صداي شاخهها و ريشهها بود
غلامرضا طريقي
حالا ديگر يك هفتهاي از درگذشت «تورج شعبانخاني» گذشته است. تا من اين چند كلمه را بنويسم و شما آن را بخوانيد به احتمال قوي همان تب و تاب مختصري هم كه در دنياي مجازي درباره شعبانخاني به وجود آمد از بين رفته است. تب و تاب كه ميگويم همين هشتگهايي است كه تعدادي از دوستان و دوستداران او و هر هنرمند ديگري ميزنند تا بگويند ما خيلي او را ميشناختيم. البته اين هشتگ زدن و نوشتن و عكس منتشر كردن هم از نظر من ايرادي ندارد به اين شرط كه ما فقط به همان قناعت نكنيم. يعني صدها نفرمان عكسهايشان را با فلان شعبانخاني منتشر نكنيم و خودمان را بزنيم به آن راه تا نتيجه اين نشود كه در تشييع پيكر اين آهنگساز بزرگ و عزيز تعداد حاضران زير صد نفر نباشد. از همين جمع هم چه آنهايي كه سخنراني كردند و چه آنهايي كه زير تابوت را گرفتند شاعران بودند نه اهالي موسيقي.
براي تورج شعبانخاني الان ديگر فرقي نميكند كه چه كساني براي بدرقهاش به تالار وحدت ميآيند و چه كساني نميآيند اما براي ما فرق دارد. در روزگاري كه هر نوازنده درجه چندي با دستگاههاي ديجيتال چند صدا را سر هم ميكند و نامش را ميگذارد آهنگساز غيبت امثال شعبانخاني خسراني غريب است. كسي كه به گواهي جانهاي ما دستكم بيش از تعداد انگشتان دو دوست ملودي ماندگار خلق كرده است. چرا گفتم ماندگار؟ به اين دليل كه در زمانه ما پرشنوندهترين آهنگها هم عمري بيش از يكي دو سال ندارند و وقتي يك آهنگ پس از چهل ، پنجاه سال هنوز زمزمه ميشود در چنين شرايطي كاري نزديك به اعجاز كرده است. اين آهنگساز بزرگ هم از ميان ما رفت و از اين رفتن گريز و گزيري نيست پس براي او نبايد سوگواري كنيم. براي خودمان اما چرا... بايد براي خودمان سوگواري كنيم كه بازماندههاي نسلهاي طلايي را هم از دست ميدهيم و دامنه هنرمان هي دارد فقيرتر ميشود.
بايد براي جامعهاي سوگواري كنيم كه در آن تعدادي به نام آهنگساز و نوازنده و ترانهسرا با سخيفترين شكل كار از آب گلآلود ماهي گرفته و ميلياردها پول درو ميكنند و به معناي واقعي خدا را هم بنده نيستند اما بزرگاني كه خودتان تعداد زيادي از نامهايشان را در ذهن داريد در عسرت و گمنامي و كمتوجهي از ميان ما ميروند.
در حالي كه فلان به اصطلاح ترانهسرا با پرستيژ و افه هفت ميليون تومان براي نوشتهاي ميگيرد كه بيش از ده غلط دستوري دارد و مهدي اخوان ثالث و حسين منزوي در آن نميتوانند حتي شندرغاز حقالتاليفهايشان را هم بگيرند تا در عسرت و اندوه دنيا را ترك نكنند.