• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4527 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۱۳ آذر

همي خواند آن كس كه دارد خرد - ۱۹

سامانه كارآمد خبري

عليرضا قراباغي| يكي از نكته‌هاي ظريفي كه فردوسي در شاهكار خود نشان مي‌دهد، وجود سامانه خبرگيري و خبررساني بسيار توانمند و كارا در آغاز شاهنامه و نبود چنين سيستمي در آخر شاهنامه است. فردوسي نشان مي‌دهد كه در ايران كهن، ستاره‌شناسي و پيشگويي آينده بر پايه حركت ستارگان، شيوه‌اي براي اقناع جامعه يا روحيه دادن به مردم و سپاهيان بوده است ولي در عمل، كارها بر پايه به‌دست آوردن بسيار دقيق خبرها و رساندن شتابان آن به مقام تصميم‌گيرنده انجام مي‌شده است. چيزي كه گستردگي «چشم و گوش شاه» و «چاپار» كارآمد دوران هخامنشيان را به ياد مي‌آورد. ولي هر چه به پايان دوران ساسانيان نزديك مي‌شويم، بي‌خبري از جهان و اطرافيان و تكيه بر رمل و اسطرلاب و پيشگويي ستاره‌شناسان بيشتر مي‌شود و اين بيت انتقادي ديباچه شاهنامه را به ياد مي‌آورد:

كه «گيتي به آغاز، چون داشتند

كه ايدون به ما خوار بگذاشتند؟»

در زمان يزدگرد، عمر خليفه دوم، سپاه سعد وقاص را به جنگ ايران مي‌فرستد. يزدگرد بر اين باور است كه:

انوشيروان ديده بُد اين به خواب

كز اين تخت، بپراگند رنگ و آب

ولي رستم فرخزاد را به رويارويي سعد مي‌فرستد. رستم فرخزاد پس از مدتي جنگ، روحيه خود را از دست مي‌دهد:

همي گفت كه «اين رزم را، روي نيست؛

ره آب شاهان، بدين جوي نيست.»

بياورد صلاب و اختر گرفت؛

ز روز بلا، دست بر سر گرفت.

دگر گفت كه «از گردش آسمان،

پژوهنده مردم شود بدگمان.»

ز چارم، همي بنگرد آفتاب؛

كز اين جنگ، ما را بد آيد شتاب.

ز بهرام و زهره‌‌ست، ما را گزند؛

نشايد گذشتن ز چرخ بلند.

همان تير و كيوان برابر شده‌ست؛

عطارد به برج دوپيكر شده‌ست.

شگفت‌تر آنكه يزدگرد، براي رهايي ايران به سوي ماهوي سوري مي‌رود و به ياري او اميد دارد.

شهنشاه از اين خود كي آگاه بود،

كه ماهوي سوريش بدخواه بود.

به زودي به ناگزير از دست ماهوي مي‌گريزد و به آسيابي پناه مي‌برد و به دست آسيابان بي‌رحمي كه به او پناه داده است، به قتل مي‌رسد.

ولي آغاز شاهنامه، حال و هواي ديگري دارد. كاوه از مخفيگاه فريدون باخبر است. خبر سرنگوني ضحاك در بيت‌المقدس بهنگام به فرانك مي‌رسد. فريدون حتي از پشت پرده شاه يمن و وضعيت دخترانش باخبر است. قارن ويژگي‌هاي دژ الانان را مي‌شناسد. در آغاز بخش حماسي، فردوسي بزرگ نشانه‌هاي بي‌شماري براي خواننده مي‌گذارد تا كارآمدي اين سامانه خبري را ببيند. زال را از نزد سيمرغ آورده‌اند، ولي همزمان منوچهر شاه كه در كنار درياي گيلان است، باخبر مي‌شود. اين همزماني را فردوسي با واژه «يكايك» نشان مي‌دهد:

يكايك، به شاه آمد اين آگهي،

كه «سام آمد از كوه، با فرهي».

منوچهر درخواست مي‌كند كه زال را نزد او بياورند، «وز آنجا، سوي زابلستان شود». بعدها زماني كه زال در كنار كابل اردو مي‌زند و با مهراب آشنا مي‌شود، يكي از نامداران ايران آنچنان به توصيف همه‌ ويژگي‌هاي رودابه مي‌پردازد كه گويي او را به اندازه خويشاوندان نزديك خود مي‌شناسد. بيت‌هاي پس از ديدار زال و رودابه، نكته ظريفي دارد:

چو خورشيد تابان برآمد ز كوه،

برفتند گردان همه، هم‌گروه.

بديدند مر پهلوان را به گاه؛

وز آن جايگاه، برگرفتند راه.

همه‌ پهلوانان بامداد بررسي مي‌كنند كه آيا زال بر تخت نشسته است؟! به سخن ديگر، آنها به زال مي‌فهمانند كه متوجه غيبت ديشب او شده‌اند! براي همين پس از رفتن‌شان، زال دوباره و بي‌درنگ همه بزرگان را فرا مي‌خواند و راز خود را آشكار مي‌كند، زيرا مي‌داند كه ديگر تكرار ديدار پنهاني با رودابه امكان‌پذير نيست! ولي فردوسي نشان مي‌دهد كه كابل داراي چنين سيستم خبري كارآمدي نيست: زال با موبدان و دانايان گفت‌وگو مي‌كند، نامه‌اي براي سام مي‌فرستد، سام با ستاره‌شناسان مشورت مي‌كند، پاسخ سام را پيك به زال مي‌رساند و بانوي مياندار، خبر را به رودابه مي‌گويد. تازه آن زمان است كه سيندخت به صورت اتفاقي و نه سازماندهي شده، از راز دو دلداده با خبر مي‌شود.

ولي خبررساني سامان يافته را در همه جا در ميان ايرانيان مي‌بينيم. سام تصميم مي‌گيرد از گرگساران به نزد منوچهر برود، پيش از رسيدن او، خبررسان منوچهر مي‌رسد و گزارش مي‌دهد! شاه پيشدستي مي‌كند تا سام فرصت طرح چنان موضوعي را نداشته باشد و از او مي‌خواهد به كابل حمله كند. سام هنوز به كابل نرسيده است، ولي زال از برنامه او آگاه مي‌شود و از كابل بيرون مي‌رود تا جلوي حمله سام را بگيرد! زال هنوز در راه است ولي خبررسان سام، پيش‌تر به او آگاهي داده است! اين سيستم خبرگيري و خبررساني كارآمد، يعني تركيب «چشم و گوش شاه» و «چاپار» را در همه بخش‌هاي شاهنامه مي‌توان ديد.

در مورد ستاره‌شناسي نيز برخلاف روش خرافي پايان دوره ساسانيان مي‌بينيم كه زال موبدان را فرا مي‌خواند ولي به آنها مي‌فهماند كه داوري آنان يا راز ستاره‌ها درباره درستي و نادرستي پيوند با رودابه را نمي‌خواهد، بلكه در پي پيشنهاد عملي براي سروسامان گرفتن اين پيوند است. منوچهر نيز پيش از فراخواندن ستاره‌شناسان، تصميم خود را درباره زناشويي زال و رودابه گرفته و موافقت خود را به آگاهي زال رسانده است. ولي چند روزي صبر مي‌كند تا ستاره‌شناسان همان نظر را اعلام، موبدان به هوش و خردمندي زال اعتراف كنند و پهلوانان به جايگاه بالاي زال در زورآزمايي‌ها پي ببرند. به سخن ديگر، منوچهر مي‌كوشد همگان را نسبت به درستي تصميم خود قانع كند. حتي سام هم كه با ستاره‌‌شناسان مشورت كرده بود، نظر آنان را حجت نمي‌داند زيرا در هيچ جاي نامه‌اي كه به منوچهر مي‌نويسد، نمي‌گويد كه ستاره‌‌شناسان هم با اين پيوند هم‌نظر بوده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون