پرسشي كه در نخستين جلسه از سلسله نشستهاي «شهر و رمان» مطرح شد مبني براينكه تا چه اندازه شهر و ادبيات بر هم تاثير ميگذارند با برگزاري دومين نشست رنگ و روي ديگري به خود گرفت و آنچه نمود گسستهاي اجتماعي در رمانهاي شهري بود را بيشتر ملموس كرد. در دومين نشست اين پرسش از سخنرانان مطرح شد كه آيا در ميان داستانهايي كه مورد بررسي است طبقات مختلف شهري و اقشار مختلف جامعه و روابط آنها ترسيم شده است و آيا ميتوان از درون اين رمانها به روابط ميان اقشار فرودست جامعه و اقشار متوسط يا بالاتر پي برد؟ اين بحث وقتي جلوه ديگري يافت كه در دومين نشست «نويد پورمحمدرضا» با بررسي ادبيات قبل از دوم خرداد 1376 و با تكيه بر داستانهايي از «هوشنگ گلشيري» نظير «انفجار بزرگ» وقايع داستانهاي اين سالها را مربوط به داخل خانهها دانست. همين موضوع سبب شد تا بحث درباره رمانهايي كه بيشتر وجه شهري در آنها غالب است و در دو جلسه اخير از آنها بيشتر نامي به ميان آمده است اين دوگانه درون و برون خانه مطرح شود. به عبارت ديگر پيشتر در دهه 60 و 70 عموما وقايع داستاني درون خانهها رخ ميداده و در دهه 80 و 90 اين وضع به نفع فضاهاي بيروني تغيير كرده است. رمانهايي كه بيشتر از آنها نام برده شده است شامل «شب ممكن»، «يوسف آباد خيابان سي و سوم»، «سالتو»، «خدايان شهري و اشباح پرسهزننده»، «نيمه غايب» و نمونههايي از اين دست ميشد.
دومين نشست از سلسله نشستهاي شهر و رمان با سخنراني «نويدپورمحمدرضا» درباره «ردپاها و زمزمههاي شهر در ادبيات داستاني ايران پيش از دوم خرداد 76»، «سينا دادخواه» در مورد«سبك زندگي و سياست؛ بازخواني شهر در چند رمان ديده شده» و «پويا رفويي» با موضوع «وجه پديداري شهري» برگزار شد.
اما بحثي ميان يكي از نويسندگان همين كتابها با سخنران جلسه نكتهاي مغفول در اين بحثها را برجسته كرد و آن نقش اقتصاد در شكلگيري نوعي از سبك زندگي و به تبع آن ادبيات و سينما بود. به عبارت ديگر كتابهايي كه نامشان مرتب به زبان آورده ميشد از اين منظر خطاب قرار گرفتند كه تلاشي هستند براي مطالبات طبقه متوسط از قدرت. «محمدحسن شهسواري» نويسنده كه رمان «شب ممكن» او در اين دو نشست مورد ارجاع قرار گرفته است با برشمردن اقتصاد به عنوان يك عامل موثر در شكلگيري نوعي از فرهنگ و مقايسه خاستگاههاي فيلمفارسي پيش از انقلاب اسلامي موضوع دروني يا بروني بودن رويدادهاي داستاني در شكلگيري ادبيات شهري را مورد نظر قرار داد. اما چگونه بحث تاثير ادبيات و شهر به چنين مقايسهاي كشيده شد؟ براي رسيدن به آن بايد به بخش پرسش و پاسخ دومين نشست از سلسله نشست شهر و رمان كه به همت انجمنصنفي داستاننويسان استان تهران و اداره ... برگرديم آنجا كه از ارتباط ميان طبقات اجتماعي در رمانهاي شهري پرسيده شد. آنجا كه اين پرسش مطرح شد كه آيا رمانهاي شهري مورد بحث به روابط ميان اقشار و طبقات اجتماعي هم پرداختهاند؟
شهر زيسته و شهر نوستالژي
يكي از مهمترين بحثها در نشستهاي شهر و رمان تاكيد بر وجه نوستالژيكي شهر بود. اينكه ادبيات بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بيشتر با محور تاريخ و سياست و نوستالژي شكل گرفته و كمتر به شهر پرداخته است و در دهه 90 شاهد بروز و ظهور داستانهايي هستيم كه ميتوان برآنها اطلاق داستان شهري قرار داد. يكي از سخنرانان نشست دوم پويا رفويي بود كه با محور «وجه پديداري شهري» به سخنراني پرداخت. او در اين باره تاكيد كرد: يكي از برخوردهايي كه در مواجهه با ادبيات شهري شده همين برخورد نامينال است [ Nominal اصطلاح زبانشناسي؛ از يك مفهوم واقعي مثل تهران فقط اسمش را استفاده كنيم]يعني نويسندهها چگونه موفق ميشوند شهرها را در گيومه قرار دهند. مثلا پطرزبورگ «آندري بيهلي» با پطرزبورگي كه يك توريست ميبيند متفاوت است. يا نيويورك «پل آستر» با نيويوركي كه تجربه ميكنيم متفاوت است. موضوعي كه قرار شد من بحث كنم شهر در ادبيات ايران بود. اين يك هيستري پيدا كرد، در شرايط تاريخي ما به اين نقطه انجاميد كه «زيستن» و «بودن» دچار انشقاق شد. زيستن در آن ادبيات محقق ميشد ولي وجود نداشت. اين وضعيت جان ميداد براي نوستالژيها. زيرا نوستالژي به زيست خود ادامه ميدهد.
او سپس در توضيح ديدگاه خود درباره اين انشقاق افزود: نقطه مقابل اين شيوه ايجاد ويژگيهاي فتيش در داستانها بود. كتاب «شب ممكن» محمدحسن شهسواري را از اين منظر و از اين موضع ميتوان مصداق و نمونه اين شيوه دانست زيرا همه اتفاقات و تماسها در يك بسته احساسي يكپارچه شكل گرفته است كه اين يك جور فتيش است. يا در رمان «نگران نباش» مهسا محبعلي به شكل فاجعه پيش آمده است ولي وضعيت را اضطراري نكرده است. وضعيت مانيا شكل گرفته كه در آن هر كس هر چيزي را كه دلش بخواهد به شكل آيندهاش ميتواند ببيند.»
اين سخنران نشست دوم شهر و رمان سپس به بحثي ديگر پرداخت كه در آن تاكيد كرد: در شيوهاي كه از آن صحبت ميكنم ملتها بعد از مليتها شكلميگيرند. مثلا مليتي مدرن كه براساس سلطنت مشروطه در 1660 در بريتانيا شكل گرفت و بعد از يك قرن از آن مليتي كه برمبناي جمهوريت در انقلاب فرانسه و با فتح زندان باستيل شكل گرفت. يك مليت ديگر هم مليت زباني است كه ميتوان در آثار فردريك كبير در آلمان آن را جست.
رفويي سپس به تغيير مليت در ادبيات ايران در زمانهاي مختلف اشاره كرد و توضيح داد: «در دوره پهلوي اول با كريستالهايي مواجه شديم كه همين مليت زباني را ايجاد كرد. مثلا اينكه ما فارس زبان هستيم، فرهنگستان زبان درست كرديم و در پي آن شهري هم كه ميخواستيم ايجاد كنيم برهمين مبنا شكل گرفت»
او سپس به تجربه دعوت محمدرضا پهلوي از شهردار سابق شيكاكو در سال 1341 ياد كرد كه به او گفته بود تهران شبيه پاريس و لندن است و من ميخواهم تهران شبيه شيكاگو شود و در توضيح اين مثال گفت: چنين چرخشهايي مليتهاي خاص خود را ايجاد ميكند كما اينكه بعد از پيروزي انقلاب در مورد شهر شاهد بهكار گرفته شدن عباراتي نظير «امالقرا» هستيم. اين مليت استعاري خاص خود را ايجاد ميكرد. استفاده از كلمات مقدس در حالي براي شهرها بهكار برده شد كه در مذهب ما كمتر به مكانها صفت مقدس داده ميشد و نظاير آن را در مكه مكرمه يا مدينه منوره يا كربلاي معلي ديده بوديم. دادن صفت مقدس و نظاير آن دوباره چرخشي را براي ادبيات و آثارش رقم زد.
او ارتباط اين موضوع با هدف سلسله نشستهاي «شهر و رمان» را با طرح اين پرسش مطرح كرد: مليت دوباره چرخشي دارد و بنابراين وقتي ما درباره ادبيات شهري حرف ميزنيم بايد بپرسيم آيا ادبيات ما ميتواند گسستها، برهم افتادگيها وچينخوردگي اجتماعي درون شهرها را با اين چرخشها نشان بدهد؟ من نگاهم به اين پرسش خوشبينانه نيست.
رفويي سپس به اين پرسش پرداخت كه آيا ما در اين رمانها كه به عنوان رمان شهري از آنها ياد ميكنيم ميتوانيم شهر را ببينيم؟ او معتقد است در نوشتن اين رمانها قصديتي حاكم است. رفويي ديدگاه خود در اين باره را اينگونه مطرح كرد: نوع چشمانداز گرايي راويان اين داستانها قصديتي درون خود دارد كه چيزي را مفروض قرار ميدهند بدون آنكه در دل روايت كشف شود. نظير آنچه «دوال پا» وحيد پاكطينت نوشته است. دراينكتاب تصوري از قبل شكل گرفته و در آن پذيرفته شده است كه شهر به شكل هيولا درآمده است و زندگي آدمها را ميبلعد.
در اين نشست صحبت از رمان «سالتو» مهدي افروزمنش به ميان آمد كه در آن سعي شده است ادبيات و زبان قشري خاص را ترسيم كنند. اين نمونهاي از كتابهايي است كه به نوعي اقشار مختلف جامعه و نحوه رفتار و برخورد آنها را ترسيم كرده است. پرسشي كه اينجا مطرح شد اين بود كه فضاهايي مثل خيابان، كافيشاپ، رستورانها يا فرهنگسراها و سينماها بيشتر فضاهاي مربوط به طبقه متوسط هستند. آيا در اين نوع ادبيات از اقشار فرودست و ضعيف و خواستههاي آنها از شهر هم سخني به ميان آمده است؟ پويا رفويي در اين باره گفت: شكلي از ساختن در تبديل كردن همه به كل يكي از معضلاتي است كه در اين برهه بايد به آن اشاره كنيم. موضوعي كه بايد به آن اشاره كنم اين است كه شهر وضعيت كالايي پيدا كرد و راهحل رفع مشكلات شهر اين بود كه فضاهاي شهري يك مبناي اصلي در حل آن بودند. مناسبات مبتني بر منفعت و مبادله شكل گرفت نه اينكه قبلا نبود بلكه محوريت و بروز زيستي پيدا كرد. خارجي كردن هزينهها مبناي اداره شهر شد. چگونه تراكم بفروشيم، چگونه كميسيون ماده 5 ،چگونه حقوق مكتسبه ايجاد كنيم.»
اين سخنران نشست شهر و رمان با مبنا قراردادن بحثي كه درباره مناسبات منفعت و مبادله ديدگاه خود را با اين جملات توضيح داد: حالا بعد از فروش تراكم و نظاير آن اين موضوع مطرح ميشد كه با مازاد آن رقمها فرهنگسرا بسازيم يا چيزهاي ديگر و اينكه شهر به حركت درآمد. شمال و جنوب تعريف ديگري يافت و حاشيه و متن مفهوم يافت. در اين برهه است كه فرودستان و حاشيهنشينان را در رمانها ميبينيم. نوشتهها و رمانهاي «مهام ميقاني»، «علي چنگيزي» و «مهدي اسدزاده» از اين دست هستند كه موضع بيطرفانهاي نداشتهاند.
رفويي با تاكيد براين موضوع كه نويسندگان در اين زمينه ديدگاه از قبل تعيين شده داشتهاند، گفت: در تقسيمبندي جديدي شاهد شكلگيري طبقه جديد پلوتوكرات هستيم كه توانمندسالاري را به نمايش درميآورد و اين طبقه جديد است كه ميخواهد طبقه فرودست را طبقه خطرناك و آماده جنايت نشان دهد. مصداقش در نوشته «آيدا مرادي» گلف روي باروت است يا مجموعه داستان «آچمز شدهها» پيمان فيوضات كه در آن فرودستان و ضعيفان جامعه به شكل موجودات خطرناك درآمده است.
او معتقد است آنچه در اين رمانها ميخوانيم فقط بازنمايي نيست بلكه ساختن است. چيزي كه در توضيح آن تاكيد كرد: اگر به10 سال قبل بازگرديم عباس كاظمي ميگفت بايد برويم مركز خريد تا دموكرات بشويم. حداقل 50 پاياننامه مختلف با تكيه بر تجربه پرسه زن بودلر در مركز خريد ميلاد يا مركز خريد تنديس نوشته شده است بعد ميبينيم كه 5 سال بعدتر از آن سخن از جاهاي خطرناكي نظير تعميرگاهها و قبرستان ماشينها صحبت ميشود و اين قبل از آن است كه به گفتار سياسي تبديل شود. اين رفتار بهشدت رفتاري دست راستي است.
مولفهاي كه كمتر محاسبهاش كرديم؛ اقتصاد
محمدحسن شهسواري نويسنده كه يكي از رمانهايش يعني «شب ممكن» در اين دو نشست مورد بحث قرار گرفت همان كسي بود كه به نقش اقتصاد در پديدآمدن مطالباتي كه در رمانها نمود پيدا كرده، اشاره كرد. او در توضيح ديدگاه خود در شكل داستانهايي شهري و تمايز آن با داستانهاي قبل از دهه 90 و 80 كه رويدادها درون خانه رقم ميخوردند گفت: به همان دليل كه بخشي از نويسندگان ادبيات زنانه ما بيرون خانه برايش خطرناك بود و به درون خانه پناه برد، به همان دليل بخشي از نويسندگان كه درون برايشان خطرناك بود به برون پناه بردند. براي اينكه بدانيم درون خانه چه چيزي بود بايد بگويم خانوادهها بعد از انقلاب نماد قدرت شدند و با آن هم پوشاني هم داشتند. حفاظت از آبرو و فرهنگ را برعهده گرفته بودند و قدرت سياسي هم پشتشان بود. براي همين شاهد به وجود آمدن نسلي هستيم كه فضاي امن خودش را بيرون از خانه و خانواده ميجويد و آنها اين رمانها را نوشتهاند.
شهسواري سپس با تاكيد براينكه ما اقتصاد را در توليد آثار فرهنگي فراموش ميكنيم به تجربه شكلگيري فيلمفارسي اشاره كرد و توضيح داد: ما پيش از پيروزي انقلاب اسلامي چيزي داشتيم تحت عنوان فيلمفارسي كه ميدانيم در آن تقديس طبقه حاشيهنشين صورت ميگرفت. از ويژگيهاي شخصيتهاي آن و خوبيهايشان مشتيگريها بود. مهمترين ارزش اخلاقياش رفاقت بود و فضاي شهر فضاي بدي بود كه از مرزي كه در آن عبور ميكردي بدتر هم ميشد.
نويسنده كتاب «پاگرد» به شكلگيري انقلاب اسلامي با حمايت همان طبقه فرودست اشاره كرد كه اتفاقا انقلابيون پيروز هم از همان طبقه فرودست حمايت ميكردند و در تشريح اين ديدگاه گفت: همين طبقه فرودست در جنگ و بزنگاهها شركت كردند و همراه آنها بودند كه پيروز انقلاب شده بودند. شكلگيري كميتهها و درگيري با سازمانهاي مسلح را چه كساني انجام دادند؟ نگهبانان زندان اوين چه كساني بودند؟ محلههايشان كجا بود؟ حالا بپرسيد طبقه متوسط با ادبيات و سينماي خودش سهم خودش از قدرت ميجويد. سينماي اصغرفرهادي نمونه همين سينماي قشر متوسط جامعه است. اين جنگ قدرت است و اول در حوزه فرهنگي بروز و ظهور پيدا ميكند. من به درستي يا غلط بودن آن كاري ندارم. دارم از وضعيتي ميگويم كه متاثر از اقتصاد شكل گرفته است. همانطور كه فيلمفارسي طبقه حاشيهنشين و فرودست را تقديس ميكرد و به آن جايگاه ميبخشيد و منجر به موفقشدنش شد طبقه متوسط هم مطالبات خودش را در قالب سينماو ادبيات مطرح كرد.
شهسواري سپس با اين پرسش بحث خود را جمعبندي كرد: اگر به آثاري كه طبقه فرودست را مورد توجه قرار داده و اصولا هم متاثر از نگاه چپ هستند نگاه كنيم چيز زيادي براي گفتن ندارند. بيشتر نگاه آمرانه و تئوريك و شعارزده دارند كه متاسفانه فاقد صداقت لازم براي يك بررسي آكادميك است.
آنچه شهسواري برآن تاكيد ميكرد از سوي سينا دادخواه ديگر سخنران اين بحث هم مورد تاييد قرار گرفت كه نوعي نهادگريزي نظير گريز از خانواده در ادبيات ميتوان سراغ گرفت كه در مورد رمانهاي شهري موجب پديدآمدن فضاي شهري در رمانها شده است.