• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4536 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۴ آذر

نگاهي به فيلم مرد ايرلندي به كارگرداني مارتين اسكورسيزي

بازتاب عبرت‌ها در آيينه سينما و جهان واقعيت

كامل حسيني

 

 

دوربين مارتين اسكورسيزي در نماي معرف فيلم حركت آهسته‌‌اش را آغاز مي‌كند تا به پايان غم‌انگيز زندگي يك آدمكش حرفه‌اي بپردازد كه مدت‌هاست آغاز شده است؛ يا اصولا با اقتباس از روزنامه اعتماد (در يك حاشيه‌ بر گفت‌وگو با كارگردانش) بايد گفت معناي كنايه‌آميز عبارت آغازين فيلم «رنگ نمودن ديوارخانه‌ها» از ميانه تصاوير تفسير شود. در واقع آنچه از همان آغاز مسبب همراهي، درگيري ذهني خواهد شد بهره‌گيري از شيوه آغاز پس از نماي معرف است زيرا خواسته يا ناخواسته از تكنيك‌هايي در فيلمنامه‌اش‌ بهره برده شده است كه برخي اساتيد فيلمنامه‌نويسي به آنها اذعان دارند مثلا بهره‌گيري از گفت‌وگوها يا شرح مداوم جهت پيشبرد داستان و همچنين بيان رخدادهاي گذشته. يك تعليق در همان زماني كه «فرانك» بار خالي را تحويل مي‌دهد شكل مي‌گيرد، اما پس از اتمام مراحل قضايي دادگاه از طريق ميانجي‌ شبكه‌هاي مافيا به طرز عجيب و آساني از مخمصه بزرگ نجات مي‌يابند تا شخصيت‌پردازي قهرمان اصلي در همين نقطه آغاز و سپس در ادامه‌ از طريق كشمكش‌هاي بعدي پيرنگ اصلي را به پيش ببرد. شايد يكي از ساده‌ترين ايماژ به شخصيت‌ تبهكاري فرانك سكانسي است كه مغازه‌دار محله را به سبب توهين به دخترش كوچكش به طرز وحشتناكي كتك مي‌زند. بر همگان آشكار است كه پيام فيلم به سادگي قابل تشخيص است و به حقايقي گسترده اشاره دارد كه تكرار آن ‌حقايق هم در زندگي انسان‌ها بسيار جاري است، اما تو گويي شبيه وضعيتي شده است كه در آن راسل اواخر عمرش رو به فرانك مي‌گويد (هنگام رفتن به كليسا) نخند كه بعدها خودت مي‌فهمي!!! چنين است كه شوربختانه برخي از همين انسان‌هاي اسير قدرت، پول و لذت مسحوري به شخصيت وهمي ديگران (مانند مسحور شدن فرانك به راسل) در زماني برخواهند گشت كه تنها پشيماني از گذشته منفور خود و نفرت عزيزان حاصل آن است و فرصت جبراني در پيش نخواهند داشت. همچنين اين حقيقت كه حتي مدافعان طبقه زحمتكشان نيز خود به ‌شدت آلوده به فساد قدرت شده‌اند؛ اما در يكي از هنرمندانه‌ترين سكانس‌ها موتيف اسلحه به آلودگي ماهيت عنصر اصلي زندگي مادي و زلالي معنويش يعني «آب‌ها» منجر مي‌شود؛ سكانسي استعاره‌اي يا مجازگونه را به ياد بياوريم كه در آن كف يك رودخانه‌ با حجم انبوهي از انواع اسلحه‌ آلوده شده است؛ درست فراغت از قتل‌ها توسط فرانك و افراد همرنگش. البته با توجه به زمان طولاني فيلم يكي از حفره‌هاي داستان اين است كه در آن به تعمق روانشناساني جنايي و برملا كردن جهان دروني تبهكاران كمتري پرداخته شده است و بيشتر بر روايت محض ماجراها و چگونگي انجام ماموريت‌هاي مزدورانه مي‌پردازد و اما پايان فيلم نيز به شكل پرمعنا تناقض بسيار شديد ترس از تنهايي و مرگ برابر با اميد به زندگي را درون فرانك تصوير مي‌كند، دقيق با حركت دوربين در زمان رفتن پرستار زن و برگشت دوربين به فرانك در اتاق، ميزانسن عظيم اتاق و در نهايت ديالوگ فرانك رو به كشيش آنجايي كه مي‌گويد «در را تا آخر نبند، اندكي باز بذارش.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون