توجيه ديپلمات امريكايي:
افغانستان، ويتنام دوم نيست
ترجمه: هديه عابدي
در سال 2008 كنگره امريكا دفتر بازرس ويژه بازسازي افغانستان (SIGAR) را راهاندازي كرد تا ميزان اختلاس و هزينههاي هدر رفته در منطقه جنگي را بررسي كند. واشنگتنپست هفته گذشته براساس بيش از 2000 صفحه مصاحبههاي دفتر SIGAR اقدام به انتشار مجموعه اسنادي به نام «اسناد افغانستان: تاريخچه مخفي جنگ» كرد. واشنگتنپست از طريق «قانون آزادي اطلاعات» به متن اين مصاحبهها دسترسي پيدا كرده است. رايان كراكر كه از سال 2011 تا 2012 سفير امريكا در افغانستان بود در واكنش به اين اسناد محرمانه، مقالهاي را در همين روزنامه چاپ كرده است. ادعاهاي كراكر طبيعتا از ديدگاه يك مقام سابق امريكايي در افغانستان مطرح شده و با چشم بستن بر بخشي از واقعيتهاست.
او در اين مقاله مينويسد: باتوجه به تيتر اين مصاحبهها ممكن است اينطور به نظر بيايد كه افغانستان براي امريكا فاجعهاي بزرگ و يك ويتنام دوم بوده است كه ما بايد شكست را در مورد آن بپذيريم، اما در اينجا براي كسي كه مسائل افغانستان را دنبال ميكند، چندين نكته تعجبآور وجود دارد. «من دو مرتبه در افغانستان خدمت كردهام،
يك مرتبه به عنوان كاردار و بار ديگر در سمت سفير امريكا و علاقه خاصي به اين داستان دارم. راستش را بخواهيد من مصاحبهها را كامل نخواندهام و فقط قسمتهايي را مطالعه كردهام كه در آن به نام خودم اشاره شده است. بخشهاي اصلي متن دو مصاحبهاي است كه مجموعا 95 صفحه را به خود اختصاص داده است. من فكر نميكنم هنگام حرف زدن درباره افغانستان آب و تاب زيادي به خرج داده باشم، چه در سخنرانيهاي عمومي و چه در مصاحبههايم با دفتر بازرس ويژه. اما در مورد افغانستان مايل بودهام كه نيمه پر ليوان را ببينم و به اشتباهات و تصميمات غلط توجه نكنم. ريشه طرز فكر من به تلاشهاي امريكا در سال 2002 بازميگردد.»
كراكر در ادامه ادعا ميكند كه وضعيت افغانستان در دوره رياست او به عنوان سفير امريكا چندان هم فاجعهبار نبوده است! او ميگويد، زماني كه حامد كرزي به عنوان رييس دولت موقت افغانستان انتخاب شد، چيزي نداشت كه با آن كار كند. هيچ نهاد، قوانين پذيرفته شده يا قابل اجرا، ارتش، پليس و اقتصادي وجود نداشت. 900 هزار كودك افغان در مدارس تحصيل ميكردند كه تمامي آنها پسر بودند. اين ديپلمات امريكايي مدعي است يكي از اولين اقدامات امريكا پس از سقوط طالبان، گشودن مدارس به روي دختربچهها بود: «در ژانويه سال 2002، من سناتور جو بايدن را كه در آن زمان رييس كميته روابط خارجي بود به عنوان اولين بازديدكننده كنگره به افغانستان آوردم تا از دختران اول دبستان بازديد كند. آنها 6 تا 12 ساله بودند، دختران بزرگتر پس از به قدرت رسيدن طالبان و محروم كردن زنان از تحصيل به سن مدرسه رسيده بودند.»
او مدعي است زماني كه او در سال 2012 به عنوان سفير امريكا، افغانستان را ترك كرده است، 8 ميليون كودك افغان به مدرسه ميرفتند و يكسوم آنها دختر بودند. «آيا اين به معني فاجعه است؟» به گفته او، ماموريت امريكا در افغانستان شامل مشكلات پيچيدهاي ميشد كه راهحل مناسبي برايشان وجود نداشت: «براي مثال من -مانند بسياري ديگر- درمورد ادامه پروژههاي بزرگ زيرساختي هشدار دادم. چشمانداز افغانستان و عراق با ايجاد پروژههاي زيرساختي از طريق ايدههاي امريكايي به نظر روشن ميرسيد، اما هيچگونه خريد محلي در اين پروژهها صورت نميگيرد، آنها براي كشور ميزبان زيادي پيشرفته هستند و نميتوانند به درستي عمل كنند.»
او افزود: اما اين شرايط پيچيده است. من در اوايل سال 2002 ميتوانستم ببينم كه براي پيشبرد اهداف غيرزيرساختي لازم -مانند آموزش، مراقبتهاي بهداشتي يا احياي اقتصاد كشاورزي- نياز به زيرساختهايي به شكل جاده بسيار ضروري است، بنابراين ما اقدام به ساخت جاده كرديم، اما متاسفانه بودجه لازم براي حفظ و نگهداري آنها را كنار نگذاشتيم. به نوشته كراكر، فساد يك مشكل بزرگ در عراق و افغانستان است. البته اين گزاره، چيز جديدي نيست. افكار عمومي چند ماه قبل از انحلال بانك كابل، از ماجراي رسوايي آن و اختلاس حدود يك ميليارد دلار اطلاع داشتند. در اينجا حقيقت تلخ اين است كه وقتي منابع عظيم به سمت كشوري بدون نهاد، حاكميت قانون يا مكانيسمهاي پاسخگويي سرازير شود، فساد تقريبا حتمي است. اما راه چاره چيست؟ جريان تزريق منابع بايد تا حدي كم شود كه قابل كنترل باشد. اما انجام اين كار نيز سخت است. بيشتر حمايتهاي منطقي از نظاميان امريكايي به پيمانكاران برونسپاري شده است. ما شايد بدون اين كمكها هم بتوانيم به جنگ برويم، اما قطعا دوام نميآوريم. كراكر ادعا ميكند، دليل لشكركشي امريكا و استقرار نيروهاي امريكايي در اين كشور، امنيت ملي امريكا بوده است: «اين مصاحبههاي دفتر بازرس ويژه به اين موضوع ميپردازند كه چه چيزي به پايان ماجراي افغانستان كمك ميكند و چه چيزي نه. بحث من اين است: ايجاد زندگي بهتر براي مردمي كه در كشوري زندگي ميكنند كه به شكلي بد اداره ميشود، بخش مهمي از آن تلاش است. اين مصاحبهها درباره ارزش امريكاييها هم هست. دقيقا چه چيزي درباره ملتسازي وجود دارد كه ما بايد به هر قيمتي از آن اجتناب كنيم؟ آيا تا جايي پيش ميرود كه به چشمان اميدوار يك دخترك 6-5 ساله افغان نگاه كنيم و بگوييم «ببخشيد بچهجان، خودت ميداني و خودت»؟»
او در انتها، اسناد واشنگتنپست را تلاشي ارزشمند در جهت روزنامهنگاري تحقيقي ميخواند و خواستار تحليل و بررسي هر چه بيشتر درسهايي ميشود كه به گفته او از حضور امريكا در افغانستان ميتوان آموخت.
منبع: واشنگتنپست