• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4512 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۶ آبان

آتشي با شعله‌هاي آبي زيبا

صدرالدين كاظمي

مي‌غرد. چون ببري در حصار عمر. چشم‌هاي آبي‌اش مي‌درخشد. چون دو چراغ از آتش بيكران. گرم و بي‌تاب.

ببر، ببر است، حتي در كمترين فاصله با ۹۰ سالگي. همچنان مي‌غرد. حريف مي‌طلبد. كركري مي‌خواند. با غروري پلنگانه. مثل همان روزي كه بر سينه قهرمان جهاني نشست و تا از شاه استعلام ضربه فني و جواز سفر به المپيك ۱۹۵۶ ملبورن را نگرفت برنخاست. تو گويي با نگاه پر غرورش فرياد مي‌زد:

منم آن شير شلنبه/ منم آن ببر يله

امامعلي حبيبي، همچنان همان ببر مازندران است كه در چشم به هم زدني «سروته» حريفان را «يكي» مي‌كرد و چون تردستي توانا «يكدست» حريف را به «يكپايش» مي‌دوخت تا در شعبده‌بازي، از المپيك، نمره ۲۰ بگيرد. سه بار ديگر اين تردستي طلايي را در رقابت‌هاي جهاني تهران، يوكوهاما و توليدو تكرار كرد و قهرمان قهرمانان بازيگران عصر طلايي لقب گرفت.

اين افتخار را داشتم براي ساعاتي مهمان خاطره‌هاي طلايي‌اش باشم. در كاخ سفيدي كه بر فراز تپه‌اي بلند و محصور در درخت‌هاي پرتقال تامپسون و والنسيا، در جاده نظامي، به جاي همان جنگل‌هاي رام شده، در همان كنام شيرها و ببرهاي منقرض‌شده، ساخته است. به گونه‌اي عزلت پادشاهانه برگزيده است كه وقتي به جمع وارد مي‌شود دست به سينه، چون سلطاني شكوهمند به استقبالش مي‌روند.

با او از هر دري حرف زديم. از شيدايي‌هاي بي‌حد و حسابش. از عاشقي‌هاي بي‌وصف و مثالش. از شوريدگي‌هايش، از بي‌تابي‌هايش و... از شروع كشتي‌گيري‌اش گفت و از قهرماني‌اش. از پيروزي‌هايش گفت. با غروري پلنگانه و تكرار اين واژه پر از اعتماد به نفس كه: كه دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد.

يك حرف او سخت به دلم نشست چون از ذات كشتي برمي‌خاست، آنجا كه گفت: هيچ حريفي را به بيرون تشك هول ندادم و بيرون نينداختم، بلكه هر حريفي را مي‌كشيدم و وسط تشك مي‌آوردم تا بتوانم فن اجرا كنم! و تا فن اجرا نمي‌كردم و تا وجود تماشاگر را از احساس غرور و شادماني و رضايت مملو نمي‌كردم راضي از تشك بيرون نمي‌آمدم. برخلاف اين روزها كه هول دادن و بيرون انداختن و امتياز گرفتن «مد» شده است حبيبي، گرفتن و بستن و اجراي فن را شيوه خود كرده بود و همين شيوه رسم زندگي و رمز پيروزي‌هاي او بود. اين رمز پيروزي براي جانشينان امروزي و سرمشقي براي قهرماني در جهان و المپيك هم هست البته اگر گوشي براي شنيدن و چشمي براي ديدن و البته آرماني و غروري وجود داشته باشد. آب و آتش نسبتي دارند جاويدان / مثل شب با روز، اما از شگفتي‌ها

ما مقدس آتشي بوديم ‌و آب زندگي در ما/ آتشي با شعله‌هاي آبي زيبا.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون