زندگي ديجيتال كدام نيازهاي غريزي انسان را تامين ميكند
پناهگاهي براي زندگي واقعي
نويسنده: رتو استافغاخر
مترجم: كوثر سليماني
سال گذشته به همراه دوستانم در يك روز وسط هفته خلوت در ارتفاعات قدم ميزديم، روز باشكوهي بود. وقتي به قله مرتفع بالاي درياچه لوسرن رسيديم دورنما ساده و خارقالعاده بود. عكاسي كرديم، از خودمان، از آسمان، از كوه، فضا يك سرمستي مطلق را به روحمان تزريق ميكرد. بارها و بارها عكسها را باهم مقايسه و راجع به آنها با اشتياق بحث كرديم مثلا اينكه كدام زاويه بهترين شكل تضاد با درياچه مجاور همزمان با اينكه زاغي در آسمان به پرواز درآمده به تصوير ميكشد. نهايتا پس از ساعتي تصميم گرفتيم بهترين انتخابها را در اينستاگرام بارگذاري كنيم يا اينكه در واتسآپ براي عزيزانمان ارسال كنيم؛ به هر حال آنهايي كه در دفترشان نشستهاند بايد بدانند ما تعطيلاتمان را چگونه گذرانديم و ما هم با فراغ بال نظارهگر حسودي كردنشان باشيم. در آخر هم شرطبندي كرديم هركس بيشترين لايك بگيرد يك نوشيدني مهمانش كنيم.
اين داستان تا حد زيادي نشان ميدهد مرزبندي دنياي ديجيتالي و واقعي ديگر اعتباري ندارد. انگار يكي بدون ديگري جاني براي ادامه ندارد. اگر در سال 1865 اينستاگرام داشتيم بيشك ادوارد ويمپر، كوهنورد و جهانگرد معروف، عكسي از اولين صعود خود را در اينستاگرام منتشر ميكرد. اصلا چرا كه نه؟ وقتي كه دنياي ديجيتال پلي است براي دو برابر شدن خوشي و شادي و سرمستي.
بگذاريد يك قدم به عقب بازگرديم و بپرسيم، چرا نيمي از آدمها ساعتهاي زيادي را روزانه با عكس و اطلاعات و كامنت، شبكههاي اجتماعي را تغذيه ميكنند. پيش از همه اين فضاهاي مجازي نبايد به عنوان پناهگاه (مكاني براي فرار از حزنهاي زندگي) بلكه بايد به عنوان يك فضاي مكمل (من زندگي عالي خود را نشان ميدهم) تلقي شوند. زندگي واقعي كماكان پابرجاست تنها چند باري آينهكاري شده و اين امكان را فراهم ميكند تا افراد انتخابهاي آگاهانه جديدي را تجربه كنند. همان كافه هميشگي دنياي واقعي خود را در توييتر هم نشان ميدهد درست همان جايي كه همگي جمع شده و درباره همه موارد اظهارنظر ميكنند. يا پاتوق، در اينستاگرام و واتسآپ حال ديگر به سبكي ديگر افراد را گرد هم آورده. شبكههاي اجتماعي غالبا چهار نياز اساسي بشر را ارضا ميكنند. اولين نياز، توجه است كه با فعاليتي به نام لايك به طرف مقابل نشان داده ميشود و با دريافت لايكي متقابل پاسخ داده ميشود. شخص با فعاليتهاي خود يك بخش عمومي، به سبكي كه خود ميپندارد درست است، ميسازد كه در نهايت با توجهات (لايكها) ارزيابي يا رتبهبندي ميشود، اين شكل از فعاليت كه اقتصاد توجهي ميتواند ناميده شود در شبكههاي اجتماعي بهشدت رايج است.
دوم، كنجكاوي، انسان هميشه يك موجود با ماهيت اجتماعي بوده است كه در جوامع سازمانيافته زندگي كرده است. يك گروه در كنار يكديگر قرار ميگيرند كه هريك از اعضا با ديگران رابطه برقرار ميكنند و اين رابطهها از نظر عاطفي سنجيده ميشوند. هرچه وابستگي عاطفي و كنجكاوي به شخص بيشتر باشد اطلاعات بيشتري از وي ذخيره ميشود. دقيقا به همين خاطر است كه شايعات با برانگيختن كنجكاوي چسبندههاي اساسي است كه جامعه را در كنار هم قرار ميدهد. سوم، حسادت. مردمشناس برجسته، رنه جيرارد درست ميگويد كه حسادت عامل اصلي درگيريهاي انساني است. از آنجا كه افرادي كه در تماس نزديك زندگي ميكنند تمايل به تقليد از يكديگر را دارند، دقيقا همان چيزي كه در اولين تجمعات انساني هم بوده هم اكنون با وجود شبكههاي اجتماعي قوت گرفته است. هرچه جهان به سمت مساوات بيشتري پيش ميرود- به لطف شبكههاي اجتماعي- به هم نزديكتر شده و خودمان را بيشتر با ديگران مقايسه ميكنيم و اين احتمال در ادامه قوت ميگيرد كه بيشتر به دنبال آنچه باشيم كه ديگران داشته و خود هنوز به آن دست نيافتهايم. اينكه با چه شخصي هم خود را مقايسه ميكنيم چه يك شخص معروف چه يك مديرعامل يا ديگري هم ملاك نيست. در جوامع چند گزينهاي (در جوامع آزاد كه حق انتخاب براي اشخاص وجود دارد) عقيده كلي بر آن است كه شما ميتوانيد به هر چيز دست يابيد تنها زماني كه بخواهيد و حسد در پايان راه و در بهترين حالت سبب بهينهسازي شخصيت شده يا در بدترين حالت شما را به سمت يك ويراني خطرناك سوق ميدهد.
چهارم و سرانجام، احساس تعلق كه اهميتي اساسي دارد؛ انسان خود را با تعلق به يك قبيله، اجتماع، خانواده يا گروه تعريف ميكند. در يك جامعه بسيار تكهتكه، كه در آن علايق شخصيتهاي مختلف از قبل متعادلتر شده، پيدا كردن افراد همفكر بسيار حائز اهميت است. افرادي با تفريحات و سرگرميهاي عجيب با همان تمايلات جنسي يا ديدگاههاي سياسي متغير. شبكههاي اجتماعي چنين هويتهايي را ترويج ميدهند، دنياهاي اجتماعي فرهنگي و در نهايت تشكيل گروههاي متنوع و منافع كامل مشخص را ترويج ميكنند. براساس مكانيسمي كه از دهه 1970 نقش مهمي در علوم و روابط اجتماعي ايفا كرده، يك رابطه اينترنتي خوب تشكيل شده از تعداد كمي پيوندهاي محكم و ثابت به اصطلاح «پيوندهاي قوي» و تعداد زيادي پيوندهاي سست در اصطلاح «پيوندهاي ضعيف». شخص با تعداد زيادي پيوند ضعيف قطعا كاربر خوبي است كه احتمالا شغل موفقي هم دارد اما دوستان كمي زيرا زمان كمتري را صرف ميكند و كاربر ديگر با داشتن تعداد زيادي پيوندهاي قوي در شبكههاي اجتماعي احتمالا فرد شادتري محسوب ميشود ولي بعضا شغل بسيار موفقي نداشته زيرا توجه به دوستان را به همان ميزان با ارزش ميپندارد و مهمتر از همه اين روابط ضعيف است كه اين اطمينان را ميدهد لااقل در شبكههاي اجتماعي «حباب فيلترينگ» نيستيم؛ اصطلاحي كه توسط الي پاريسر ابداع شده و حالتي را توصيف ميكند كه بعد از گذشت زمان افراد با توجه به سرچهاي خود شناخته شده و گروهايي با سلايق يكسان به آنها پيشنهاد شده و در حباب فكري خود نگه داشته ميشوند و در واقع شخص توسط حبابها فيلترينگ به شكل نامحسوس كنترل ميشود كه برخي آن را مغاير با دموكراسي ميپندارند. پس چرا ساعتها را در بالاي كوه صرف عكسبرداري از تصويري هرچه دلانگيزتر براي فضاهاي مجازي ميكنيم؟ زيرا نه تنها در مقابل قدرداني و توجه دريافت ميكنيم، بلكه با دادن اطلاعات از زندگي خود به گروهها، دوستان و غيره از طريق ارضاي كنجكاويشان به آنها خدمت ميكنيم. خيلي ساده است، دوست دارم چون ديگران را درگير خود ميكنم و بيدرنگ دلم ميخواهد اين مارپيچ ويروسي را ادامه دهم.
منبع: NZZ