• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4530 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۱۷ آذر

به بهانه انتشار خبر حضور كارگردان سرشناس تئاتر جهان در ايران

كاستلوچي و هشدار توطئه عليه ژوليوس سزار

بابك احمدي

 

 

اميررضا كوهستاني، نمايشنامه‌نويس و كارگردان شناخته شده ايران بين تئاتردوستان همين اواخر در جلسه‌اي شركت كرد با حضور پرشور دانشجويان هنرهاي نمايشي. در مقطعي از جلسه، كوهستاني به خاطره ديدارش با رومئو كاستلوچي، كارگردان نام‌آشنا و شايد بتوان گفت حالا اسطوره‌اي تئاتر ايتاليا اشاره كرد و در توصيف، به او صفت «راوي زنده تاريخ هنر جهان» داد. قطعا اغراق نمي‌كرد و اكثر آثار خلق شده توسط كارگردان نامدار ايتاليايي گواه اين گفته‌ است. از فضاسازي و طراحي صحنه گرفته تا شيوه مواجهه با متن و در نهايت آنچه روي صحنه ظاهر يا بهتر بگويم احضار مي‌شود، كاستلوچي نظير ندارد. تماشاي آثارش جهان وسيعي از فهم هنرهاي تجسمي، موسيقي جهان، پرفورمنس، اسطوره، تاريخ، موضع‌گيري سياسي و غيره را پيش روي مخاطب مي‌گشايد. نور صحنه كه مي‌آيد گويي وارد جهان وهم و جادو شده‌ايد و كار كه به پايان مي‌رسد تا مدت‌ها با تصاوير خلق شده بر صحنه، حتي با كوچك‌ترين‌ قدم‌هاي بازيگران روي صحنه قدم برمي‌داريد و زندگي‌ مي‌كنيد. اين تازه براي يكي مثل من است كه به واسطه همين فضاي مجازي و يوتيوب و چند مقاله جهان اجرايي كاستلوچي را شناختم و هرگز شانس نشستن روي صندلي سالني كه تئاتر او در آن روي صحنه باشد را به چنگ نياورده‌ام. گرچه آرزو مي‌كردم اين اقبال در يك سالن تئاتري صدساله در شهر ميلان! نصيبم شود، در جغرافياي خالق اثر. حرفم دليل دارد.

خلاصه مطول‌گويي نكنم كه روز گذشته يك خواب تعبير شد و خبري خوش بر خروجي خبرگزاري‌ها قرار گرفت. خبري كه مدتي بود از گوشه كنار مي‌شنيديم. «رومئو كاستلوچي با نمايش «ژوليوس سزار» به ايران مي‌آيد» و اين در من حسي دوگانه ايجاد كرد. ابتدا افتخار و دوم اضطراب. افتخار از اين جهت كه سال‌ها از آخرين حضور يك كارگردان درجه يك و همچنان سرشار از ايده و پيشنهاد اجرايي بين‌المللي در كشور ما مي‌گذرد. البته نمونه‌‌ حضور اوسترماير با نمايش «هملت» به چند دليل مهم بود ولي قبول كنيم، زيبايي‌شناسي ايتاليايي چيز ديگري است! در همين يكي، دو سال اخير كشور همسايه ما - تركيه- با تمام توش و توان و سرمايه‌ و دك و پز بعضا قلابي‌اش تلاش كرد همين دو كارگردان نامدار را به فستيوال‌هاي تئاتري‌اش دعوت كند، اما به در بسته خورد. حالا ما در ميانه اين حلقه فشرده تحريم‌ها و غيره كه همه مي‌دانيد، ظرف مدتي كوتاه موفق به فراخواندن هر دو شده‌ايم. اضطراب؛ از اين جهت كه تماشاي ويديوي «ژوليوس سزار» هم به ما مي‌گويد كارگردان ايتاليايي براي كار به امكانات حرفه‌اي و جدي نياز دارد و نگرانم ميزبانان خوبي نباشيم. ضمن اينكه يك سوال هم دارم: قرار است كاستلوچي هم بازبيني برود و مميزي شود؟! كاري كه با اوسترماير شد و بازتاب خوبي نداشت. مثل اينكه شما از اسكورسيزي دعوت كنيد با فيلم «مرد ايرلندي» به ايران بيايد، بعد بگوييد بايد بعضي شخصيت‌هاي فيلم را حذف كند! اميدوارم از اين كارها نكنيم. روايت كاستلوچي از «ژوليوس سزار» شكسپير اولين‌بار در سال 1997 به نمايش درآمده و نمايش از آن پس تا امروز رنگ مجلل‌ترين و حرفه‌اي‌ترين سالن‌هاي تئاتري كشورهاي گوناگون را به خود ديده است. با چنين كاري خود به خود دست بعضي! رو مي‌شود.

تا فراموش نكرده‌ام بگويم كه «يوجينو باربا» بنيان‌گذار تئاتر اودين در دانمارك هم ديگر هنرمند معتبري است كه علاوه بر كاستلوچي، بهمن ماه به ايران خواهد آمد. همچنين مي‌دانم از همين حالا بعضي پيشنهاد دارند نامه‌اي نوشته‌ شود كه آقايان چرا در شرايط حساس كنوني دعوت ايران را پذيرفته‌ايد؟ چيزي شبيه به همان جدل‌هايي كه پيش از انقلاب هنگام دعوت از يرژي گرتوفسكي براي حضور در ايران بين روشنفكران و هنرمندان تئاتر در گرفت و تاريخ نشان داد كه حضور او در نهايت به بخشي از فرهنگ تئاتر ايران و جهان بدل شد. سياستمداران آمدند و رفتند ولي تاثير اجراي «هميشه شاهزاده» در فرهنگ تئاتر ايران ماندگار شد.

از طرفي بعضا اين حس نيز به سراغم مي‌آيد كه شايد يكي از دلايل اجابت دعوت از سوي كاستلوچي، ژست سياسي مخالف‌خوان با سياست‌هاي دولت دست راستي ايتاليا و زورگويي‌هاي بين‌المللي امريكا باشد. به هر حال از موضع‌گيري‌ها و رويكردهاي سياسي او باخبريم. در نهايت اما حضور اين كارگردان سرشناس جهان در ايران يك اتفاق مغتنم است و اعتبار بين‌المللي به دنبال دارد. بارها گفته‌اند و گفته‌ايم كه فرهنگ و هنر بهترين راه دور زدن تحريم‌هاست. اي ‌كاش دولتمردان و مسوولان ما هم به فكر مي‌افتادند و مي‌توانستند راهي براي حضور بيشتر كارگردانان و آثار باكيفيت تئاتر ايران در جهان فراهم كنند. يك چيز هم دوگانگي‌ام را به چندگانگي بدل مي‌كند، اينكه مبادا حضور چهره‌هاي سرشناس در فجر نقابي باشد براي پنهان كردن پاره‌اي از ناكارآمدي‌ها (همان جدل معروف رضا براهني با آربي آوانسيان در دهه 50) و اين در دل خود يك هشدار دارد، «ژوليوس سزار» را خوانده باشيد، مشهود است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون