• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۳۰ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4499 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۹ آبان

درنگي بر رباعي‌هاي «ايرج زبردست» و نوآوري‌هايي كه در اين قالب قديمي داشته است

تب/ تاب/ تكان/ تكان/ تكان/ تن/ تن/ ها

محمد آشور

 

 

براي يك شاعر، شايد رباعي‌سرايي ميان تمام قوالب شعر فارسي سهل‌ترين كار باشد اما سرودن رباعي خوب نه ‌تنها كار ساده‌اي نيست بلكه كار بسيار سختي است.

چرا ساده؟ چرا سخت؟ ساده به اين دليل كه وزني راحت و نرم و ناپيچيده دارد و به ‌دليل تعداد كم ابيات، يافتن رديف و قوافي مناسب و دلنواز كار چندان سختي نيست.

و سخت، يكي به اين دليل كه محدود شدن اين قالب به يك وزن(كه از مهم‌ترين امكانات شعر كلاسيك است) موجب مي‌شود، دست شاعر در انتقال حس و ريتم مناسب و متناسب با درون‌مايه شعر تا حد زيادي بسته باشد و ديگر اينكه پيشينه اين قالب و شاهكارهاي ثبت ‌شده در حافظه تاريخ ادبيات فارسي، رباعي را مبدل به قالبي تعريف ‌شده و محدود (به ‌لحاظ مضموني) كرده كه فراروي از سياق مرسوم، هم جسارت فراوان مي‌خواهد و هم شمّ تيز و هم توانايي بالا در اجراي آن... و مقبول افتادن نزد مخاطبان عام از طرفي و از سوي ديگر مورد تاييد منتقدان و حرفه‌اي‌هاي ادبيات واقع شدن هم ايده‌آلي است كه در دسترس هر شاعري نيست.

از منتقدان «ايرج زبردست» درباره‌ شعر او شنيده‌ام اينها را كه: «كه چه؟!... دوره شعر كلاسيك حتي غزل كه نسبت به باقي قوالب تا حدي به‌ روزرساني شده، گذشته است... چه رسد به رباعي كه صدها سال است مرده و تمام!» و اينكه:«گيرم «ايرج زبردست» شاگرد اول كلاس رباعي باشد، شاگرد اول بودن در كلاس تك ‌نفره مگر كار شاقي است؟!» به‌گمان من «زبردست» گيرم نه يك ‌تنه اما با فاصله زياد از باقي رباعي‌سرايان، رباعي را حياتي دوباره بخشيده و بي‌‌وجود و حضور او شايد اين قالب، نمود بارزي در شعر اين سال‌ها نمي‌داشت!

نمي‌دانم كلاس رباعي امروز چند شاگرد يا استاد دارد و گيرم قالبي فراگير نباشد(كه نيست البته!) اما تعبير كلاس تك ‌نفره نيز چندان با واقعيت همخوان نيست... به هر روي ديگراني نيز هستند كه گرچه اغلب رباعي‌سراي تمام‌وقت نيستند اما حضور دارند و گاه حرف‌ها هم و اگرچه در رباعي‌سرايي تثبيت نشده باشند و نام و نشان‌شان را بيشتر در گونه‌هاي ديگر شعر ثبت كرده باشند.

حال به‌ فرض كه «ايرج زبردست» تنها استاد(يا به‌تعبير بعضي دوستان تنها شاگرد) كلاس رباعي باشد! اگرچه شاگرد اول بودن در كلاس فرضا تك ‌نفره از اين منظر كار بزرگي نباشد اما اگر چنين فرض كنيم، از منظر ديگر
يك‌ تنه شانه به زير بار زدن و احيا كردن يك قالب كهن و تا حد زيادي فراموش ‌شده كار بزرگي است، نيست؟!

رباعي با «حكيم عمر خيام نيشابوري» به قله‌اي رسيده كه نگاه به آن، كلاه از سر هر ناظر مي‌اندازد و هوش از سر هر شاعر مي‌پراند... قرن‌ها اين قالب كهن در ادبيات، خالي از جولان شاعري استخوان‌دار و جسور و پيگير بود و تنها گاهي شاعراني از سر تفنن در اين حوزه طبعي آزموده و كمتر شاعري خود را به تمامي وقف آن كرده بود و در ابيات مختصر يك رباعي ساكن شده بود!

«ايرج زبردست» با همت و پيگيري و جديت ويژه، اين قالب را از حاشيه به متن آورده و در اين ميان توانسته تاييد صاحب‌نظراني با سلايق متفاوت و استقبال مخاطب را همزمان داشته باشد. اين كار كوچكي كه نيست، هيچ... كه كار بزرگي نيز هست. اين توفيق مباركش باشد.

اينكه چرا شعر «زبردست» توانسته نظر سلايق مختلف را جلب كند، نياز به تدقيق دارد و اين تحقيق ابعاد مختلفي را در بر خواهد گرفت... ابعادي كه گاه سر از حوزه‌هايي مثل روان‌شناسي، جامعه‌شناسي و... درمي‌آورد.

ابعادي كه گاه از دايره‌ شعر «ايرج زبردست» فراتر رفته و ناظر بر مسائل ديگري‌ خواهد بود كه خود مي‌تواند مبحثي جداگانه و بسيط باشد. اما آنچه از شعر او به اين مساله دخول مي‌كند در نگاه اول تنوع اجرا و نحوه برخورد او با بن‌مايه‌هاي هر رباعي است. در رباعي‌هاي او تنوع در اجرا (با توجه به ظرفيتي كه اين قالب اجازه مي‌دهد) تا حد زيادي لحاظ و سعي شده از امكانات مختلف در جهت ايجاد اين تنوع استفاده شود. از جمله شكستن مصاريع رباعي براي رسيدن به سطربندي‌هايي شبيه به الگوي سطربندي شعر سپيد.

اينكه «زبردست» اولين كسي است كه مرتكب شكستن مصاريع شعرش شده يا نه را نمي‌دانم و البته نياز به تحقيق گسترده دارد... مي‌دانم اما كه مثلا «علي باباچاهي» نيز كه شاعري نوسرا و پيشروست و گاه از سر تفنن با شعر كلاسيك نيز معاشقه دارد در مجموعه شعر «اين كشتي پر اسرار» (سال انتشار ۱۳۹۳) به شكستن مصاريع پاره‌اي از رباعي‌هايش مبادرت كرده‌ است. حال هم كه مي‌بينيم اين رويكرد فراگير شده و بسياري از شعرهاي كلاسيك با تقطيع شعر سپيد ارايه مي‌شود (بيشتر در فضاي مجازي البته!)

اما «ايرج زبردست» در اين مسير پا از شكستن مصرع و رسيدن به سطرنويسي فراتر گذاشته و گاه يك رباعي را در قالب سطوري ريخته كه هر سطر تنها يك كلمه است:

«تب/ تاب/ تكان/ تكان/ تكان/ تن/ تن/ ها/ / تب/ تاب/ تكان/ نفس/ تكان/ من/ تن/ تا.../ / تب/ تاب/ نفس/ نفس/ تكان/ تن/ تن/ تن/ / تن/ تن/ تو/ نفس/ تن/ تو/ نفس/ من/ تو/ تكا...»

(ص ۱۴۴، گزينه رباعي «ايرج زبردست»، انتشارات مرواريد، چاپ دوم، سال ۱۳۹٨)

در ارتباط با روند اين اتفاق در شعرهاي ايرج زبردست، پيش‌تر در مقدمه كتاب «حيات دوباره رباعي»، نشر شاني، چاپ سوم، ۱۳۹۶ و نقدي بر كتاب «دفي از پوست ابليس» تحت عنوان «نمايش نيما در خواب رباعي» كه در صفحه ۶ ضميمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات مورخ ۱۳ مهر ماه ۹۵ منتشر شده، نوشته‌ام. اين شعر اولين رباعي ارايه ‌شده «ايرج زبردست» است با تقطيعي متفاوت از آنچه مخاطب از رباعي انتظار دارد: «مي‌داني و .../ مي‌دانم و .../ او هم لابد مي‌داند و .../ فكر مي‌كند ما با خود: اين دايره عاقبت هوايش ابري‌ است /از بارش مستطيل /پر خواهد شد»

(سال انتشار ۱۳۸۳، كتاب «خيامي ديگر»)

از ديگر امكاناتي كه ايرج زبردست در اجراي رباعي‌هايش به ‌كار برده، استفاده خاص از نشانه‌ها و تنوع شيوه‌هاي روايت است؛ حتي گاه استفاده از نقاشي و تصويرسازي.

استفاده از تصاوير نقاشي در رباعي‌هاي او از دو سياق پيروي مي‌كند: گاه به ‌شكلي‌ است‌ كه تصوير هر كلمه جايگزين خود واژه شده و شاعر با اجراي تصويري مصرع آخر بدون به‌ كار بردن هيچ كلمه‌اي، موجب مي‌شود اين تكنيك در مصرع آخر، تداعي‌گر زبان تصويرگر انسان غارنشين پيش از اختراع خط باشد (صفحه ۱۴۷ از دفتر «گزينه‌ رباعي ايرج زبردست»، چاپ دوم، انتشارات مرواريد) و گاه تصوير در بيرون از رباعي نشسته و قرار است ذهن را به چيزي خارج از خود رباعي نيز ارجاع دهد و به شكلي روياهاي شاعر را از خارج از متن شعر به آن احضار كرده و به مخاطب ارايه دهد (صفحات ۷۱، ۱۲۰ و ۱۲۱ از همان دفتر.)

تنوع مضامين در دفاتر رباعي «ايرج زبردست» از جمله مواردي است كه احتمالا در اقبال عام يافتن شعر او و گرفتن تاييد سلايق مختلف اهل نظر و هنر بي‌تاثير نيست!

از رباعي‌هايي با مضامين عرفاني و گاه صوفيانه گرفته تا مضامين عاشقانه و حتي ملي‌گرايانه... اين تنوع و كثرت موجب مي‌شود كه كسي دست خالي از خواندن شعر او
باز نگردد و چيزي مناسب ذائقه خود بيابد.


كتابشناسي

 

كتاب‌هاي چاپ شده:

1. خنده‌هاي خيس. اين‌كتاب ناياب است/ ۱۳۷۷.

2. يك سبد آيينه. اين كتاب ناياب است / ۱۳۷۸.

3. باران كه بيايد همه عاشق هستند. انتشارات نيماژ. چاپ هشتم /۱۳۸۲. چاپ نهم توسط ناشر ديگر به زودي منتشر مي‌شود.

4. نامه‌هاي من به اوما. چاپ ششم به زودي منتشر مي‌شود/ ۱۳۸۵.

5. شكل ديگر من. نشر فصل پنجم. اين‌ كتاب ناياب است /۱۳۹۰.

6. ارمغان دوست. درباره شعر و زندگي سيدعلي صالحي. انتشارات نگاه. چاپ دوم آماده انتشار /۱۳۹۳.

7. دفي از پوست ابليس. انتشارات نيماژ. چاپ سوم توسط ناشر ديگر چاپ مي‌شود /۱۳۹۴.

8. سرهاي بريده بادبادك بودند. انتشارات نيماژ/۱۳۹۵ (جلوي توزيع و پخش اين كتاب گرفته شد.)

9. شهري كه در آن مرگ اذان مي‌خواند. انتشارات چشمه. چاپ دوم /۱۳۹۶.

10. گزيده اشعار. انتشارات مرواريد. چاپ دوم /۱۳۹۸.

11. سر بر تن و دنبال سرم مي‌گردم. انتشارات مرواريد. آماده انتشار.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون