هيچ‌گاه اين ادعاها تاييد نشد. اما روز شنبه ايالات متحده رسما اعلام كرد كه طي عملياتي توانسته ابوبكر البغدادي را رهگيري كند و در ادلب سوريه او را بكشد. البته گزارش‌ها حاكي از آن است كه در تعقيب و گريز ميان نيروهاي امريكايي و بغدادي او خود را منفجر كرده است و از بقاياي جسد او نيروهاي امريكايي آزمايش دي‌ان‌اي انجام دادند و در نهايت تاييد شد كه شخص بغدادي است. هرچند سازمان ملل و روسيه رسما ادعاي امريكا را تاييد نكردند اما به نظر مي‌رسد كه امريكا در رهگيري بغدادي موفق بوده است. حالا مقام‌هاي امريكايي مي‌گويند كه بقاياي جسد بغدادي را به دريا انداخته‌اند و از روند شناسايي و تاييد هويت او نيز مستند‌برداري شده كه البته قابل انتشار نيست. حال براي بسياري اين سوال مطرح شده كه آينده داعش پس از بغدادي چه خواهد شد. عبدالامير نبوي پژوهشگر حوزه خاورميانه و جنبش‌هاي اسلامي در گفت‌وگو با «اعتماد» به سوالات در خصوص آينده داعش پاسخ مي‌دهد. در ادامه متن كامل اين گفت‌وگو را مي‌خوانيد.

 

به گفته امريكايي‌ها ابوبكر البغدادي سركرده داعش كشته شده است. به نظر شما با اين اتفاق مي‌توان متصور بود كه داعش به پايان رسيده است؟

مرگ ابوبكر البغدادي، ضربه‌اي محكم به داعش محسوب مي‌شود و به تضعيف بيشتر اين گروه خواهد انجاميد؛ لذا نمي‌توان اهميت و تاثير اين رويداد را بر كميت اقدامات و تداوم حيات داعش ناديده گرفت، به‌ويژه كه مي‌بينيم عمده رهبران و فرماندهان باتجربه و شناخته‌شده اين گروه طي دو سال اخير كشته شده‌اند، لذا ظرفيت و توان سازماندهي و برنامه‌ريزي داعش به‌طور چشمگيري كاهش يافته است. با اين‌حال، مرگ ابوبكر البغدادي به معناي مرگ داعش نيست؛ كمااينكه مرگ بن‌لادن به معناي مرگ القاعده نبود. در واقع، اين‌گونه ضربات براي هر جنبش يا گروهي شوك‌آور است، تا مدت‌ها بر فعاليت‌هاي آن سايه مي‌اندازد و حتي ممكن است ريزش وسيع نيروها و تلاش براي مقصريابي به راه بيفتد، ولي تجربه نشان داده است كه آثار چنين رويدادي در ميان‌مدت و در صورت مساعد بودن عوامل ديگري مانند موفقيت فرماندهان مياني در مهار اختلافات و بازسازي نيروها و همچنين وجود منابع مالي، كنترل مي‌شود. در اين صورت، آن رهبر از دست‌رفته به تدريج به يك اسطوره تبديل مي‌شود و به صورت يك نماد و عامل الهام‌بخش براي تداوم مبارزه و ستيز درمي‌آيد، چنان‌كه در مورد القاعده هم چنين شد. بنابراين براي نابودي داعش پيش از هر چيز بايد در پي شناسايي و درك عوامل گوناگون پيدايي و تداوم چنين گروهي بود.

آيا داعش بدون بغدادي توان ادامه راه را دارد و گزينه محتمل جانشيني بغدادي كيست؟

چنان‌كه در اخبار آمده است، عبدالله قرداش معروف به حاجي عبدالله العفري به عنوان جانشين انتخاب شده است. در روزهاي قبل اسامي ديگري نيز مطرح شد، اما همان‌طور كه عرض كردم، داعش ضعيف شده است و تحت‌تاثير مرگ رهبرش ضعيف‌تر نيز خواهد شد. با اين‌حال، احتمال احياي آن در ميان‌مدت نيز وجود دارد كه منوط به عوامل گوناگوني است؛ مانند: كاميابي فرماندهان مياني در بازسازي گروه، كسب منابع مالي جديد، استمرار ضعف دولت‌هاي سوريه و عراق، فعال شدن مجدد اختلافات قومي و مذهبي در منطقه و تداوم رقابت نفسگير موجود ميان كشورهاي منطقه.

در شرايط كنوني داعش ديگر سرزميني مانند دوسال پيش در عراق و سوريه ندارد و نيروهاي آن به شكل پراكنده در بيابان‌هاي سوريه حضور دارند. با توجه به وضع موجود داعش تا چه حد امكان بازيابي خود را دارد؟

زماني كه درباره پديده داعش صحبت مي‌كنيم بايد يك نكته بنيادي را مورد توجه قرار دهيم؛ اينكه درباره داعش به عنوان يك سازمان و گروه مدعي تاسيس خلافت اسلامي صحبت مي‌كنيم يا اينكه درباره تفكري كه بر اين پديده حاكم بوده است. اگر درباره داعش به عنوان يك تفكر و به عنوان پديده‌اي كه با مسائل و مصائب اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي منطقه خاورميانه گره خورده صحبت كنيم، همچنان مي‌گويم كه احتمال احيا و ظهور مجدد چنين گروهي وجود دارد و حتي مي‌تواند بالا باشد. البته اين موضوع مي‌تواند در قالب‌ها و عناوين جديدي ايجاد شود. دليل اين امر هم آن است كه هيچ‌يك از مشكلات و مسائل جدي منطقه طي سال‌هاي اخير بهبود پيدا نكرده است. از طرفي ديگر مساله بحران هويت ملي كه ناشي از دولت ملت‌سازي ناقص در اين منطقه است وجود دارد. مشكلات و مصائب معيشتي و اقتصادي نيز ادامه پيدا كرده است. دخالت‌هاي خارجي در كشورهاي منطقه كه بخشي از آن ناشي از حضور نيروهاي فرا منطقه‌اي و بخشي ديگر ناشي از رقابت‌هاي درون منطقه‌اي بين بازيگران اصلي صحنه خاورميانه است، سبب شده حس عزت، استقلال و تماميت ارضي در بسياري از اين كشورها مخدوش و تبديل به يك عقده شود. بافت طايفه‌اي بسياري از كشورهاي منطقه هنوز تغييري نكرده و به سمت بهبود نيز پيش نمي‌رود. در نتيجه احتمال اينكه گروه‌ها و سازمان‌هايي مشابه با تفكر داعش ظهور كنند و خود را منادي احياي عزت، افتخار و يك تاريخ ظاهرا طلايي از دست رفته بخوانند، زياد است. در واقع شرايط منطقه همچنان آماده ظهور انديشه‌هاي آخرالزمان‌گرايانه و راديكاليسم مذهبي است.

اما اگر درباره سازمان و گروهي به نام داعش صحبت كنيم، همه ما مي‌دانيم كه طي يك‌سال اخير اين گروه ضعيف شده، تعداد زيادي از فرماندهان و سران آن كشته، نيروها و اعضا نيز پراكنده شده‌‌اند و از آن سرزمين پهناوري كه بنا بود زير پرچم خلافت مديريت شود ديگر اثر چنداني وجود ندارد. حتي اطلاعات و شواهد نشانگر آن است كه تلاش‌هايي براي انتقال مبارزه- به قول داعشي‌ها جهاد- به سمت افغانستان و ليبي وجود دارد. پس ترديدي نيست كه داعش به‌شدت ضعيف شده است، اما اينكه افراد مختلفي در امريكا، ايران و كشورهاي ديگر به سرعت از مرگ قطعي داعش سخن گفتند، به نظر من، شتابزده و زودهنگام بود به خصوص آنكه همچنان با بقاياي داعش و فعاليت‌هاي‌شان ازجمله در قالب عمليات‌هاي پراكنده انتحاري يا پديده گرگ‌هاي تنها مواجه هستيم.

در اينجا اين سوال مطرح مي‌شود كه مگر تجربه داعش شيرين بوده كه بخواهد با تبليغات مشابه گذشته حاميان جديدي را به خود جذب كند و حتي بتواند بار ديگر در منطقه‌اي جديد سربرآورد؟

دو نكته در اين زمينه وجود دارد. تجربه داعش شيرين نبود، اما تجربه انديشه‌ها و ايدئولوژي‌هاي رقيب داعش نيز دستاورد خاصي را به همراه نداشته است. يعني اگر به تجربه سوسياليسم، سكولاريسم و ليبراليسم در منطقه نگاهي بيندازيم كه در زمان‌هاي مختلف و در كشورهاي متعدد كمابيش حاكميت پيدا كردند، شاهد آن هستيم كه هيچ‌يك از اين تجربيات تاكنون دستاورد خاصي نداشتند. براي نمونه، اگر به تاريخ سوريه طي نيم قرن اخير يا به عملكرد دولت‌هاي مستقر در عراق پس از سقوط صدام نگاه كنيم، چه دستاورد خيره‌كننده يا قابل قبول اقتصادي، سياسي و اجتماعي را توانستند به دست آورند؟ شرايط ليبي و يمن نيز بهتر نيست. اما در سوي ديگر بايد توجه كرد كه پديده‌هايي مانند داعش بيش از هرچيز از نفرت تغذيه مي‌شوند؛ به عبارت ديگر مساله توسعه و پيشرفت با وجود گذشت يك قرن از آغاز آن در خاورميانه، همچنان حل‌نشده باقي مانده است و اين تصور عمومي به تدريج شكل گرفته است كه اين‌گونه كشورها هيچ‌گاه توانايي ورود به رقابت‌هاي جهاني و احياي گذشته ظاهرا طلايي را نخواهند داشت. در وضعيت نفرت، فعالان ديگر دنبال ساختن نيستند بلكه به دنبال نابودسازي هستند. پديده‌هايي مانند داعش بيش از هرچيزي از نفرت و كينه و نااميدي انباشته شده در بين مردم و فعالان تغذيه مي‌شوند.

همان‌گونه كه گفتيد امكان بازيابي داعش به شكل سابق در عراق و سوريه وجود ندارد، اما آيا اكنون داعش اين توانا ي را دارد خود را به شكل يك خلافت در افغانستان يا ليبي بازيابي كند؟

فشار نيروهاي بين‌المللي كه موجب از بين رفتن بسياري از رهبران اصلي اين گروه تروريستي شده تا حد زيادي موثر واقع شده، داعش نه مانند گذشته منابع مادي و مالي فراواني را در اختيار دارد و نه از رهبران سازمان‌دهنده آن خبري هست، از همين رو به يك معنا ستون فقرات و نيروهاي بسيج‌كننده اين گروه يا از بين رفته‌اند يا رابطه آنها با فعالان سطح پايين قطع شده است. اشاره به افغانستان و ليبي از اين بابت است كه وضعيت اين دو كشور ثباتي ندارد و رقابت‌هاي طايفه‌اي و مشكلات معيشتي در اين دو كشور موج مي‌زند كه فضاي مناسبي را براي فعاليت گروه‌هايي مانند داعش تسهيل مي‌كند. اكنون نيز شاهد فعاليت‌هايي ذيل شعار و پرچم داعش در اين دو كشور هستيم.

هرچند گفته مي‌شود مردم ابتدا به شكل خودجوش به گروهي مانند داعش گرايش پيدا كردند، اما برخي عنوان مي‌كنند كه اگر دستگاه‌هاي اطلاعاتي خارجي نبود داعش نمي‌توانست تبديل به يك خلافت شود. نظر شما در اين خصوص چيست؟

من به اين موضوع اعتماد و اعتقادي ندارم و فكر مي‌كنم داعش يك پديده كاملا بومي و خاورميانه‌اي است، براساس واقعيات منطقه شكل گرفته و به لحاط ذهني ريشه در سوء‌تفاهم تاريخي اين منطقه دارد كه ما آن را به نام اسلام سياسي مي‌شناسيم.

اين تامين مالي گسترده و اين حجم از تجهيزاتي كه داعش توانست به دست آورد اين گمانه‌زني را تقويت نمي‌كند و همه اين تجهيزات به شكل خودجوش دست داعش رسيده است؟

يك بحث، موضوع پيدايي داعش و موضوع ديگر تلاش نيروهاي خارج از سوريه و عراق براي بهره‌برداري از اين پديده است. پيدايي و حتي رشد داعش چنان‌كه عرض كردم كاملا طبيعي بوده و ريشه در وضعيت منطقه داشته است. اما اينكه بعد از پيدايي داعش ساير كشورهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي تلاش كردند كه با آن ارتباط برقرار كنند يا آن را از بين ببرند، بحث جداگانه‌اي است. درضمن، نبايد فراموش كرد بخش زيادي از حمايت‌ها و كمك‌ها از سوي دولت‌هاي منطقه يا خارج از منطقه نبوده، بلكه توسط حاميان غيردولتي و غيررسمي صورت گرفته است كه به هر دليلي از شرايط موجود ناراضي هستند يا اساسا تعلق خاطر مذهبي و ايدئولوژيك دارند.

داعش يك پديده غيرقابل انكار است اما آيا مي‌توانست بدون اين حمايت‌ها باز هم چنين گستره سرزميني را اشغال كند؟

بله باز هم مي‌توانست. اگر شيوه‌هاي كسب درآمد داعش را مرور كنيم، شاهد آن هستيم كه اين شيوه‌ها به داعش امكان گسترش و رشد را داده بود؛ تسلط بر منابع نفتي سوريه، تاراج بانك‌هاي موصل، خراج‌گيري، فروش آثار باستاني و عتيقه همگي از شيوه‌هاي كسب درآمد داعش بود. درباره خريد نيز مي‌دانيم كه يكي از بزرگ‌ترين مراكز قاچاق و خريد مخفيانه سلاح همين خاورميانه است كه به راحتي مبادله مي‌شود، از افغانستان و پاكستان گرفته تا ليبي كه زرادخانه نظامي آن پس از فروپاشي حكومت قذافي عملا به تاراج رفت. درواقع، بسياري از سلاح‌هاي ارتش ليبي از مسير شبه‌جزيره سينا به داخل سوريه ارسال مي‌شد و ما هميشه با قاچاق گسترده سلاح در منطقه روبرو بوديم.

آيا باز فكر نمي‌كنيد در اين زمينه نيز سرويس‌هاي اطلاعاتي خارجي نقش داشتند؟

شايد اثر گذاشته باشند، ولي به نظر نمي‌رسد تاثير آنها به حدي باشد كه بتوانيم واقعيت‌هاي تلخ حاكم بر خاورميانه را فراموش و داعش را مخلوق سازمان‌هاي اطلاعاتي و امنيتي تلقي كنيم. تقليل پديده داعش به برنامه‌ها و فعاليت‌هاي فرامنطقه‌اي يا سياست‌هاي برخي از بازيگران منطقه‌اي، به معني ناديده گرفتن بافت طايفه‌اي و مذهبي منطقه به خصوص نفرت اهل سنت سوريه و عراق از حكومت اسد و حكومت شيعي حاكم بر عراق پس از صدام است. در واقع داعش بر احساس خسران و سرگشتگي اهل سنت اين دو كشور سوار شد و خودش را به عنوان شمشير انتقام اهل سنت عليه حكومت‌هاي شيعي يا همپيمان با شيعه در سوريه و عراق معرفي كرد، خود را احياكننده افتخار و عزت اسلامي جا انداخت و اينكه مي‌تواند انتقام تاريخي آنها را بابت عقب‌افتادگي‌ها، به حاشيه راندن‌ها، فساد، سركوب‌ها، مشكلات اقتصادي و معيشتي از عاملان اصلي اين اتفاق بگيرد. ما شاهد آن بوديم كه پس از تاسيس خلافت، يكي از اولين دوايري كه داعش در قلمرو خود تاسيس مي‌كند، دايره خدمت‌رساني است و سعي مي‌كند با توزيع نان، برنج، راه‌اندازي نيروگاه‌هاي برق و فعال‌سازي كلاس‌هاي درس، خود را به عنوان يك نيروي كارآمد معرفي كند كه الگويي مناسب از زمامداري اسلامي و رفاه‌بخش را در پيش گرفته است.

به نظر مي‌رسد با توجه به صحبت‌هاي شما هنوز افرادي هستند كه از اين شرايطي كه در آن حضور داشتند راضي بودند، به نظر شما تا چه حد الگوي داعش در دوره كوتاه حكومت در سرزمين‌هاي تحت امر خود موفق بوده است؟

داعش با وجود تسلط بر مناطق وسيعي در سوريه و عراق تجربه‌اي موفق نبود چرا كه در دوره كوتاه حكومت‌داري خود دچار فجايع و مشكلات زيادي هم شد. در واقع تعداد زيادي از اهل سنت پس از آنكه مشاهده كردند داعش بعد از كسب قدرت خودش تبديل به يك مشكل اساسي‌تر شده و بسياري از وعده‌هاي آن پوچ بوده، از آن نيز نااميد و فراري شدند. هرچند بايد اين موضوع را يادآوري كرد كه داعش توانست در مدت كوتاه زمامداري خود، بخشي از آسيب‌هاي اجتماعي مثل سرقت و رشوه‌گيري را به حداقل برساند، همچنين توانست در غياب دولت مركزي سركوبگر و فساد دروني آن، خدمات قابل‌قبولي را به افراد ساكن در محدوده خلافت ارايه دهد. اينها كارهايي بود كه حكومت‌هاي عراق و سوريه، نه مي‌توانستند و نه مي‌خواستند صورت گيرد. با اين حال فاجعه‌هايي كه رخ داد و گسترش درگيري‌ها و تخريب‌ها سبب شد كه در درون سرزمين‌هاي خلافت هم ما شاهد شكل‌گيري مقاومت‌هاي جدي باشيم. نمونه‌هاي آن را مي‌توان در رقه و موصل مشاهده كرد كه اعتراضاتي عليه داعش صورت مي‌گيرد و بلافاصله سركوب مي‌شود.

در حال حاضر با حجم عظيمي از زندانيان داعش و خانواده‌هاي آنها به خصوص در سوريه مواجه هستيم و اين نگراني پس از عمليات تركيه در شمال سوريه به وجود آمد كه اين تروريست‌ها از زندان‌ها فرار كنند. اين موضوع تا چه حد مي‌تواند نگران‌كننده باشد؟

آزادشدن و فعاليت دوباره اين افراد نگران‌كننده است به خصوص اينكه كينه بيشتري هم پيدا كرده‌اند. البته بر سر اينكه اين افراد بايد در اختيار چه كساني باشند، بين تركيه، امريكا و كردها اختلاف وجود دارد و فعلا تلاش بر آن است كه همه آنها در اين اردوگاه‌ها تحت نظر باشند. تركيه هم اطمينان‌خاطر داده است كه بخش قابل‌توجهي از اين زندانيان فراري را توانسته مجددا دستگير كند. اما اين نيروها كه بعضا از تجربه و قدرت تخريبي بالايي هم برخوردارند در غياب افراد سازمانده كه بتواند آنها را مجددا سازماندهي و فعال كند، بعيد است كه بتوانند ورق را برگردانند. مشكل داعش اكنون صرفا فقدان نيروي فعال يا مرگ رهبرش نيست. مشكل اصلي، كمبود آن افراد و نيروهاي سازمانده هستند كه بتوانند از نفرت، نااميدي يا اعتراضات مردمي استفاده كنند، آنها را بار ديگر بسيج كنند و با ارجاع به مفاهيم مذهبي عليه حكومت‌ها و دولت‌هاي موجود در منطقه فعال كنند.


تجربه داعش شيرين نبود، اما تجربه انديشه‌ها و ايدئولوژي‌هاي رقيب داعش نيز دستاورد خاصي را به همراه نداشته است.

مشكل اصلي، كمبود آن افراد و نيروهاي سازمانده هستند كه بتوانند از نفرت، نااميدي يا اعتراضات مردمي استفاده كنند، آنها را بار ديگر بسيج كنند و با ارجاع به مفاهيم مذهبي عليه حكومت‌ها و دولت‌هاي موجود در منطقه فعال كنند.

داعش توانست در مدت كوتاه زمامداري خود، بخشي از آسيب‌هاي اجتماعي مثل سرقت و رشوه‌گيري را به حداقل برساند، همچنين توانست در غياب دولت مركزي سركوبگر و فساد دروني آن، خدمات قابل‌قبولي را به افراد ساكن در محدوده خلافت ارايه دهد.

داعش يك پديده كاملا بومي و خاورميانه‌اي است، براساس واقعيات منطقه شكل گرفته و به لحاط ذهني ريشه در سوء‌تفاهم تاريخي اين منطقه دارد كه ما آن را به نام اسلام سياسي مي‌شناسيم.

شرايط منطقه همچنان آماده ظهور انديشه‌هاي آخرالزمان‌گرايانه و راديكاليسم مذهبي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون