ادامه از صفحه اول
واكنش نوبرانه!
اگر هدف شما از اين حملات و كارشكنيها تغيير دولت نيست و آن را مطلوب نميدانيد، پس اساسا چرا انجام ميدهيد؟ چون فرض عقلايي اين است كه شما در پي تحقق اين هدف هستيد. اتفاقا همين را بارها و بارها گفتهايد. اينكه يكي از شما پايين كشيدن هر چه سريعتر رييسجمهور را وظيفه خود ميداند، يا ديگري دنبال مجلسي است كه با قدرت او را استيضاح كند، همه نشانههاي مطلوبيت اين هدف براي شما است. خوب حالا اگر با شيوه كمهزينهتري اين هدف محقق شود، چه ايرادي دارد و چرا از آن استقبال نميكنيد؟ حالا فرض كنيم كه شما واقعا هم مخالف اين پيشنهاد هستيد، پس چرا هنگامي كه دوستانتان شعار پايين كشيدن رييسجمهور را ميدادند با اين شعار همدلي كرديد؟ اين رفتار محصول بيپايه بودن مواضع اين جناح است. آنان بر طبل سياستي ميكوبند و هنگامي كه عوارض آن آشكار ميشود فوري عقبنشيني ميكنند و با آن مخالفت ميكنند. برخي از آنان خود را به كوچه عليچپ ميزنند و ميگويند كه روحاني بايد تا آخر ادامه دهد و مسووليت كارهايش را بپذيرد. خب! اگر شما معتقديد كه اين سياستها نادرست است و به نفع جامعه نيست و به همين علت اينقدر چوب لاي چرخ آن ميگذاريد پس چه معنايي دارد كه حتي يك روز بيشتر ادامه پيدا كند؟ چه استدلال پوچي است كه بايد تا پايان ادامه دهد و مسووليت كارهايش را بپذيرد؟ خوب! پذيرفت يا نپذيرفت. چه نتيجهاي دارد؟ اگر بد است تا همين جا هم ميتواند بد باشد و بپذيرد كافي است و اگر آن را خوب ميدانيد، پس تا 18 ماه ديگر هم همان راه را ادامه خواهد داد. احتمالا براي آنكه بدتر شود، چوبهاي بيشتري لاي چرخش خواهيد گذاشت تا بگوييد، نگفتيم؟!! برخي ديگر استعفا را قهرمانسازي تلقي كردهاند و معتقدند پس از پايان دوره مردم تغيير ريل خواهند داد. آنان متوجه نيستند كه اولا اين قهرمانسازي نيست دوم اينكه انتخابات زودرس همان فرصت مناسب براي تغيير ريل است. نيازي نيست دو سال صبر كنيد. حالا اگر به علل ديگري اين را نميپسنديد خوب همان را بايد گفت. اين چه سرّي است كه پيشنهاد كنارهگيري يا استعفا هم اينقدر حساسيتبرانگيز است؟ در همه جاي دنيا تا اين پيشنهاد ارايه شود مخالفان دولت استقبال ميكنند. حتي مخالفاني كه چوب هم لاي چرخ دولت خود نميگذارند، پس چرا در ايران حتي اين پيشنهاد ميتواند با عصبانيت مخالفان دولت مواجه شود؟ فقط در ايران است كه اگر به كسي بگوييم از قدرت كنار برود او و توصيهكننده ميشوند برانداز! واقعا در سياست هم نوبريم! تا حالا ميخواستند سر به تن او نباشد حالا ميگويند كنار رفتن بيكيفر نميماند و بعد هم براي اينكه دچار تعارض نشوند ميگويند اينها قدرت طلب هستند و كنار نميروند! اين وضع محصول تناقضات بيپايان برخي گروههاي سياسي بينام و نشاندار است كه در عين حال قدرت دارند. آنان تبعات ديدگاههاي خود را هنگامي متوجه ميشوند كه از زبان ديگران بيان شود. پيش از آن توجه چنداني به پيامدهاي نظرات خود ندارند.
ميگويند يك نفر شب رفته بود آبياري؛ يك باره يك حيوان به او حمله كرد او هم گمان كرد شغال است با بيل زد آن را كشت. بعد آن را با طناب بست و كشانكشان آورد روستا تا مردم ببينند و خودي نشان دهد. وقتي رسيد روستا هوا روشن شده بود ديد مردم از او فرار ميكنند. پرسيد چرا ميترسيد؟ به لاشه اشاره كردند. برگشت ديد آنچه كشته شغال نبوده بلكه پلنگ بود. خودش هم از ترس غش كرد. حكايت اين دوستان است كه دو سال تمام براي رسيدن به هدفي تلاش وافر ميكنند حالا كه ديگران پيشنهاد ميكنند كه از خير و شر كرسي رياست بگذريد و آن را تقديم كنيد عصباني ميشوند و از آنچه كه ميبايد دِرو كنند زهره ترك ميشوند. كليت اين پيشنهاد بر اين فرض استوار بود كه مخالفان دولت عزم خود را جزم كردهاند كه تا ميتوانند عليه آن اقدام و تبليغ كنند و در صورت ادامه اين روند، كارآيي دولت در انجام وظايف خودش يا اتخاذ تصميمات موثر كمتر و كمتر خواهد شد. بنابراين بهتر است اين حد از تنش را كاهش داد و با وجود اين تنش شديد تنها راه، استعفا يا انتخابات زودرس يا هر شيوه ديگر است. ولي اگر مخالفان جدي دولت اين راه را برنميتابند، بهتر است دست از مشكلآفريني بردارند. اين دولت، همين است كه ميبينيد. دنبال حل مساله خارجي است و ميخواهد از آن طريق اقتصاد را زنده كند. هر ايده ديگري هم بگوييد فايده و تاثير ندارد. جز اين كاري بلد نيست. حالا اينكه درست فكر ميكند يا نادرست يا همان فكر را درست اجرا ميكند يا نادرست، بحث ديگري است. اگر اين را نميپسنديد و همچنان مخالف آن هستيد، پس چرا با ايده كنارهگيري مخالف هستيد؟ اگر كنارهگيري را خيلي ناپسند ميدانيد، پس لطفا اجازه دهيد كارش را انجام دهد.
ماجراجويان و مصالح ملي
انتخاب اصلي را به عهده رايدهندگان بسپارد. متاسفانه تعيين صلاحيتها بعضا تا نوع فكر و عقيده و سليقه و حزب و گرايش داوطلبان نمايندگي پيش ميرود و از قضا اغلب اصلاحطلبان را دربرميگيرد. اصلاحطلباني كه به اتفاق در ميان اپوزيسيون برانداز از عوامل اساسي عدم آسيب جدي به نظامند و حداقل 2 دهه است كه اصليترين هدف تهمت و حمله همهجانبه معاندان قرار گرفتهاند. حجم حمله به رييس دولت اصلاحات و شخصيتها و نزديكان و موافقان وي در هر مناسبتي باوركردني نيست و آيا جفايي بزرگتر از اينكه همين دلسوزان كه در همه مراحل انقلاب حضور داشته از آرمانهاي مردم جانانه دفاع كردهاند با بيمهريهاي دروني و حملات خصمانه بيروني روبهرو شوند و از خدمت ضروريشان جلوگيري شود؟ متاسفانه مخالفان اصلاحات به واسطه احساس قدرتي كه ميكنند ملاحظه انواع خطرها نسبت به كشور و مردم را ندارند و تا آنجا پيش ميروند كه شوراي نگهبان را تشويق به سختگيريهاي بيسابقه ميكنند. از نظر آنها صلاحيتها بايد با يك خطكش اندازهگيري و مرام و فكر و روش افراد را در بر بگيرد و در فضايي خشك و بيانعطاف به قضاوت گذاشته شود. با اين مقدمات درست زماني كه اتحاد حداكثري و مشاركت همگاني و عقلانيت و خردورزي ضروري است عدهاي وقت را غنيمت شمرده انحصارطلبي و افراطيگري و تندي و ماجراجويي را از همين ابتدا آغاز كردهاند و گويا دانسته يا نادانسته پازل افراطيون خارجي براي حاد شدن مسائل كشور را تكميل ميفرمايند! در اين ميان آنچه مورد بياعتنايي قرار ميگيرد مصالح عاليه كشور و مردم است و آنچه به چشم نميآيد رنجي است كه هماكنون متوجه محرومان جامعه است؛ رنجي كه با تشديد هرچالش و تنشي عمق مييابد و خداي ناكرده آسيبها را به نقطه غيرقابل تحمل ميرساند.