به بهانه درخشش چشمگير در بازي با وايادوليد
مسي يعني لذت تماشا
اهورا جهانيان
درخشش چشمگير ليونل مسي در بازي بارسلونا و وايادوليد، جدا از اهميت خبرياش در اين آخرين روزهاي منتهي به اهداي توپ طلا از سوي مجله فرانس فوتبال، از اين حيث هم قابل تامل است كه اگر مسي در چهار دوره گذشته مسابقات جام جهاني، بر فرض فاتح يك جام شده بود، چه چيزي به ارزشهاي خودش به عنوان يك فوتباليست اضافه كرده بود؟ تاريخ جام جهاني پر از بازيكناني است كه فاتح اين جام شدهاند ولي امروز كمتر كسي آنها را ميشناسد. الان كدام فوتبالدوستي مدافع راست تيم ملي آرژانتين در جام جهاني 1978 يا مدافع چپ تيم ملي انگليس در جام جهاني 1966 را ميشناسد. براي شناختن بازيكناني از اين دست، كه از قضا فاتح جام جهاني هم شدهاند، بايد به گوگل و ويكيپديا و كتب تاريخ فوتبال مراجعه كنيم ولي مسي و كرويف در حافظه همه كساني كه بازيهاي اين دو بازيكن را ديدهاند، ماندگارند. اشتفان روتر و توماس برتولد هردو دفاع راست تيم ملي آلمان در جام جهاني 1990 بودند و قهرمان جام جهاني شدند. ولي اوزهبيو و كرويف و پلاتيني و مسي دستشان از جام جهاني كوتاه مانده است. لذتي كه مردم از تماشاي بازيهاي كرويف و مسي بردهاند، كي و كجا قابل قياس است با لذت تماشاي بازي روتر و برتولد؟ سرآمد شدن در فوتبال به ارايه بازي درخشان است يا بردن جام جهاني در عين متوسط بودن؟ ممكن است گفته شود مسي در رقابتي تاريخي با مارادونا و پله قرار دارد براي كسب عنوان بهترين بازيكن تاريخ فوتبال؛ بنابراين او ناچار است حداقل يك بار فاتح جام جهاني شود چراكه رقباي تاريخياش جام جهاني را بالاي سر بردهاند. اما در پاسخ به اين نقد هم ميتوان گفت پله و مارادونا، به دلايل مختلف، در ليگ قهرمانان فوتبال اروپا قهرمان نشدند. پله كه اصلا در فوتبال اروپا بازي نكرد و مارادونا هم در سطح فوتبال اروپا، جامي بهتر از جام يوفا نصيبش نشد. از اين منظر ميتوان گفت كه در فوتبال كنوني، ليگ قهرمانان اروپا تورنمنتي است كه كيفيت فنياش بالاتر از جام جهاني است و به همين دليل اگر جام جهاني مهمترين تورنمنت فوتبالي قرن بيستم بود، در قرن بيست و يكم ليگ قهرمانان اروپا جايگاهي بالاتر از جام جهاني كسب كرده است. كافي است مودريچ را با كريس رونالدو مقايسه كنيم. مودريچ در دهه اخير تنها بابت درخشش در جام جهاني توپ طلا گرفت ولي رونالدو هر پنج توپ طلايش بابت درخشش در ليگ قهرمانان و سپس لاليگا (و ليگ برتر انگليس) بوده است. تفاوت بيش از حد سطح كيفي رونالدو و مودريچ، شايد نشانه تفاوت سطح كيفي ليگ قهرمانان و جام جهاني در دوران كنوني نيز باشد. بر اين استدلال ميتوان اين نكته را هم افزود كه از هجده توپ طلايي كه تاكنون در قرن بيست و يكم اهدا شده، چهار بازيكن به دليل درخشش در بازيهاي ملي توپ طلا را كسب كردهاند: فيگو در سال 2000، رونالدوي برزيلي در سال 2002، كاناوارو در 2006 و مودريچ در 2018. در چهارده مورد ديگر، درخشش در فوتبال باشگاهي (به ويژه ليگ قهرمانان اروپا) دليل كسب توپ طلا بوده است. بنابراين درخشش مسي در ليگ قهرمانان و لاليگا در زمانه كنوني، از حيث ارزش فني، همانند درخشش مارادونا و پله در جامهاي جهاني است. آنها در «بهترين تورنمنت زمانه خودشان » ميدرخشيدند و مسي همچنين ميكند.
اما در اثبات برتري پله و مارادونا نسبت به مسي، هنوز دليل ديگري ميتوان اقامه كرد: پله و مارادونا در باشگاه و تيم ملي توامان در اوج بودند ولي مسي فقط در بارسلونا مسي است. پله در سانتوس خدايي ميكرد و در تيم ملي برزيل پادشاهي. مارادونا هم در ناپل تقريبا هر هفته معجزه ميكرد و در تيم ملي آرژانتين هم در قامت بزرگترين ژنرال تاريخ فوتبال ظاهر شد. اما سلطنت مسي فقط در بارسلونا داير است و در تيم ملي آرژانتين اثري از آن ديده نميشود. اين نقد اگرچه جديتر از آن است كه طرفداران مسي بتوانند با جوابي كوتاه رفع و رجوعش كنند، ولي شايد باز هم بتوان در دفاع از مسي، رديهاي بر اين نقد نوشت. جرج بست را تكنيكيترين بازيكن تاريخ فوتبال اروپا ميدانند. دقيقتر اگر بگوييم، جرج بست بهترين دريبلزن تاريخ فوتبال اروپا بوده است. يعني بهترين دريبلزن اروپايي. او اين عنوان را در عرصه تاريخ در رقابت با تكنسينهايي چون كرايف و پلاتيني و زيدان و باجو و كانتونا و آرين روبن و تيري هانري و... به دست آورده است (يا دستكم بسياري بر اين گمانند كه جرج بست تكنيكيترين فوتباليست اروپايي بوده است) . اما همين جرج بست، هيچ توفيقي در جام جهاني نصيبش نشد و كارنامهاش از اين حيث، از كارنامه مسي هم به مراتب ضعيفتر بود. اما در بين آشنايان با تاريخ فوتبال، آيا كسي هست كه بگويد جرج بست به دليل عدم درخشش در جام جهاني، در جايگاهي پايينتر از تيري هانري يا حتي روبرتو باجو قرار دارد؟ تيري هانري و باجو در فينال جام جهاني بازي كردهاند ولي بست حتي از صد كيلومتري فينال جام جهاني هم رد نشده است. اما فوتبال خوب، فارغ از اينكه در جام جهاني ارايه شود يا در ليگ برتر انگلستان، ميتواند فوتباليست خوب را به جايگاهي تاريخي برساند.
تا پيش از ظهور مسي در جهان فوتبال، همه آرژانتينيها متفقالقول بودند كه مارادونا بهترين بازيكن تاريخ فوتبال آرژانتين و جهان است. اما با ظهور مسي، با وجود عدم درخشش آنچناني او در جامهاي جهاني، برتري بيچون و چراي مارادونا در تاريخ فوتبال آرژانتين، اكنون كم و بيش محل سوال است. اگر نه اكثر آرژانتينيها، ولي به هر حال كثيري از آنها مسي را بهتر از مارادونا ميدانند. اقليتي كه چنين رايي دارند، پرشمار و كثيرند ولو آنكه اكثريت آرژانتينيها را تشكيل ندهند. فارغ از اين نكته، وقتي بسياري از بازيكنان بزرگ دنياي فوتبال، به ويژه بازيكن بينظيري مثل رونالدينيو، مسي را بهترين بازيكن تاريخ فوتبال ميدانند، ميتوان گفت كه مسي بدون درخشش در جام جهاني، به ما فوتبالدوستان همان چيزي را داده است كه پله و مارادونا با درخشش در جام جهاني نصيب ما كردند: لذت تماشاي فوتبال زيبا و متعالي.