اشارهاي به وضعيت بيسامان توليد تئاتر
هر دم از اين باغ تهيهكننده ميرسد
بابك احمدي
«بازيگر سينما تهيهكننده تئاتر شد» يا «خواننده پاپ تهيهكننده تئاتر شد» اينها نمونه تيترهايي هستند كه در طول سال بارها با نمونهاش مواجه شده يا ميشويم. تازه در مورد اخير بايد شاكر باشيم يك نفر «شبنم مقدمي» از جنس تئاتر دست به كار شده، چون در موارد متعدد اصلا معلوم نيست پول و سرمايه چطور آمده و به جيب چه كسي رفته. همين يكي، دو سال پيش بحث حمايت مالي محمد امامي از يك تئاتر موزيكال در تالار وحدت مطرح شد، يا بارها ديدهايم فردي با حساب بانكي شخص متمول دست به كار شده و در نهايت هم بدون پاسخ به مطالبات بازيگران و طراحان و ديگر عوامل نمايش، به همان ناكجاآبادي بازگشته كه از آنجا آمده بود. سازوكار موجود براي رسيدگي به مواردي از اين دست هم اينطور طراحي شده كه در نهايت تمام طرفهاي دعوي را به حل مساله به شيوه بدوي ريش سفيدي ارجاع دادهاند، جماعت شاكي هم چشم بر دوسوم طلب خود ميبندند و رضايت ميدهند. اينگونه همه بار ديگر به چرخه معيوب گذشته توليد بازميگرديم. بايد تاكيد كنم بحث يادداشت ابدا اين نيست كه مثلا شبنم مقدمي به عنوان بازيگر محجوب و كاربلد تئاتر و سينماي ما چنين مشكلاتي براي گروه تئاتر رقم ميزند، اين اتفاق قطعا رخ نخواهد داد، بلكه روي صحبت با همان تشكيلات نظارتي است كه دستورالعمل درخواست مجوز كارگرداني تئاتر صادر ميكند. يعني پيش از مواجه شدن با كيفيت نمايش، كارگردان از چرخه فعاليت هنري حذف ميشود، اما هر شخصي دلش خواست ميتواند بدون مانع به ماجراي تهيهكنندگي تئاتر ورود كند. مشابه همين قضيه عينا در بحث راهاندازي سالنها و مجموعههاي تئاتري وجود دارد. اصلا قابل فهم نيست چرا مسوولان ارشاد شيپور را از سر گشادش به صدا درميآورند.
اين درست كه سرمايهگذاري در عرصه هنرهاي نمايشي همواره با اما و اگر مواجه بوده و حاميان مالي، درست يا غلط روي خوش نشان ندادهاند ولي وظيفه اداره كل هنرهاي نمايشي است كه آيندهنگري به خرج دهد و از حالا در برابر ورود سرمايهها و سرمايهدارهاي نابلد ايستادگي كند. حداقل وضعيت سالهاي اخير سينما سيگنالي منتشر ميكند كه دير يا زود با افزايش نابرابر دستمزد بازيگران در تئاتر نيز مواجه خواهيم شد و اين روند بازيگرسالاري بيش از پيش تئاتر ايران را زمينگير ميكند. حالا كه مسوولان پرتال ثبت گروههاي نمايشي را فعال كردهاند، اي كاش سامانهاي نيز براي معرفي و شناسنامهدار شدن تهيهكنندگان تئاتر طراحي شود. گرچه كه تمام اين طرحها به كارشناسي دقيق نياز دارد و اينجا همان نقطهاي است كه دانشگاه بايد وارد عمل شود. البته از ياد نبريم اين كلاف سردرگم وقتي در دامان هنرهاي نمايشي افتاد كه دولت و شهرداري به صورت مداوم چشم خود را روي حمايت از هنر و هنرمند بستند. اينكه شنيده ميشود بودجه خندهآور 35 ميلياردي هنرهاي نمايشي كل كشور! به حدود 22 ميليارد كاهش پيدا كرده فقط آه و افسوس را عميقتر ميكند و چراغ سبزي است براي عرضاندام سرمايهداران بيارتباط با تئاتر.