در فوريه 2016، دونالد تاسك چند ماه قبل از رفراندوم جدايي بريتانيا از اتحاديه اروپا، پيشنويس برنامههاي اتحاديه اروپا را به عنوان موضوعات مورد مذاكره درباره روابط بريتانيا و اروپا منتشر ميكند. ديويد كامرون، نخستوزير وقت، آمادگي اين بياينه را داشت اما آنچه نخستوزير را شوكه كرد صفحات اول روزنامههاي روز بعد بود.
صبح آن روز ديلي اكسپرس ميگويد: «توافق كامرون و اتحاديه اروپا يك شوخي است.» ديليميل نهيب ميزند: «توهم بزرگ»، تلگراف مدعي است: «آقاي كامرون، اتحاديه اروپا چه فكري ميكند، آيا شوخي ميكند؟» و درنهايت تمام اين تلاشها را به «بخارات كود كشاورزي» تشبيه ميكند.
تيم شيپمن در كتاب «جنگ تمامعيار» خود مينويسد: «محافظهكاران كمپين رفراندوم را طبق يك دفترچه راهنماي بازي مديريت ميكردند... چگونه در فضايي كه رسانههاي چاپي با تو همدردي ميكنند در انتخابات برنده شويم، اما اينبار متحدين طبيعي دشمنان بودند.» محافظهكاران ردههاي بالا عادت به تحريف حرفهاي خود نداشتند، تحريف پنهاني وقايع كه غيرقابل تشخيص بود يا دروغهاي آشكار و ننگيني كه توسط اپوزيسيون جدي گرفته ميشد. اينها نه تنها قواعد بازي بود كه به آن عادت نداشتند، بلكه قواعدي بودند كه تحت آن نميتوانستند رقابت كنند. يكي از اعضاي تيم كامرون به شيپمن ميگويد: «گفتن اين موضوع براي من دردناك است، اما اگر روزنامههاي «ميل»، «سان» و «تلگراف» موثر بودند ما اكنون بازي را برده بوديم.»
اكنون كه دوباره به فضاي انتخابات برگشتهايم، خدماترسانيها ازسر گرفته شدهاند. «متحدين طبيعي» محافظهكاران به سنگرها بازگشتهاند تا همراه با آنها به آنها كمك كنند و بازي
پر سر و صدا را آغاز كنند. اين انتظار هم ميرفت. درواقع همه ما چنان نسبت به حمايتهاي تعصبآميز روزنامههاي انگليسي از احزاب
دست راستي عادت كردهايم كه شايد فقط شانهاي بالا بيندازيم. اما شايد نتوانيم تاثير آن را بر سياستهايمان جبران كنيم. قدرت ماندگار آنها يك خلأ تباهكننده دموكراتيكي را به وجود آورده است.
ممكن نيست به سادگي يك تصميم آگاهانه گرفت وقتي بهطور معمول و عامدانه در معرض افكار منفي قرار بگيري. وقتي افراد صالح و متعهد بر نامعتبر بودن رفراندوم پافشاري ميكنند (زيرا به آنها دروغ گفته شده است) گويي اطلاعرساني نادرست تنها همان سال 2016 بوده است. اينطور نبود. در اين صورت ما بايد تمام ادعاهاي خود مبني بر زندگي در يك جامعه دموكراتيك را لغو كنيم و از نو آغاز كنيم؛ البته كه جناح چپ هم ميتواند دروغ بگويد. تنها قابليت توزيع دروغ را در همان سطح و با قدرت آن روزنامهها ندارد.
مردم فكر ميكنند كه از همه اين دروغها مصون هستند. اما اينچنين نيست. البته كه ما ميتوانيم تصميمات را خودمان بگيريم، ولي در ميان كمبود اطلاعات درست اين ما نيستيم كه آنها را نهايي ميكنيم. «كيفيت تفلوني» بوريس جانسون، سياستهاي غيرقابل درك حزب كارگر براي خروج از برگزيت يا اشتباهات رهبري جرمي كوربين در اين حزب همه واقعيتهاي نابرابري هستند كه پس از عبور از فيلترينگ قدرتمند تعصب كار را براي قضاوت دشوار ميكنند. اين چارچوب چنان غالب و فراگير بوده و همواره بازتوليد داشته است كه شما تصور نميكنيد اصلا چارچوبي وجود دارد.
والتر ليپمن در كتاب مطرح خود «افكار عمومي» مينويسد: «عقايد ما، بهطور اجتنابناپذيري، فضايي وسيعتر، زماني دورتر از دسترس و مواردي بيشتر از آنچه بهعينه شاهد هستيم را پوشش خواهد داد. بنابراين، نظراتمان بايد از كنار هم گذاشتن مجموع اطلاعات گزارش شده حاصل شود.»
ميزان قابلتوجهي از گزارشات اخير بهشدت مورد ترديد است. به غير از چند مورد استثنايي، آنچه رويت ميشود يك نوع نمايش سياسي است كه در آن بحث اصلي بر پايه يك متن نمايشي غيراصلي اجرا ميشود. برنامه يكشنبه گذشته «اندرو مار» گل سرسبد بيبيسي را درنظر بگيريد كه با مرور روزنامهها آغاز ميكند: «دفتر مركزي حزب محافظهكار خوشحال خواهد شد، زيرا تحليل آنها از هزينههاي حزب كارگر روزهاي پياپي صفحات اول روزنامهها را اشغال خواهد كرد.»
او سپس آنها را كلمه به كلمه خواند. «سانديتايمز. يك تريليون پوند (با جوهر قرمز)، ريخت و پاش حزب كارگر تا ورشكستگي بريتانيا. سانديتلگراف، تعجبي ندارد، ترازوي هزينههاي بيرويه حزب كارگر سرريز شد. سپس روزنامه ديليميل، هزينه 1.2 تريليون پوند حزب كارگر كه براي هر خانوار بريتانيايي 43000 پوند تمام ميشود.» آندرو مار با تكرار نقطهنظرات حزب محافظهكار ادامه ميدهد: «حزب كارگر عصباني است. آنها ميگويند اين اخبار كاملا كذب است.»
اين اخبار كذب بود و بحث تعصب سياسي هم نيست. اعداد و ارقام از ضمانتهاي مالي مطرح شده در كنفرانسها براي اهداف حزب استخراج شده بود كه شايد حتي در بيانيهها و محاسبات آتي هم مفروض نشده باشند. متعاقبا در همان برنامه تلويزيوني، آندرو مار طي يك مصاحبه با ساجد جاويد ميگويد: «ارقام همه جعلي و براساس محاسبات غيرواقعي بود.»
اما تا آن موقع موضوعات براي بحث فراهم شده بود. شما ميتوانيد براي بقيه روزتان حماقت يك تريليون پوندي حزب كارگر را محكوم كنيد، اين حماقت يك تريليون پوندي را انكار كنيد، بر سر اين حماقت يك تريليون پوندي مشاجره كنيد يا اين حماقت يك تريليون پوندي را تشريح كنيد. در هر شكل شما درباره آن بحث ميكنيد، يعني اين هياهو به دو عبارت ختم ميشود؛ «حزب كارگر» و «يك تريليون پوند.» اين حاصل نبوغ پيامرساني نيست؛ اين از بركت تندنويسي است.
اين بيانصافي تنها در مورد كوربين اتفاق نيفتاده است. رسانهها پيش از او نيز به مايكل فوت، نيل كينوك، گوردون براون و اد ميلبند نيز حمله كردند. توني بلر اين دوره را راحتتر گذراند، زيرا بلر به يك توافق نانوشته با راپرت مورداك رسيده بود كه اگر مورداك منافع تجاري خود را داشته باشد باد موافق به حزب كارگر خواهد وزيد؛ اين همان توافقي است كه ما هنوز بابت آن هزينه ميدهيم.
كوربين هم در حال حاضر، مانند ديگر موارد مشابه، نقش ميله برقگير را دارد. انتخاب او به عنوان رهبر حزب كارگر همه آنچه را كه تا قبل از اين، در حملات به ميلبند و براون، نيمه آشكار بود، آشكار كرد. بعد از ناكامي در پذيرش او
به عنوان رهبر مشروع اپوزيسيون، مطبوعات دست راستي نگران نخستوزيري او هستند، نگراني كه نسبت به رهبران قبلي حزب كارگر نداشتند. در هفتههاي آينده اين نگراني با رشد آراي حزب كارگر و به همان ميزان استيصال مطبوعات، بيشتر هم خواهد شد.
اين چالش جناح چپ است كه نه فقط از قدرت مطبوعات دست راستيها آشفته نشوند، بلكه بتوانند آن را دور بزنند. مانند اين است كه ما از حمايتهاي مالي بالايي كه آنها برخوردار هستند شاكي باشيم يا اينكه چرا افراد ثروتمند صاحب مطبوعات داراي نفوذ هستند.
هنوز دلايلي براي اميدوار بودن وجود دارد. روزنامهنگار امريكايي اي جي ليبلينگ در اوايل قرن بيستم مينويسد: «آزادي مطبوعات تنها براي كساني تامين ميشود كه صاحبان آن هستند.» از آنجايي كه بنا به تعريف آنها افراد ثروتمندي هستند، نقطهنظرات خود را نيز نمايندگي ميكنند. اما فناوري جديد و شبكههاي اجتماعي موانع نشر و توزيع را كاهش دادهاند و «فضايي را براي صداهاي جديد» ايجاد كردهاند تا شنيده شوند. بعضي از آنها اثبات كردهاند كه بسيار موثرند. ضمنا، كمپين اجتماعات محلي اين ظرفيت را دارد كه ذهنيتهاي كهنه را به چالش بكشاند و آراي بيشتري را جذب كند. در انتخابات قبلي، تقريبا كل مطبوعات حول حزب كارگر، سهم آنها از آرا و كرسيهايي كه به دست ميآورند، دور ميزد. ما نميتوانيم بگوييم آن حملات تاثيري نداشته است، زيرا نميدانيم حزب كارگر چه عملكرد ديگري ميتوانست داشته باشد، ولي فقط ميدانيم تنها همراهي رسانهها با متحدان طبيعي خود، حزب محافظهكار، بدين معني نيست كه محافظهكاران برنده بازي خواهند بود.
منبع: گاردين