دوقطبيسازي رسانهاي
حجتالله عباسي
دوقطبي كردن يكي از شگردهاي رسانههاي جمعي براي برهم زدن قواعد بازي، دستكاري در افكار عمومي و تضعيف سرمايه اجتماعي براي به حاشيه راندن مسائل اصلي جامعه است. كانونهاي قدرت به ويژه در ايام انتخابات با كنشگري بر بال رسانههاي جمعي و با كاربست تاكتيك جنگ رواني دو قطبي كردن، درصدد حداكثر كردن منافع با كمترين هزينه هستند. با كاربست تاكتيك دوقطبي كردن، پارهاي از اصحاب سياست، موجهاي مصنوعي در عرصه عمومي به راه انداخته و دستيابي به قدرت را هموار ميكنند. دوقطبي كردن، موجب حركت از مدار عقل به مدار احساسات و هيجانات با هدف تامين منافع باندهاي سياسي است. دوقطبيهايي هستند كه در كشور بزرگي مانند ايران با وجود پاره فرهنگها و اقوام متنوع و گروههاي سياسي متكثر هر چند ممكن است بخشي از واقعيات جامعه را نشان دهند اما همه واقعيت نيستند. اگرچه افراز جمعيت به چنين دوگانههايي در رسانههاي جمعي يا رسانههاي اجتماعي دور از انتظار نيست ولي رسانههاي جريان اصلي با توجه به استفاده از بودجه عمومي، حق شقهكردن مردم جامعه را ندارند و بايد از منافع همه شهروندان دفاع كنند. دوقطبي كردن هر چند ممكن است نتايج سياسي زودگذري را براي پارهاي از گروههاي سياسي به بار آورد ولي شكافهايي درون جامعه ايجاد ميكند. در واقع مزه قدرت آنقدر به كام عدهاي خوش آمده كه حاضرند با پارهكردن ريسمان وحدت مردم، براي خود سالادي درست كنند كه فقط به ذايقه آنان خوش بيايد. دو مورد از كاركردهاي اصلي رسانههاي جمعي ايجاد «همبستگي مردم» و «يكپارچگي جامعه» است كه حصول اين دو، در تضاد با تئوريزهكردن چنين دستهبنديهايي از شهروندان است. چنين دوگانههايي ساخت كارخانههاي فكري قدرتهايي است كه كنترل منابع جامعه را در اختيار دارند و البته بر سر معيارهاي موجد چنين دوگانههايي در كشور نيز اجماع عمومي وجود ندارند.
بذر دوقطبيسازي در همه جوامع به اشكال گوناگون وجود دارد. در دايره علوم هم نظريههايي درباره دوقطبيسازي وجود دارد، اما رسانههاي جريان اصلي نبايدنقش قابله را براي تولد چنين دوگانههاي غيرواقعي بازي كنند. با كليد خوردن مراحل رسمي انتخابات، تنور دوقطبيسازي در رسانههاي جريان اصلي كه با بودجه عمومي كشور اداره ميشوند نيز كمي گرم شده است و البته دستاوردي جز پمپاژ نااميدي و ناامني رواني جامعه در بر ندارد؛ در واقع «ساختار عمودي» يعني ساختارهاي سازمانهاي رسانهاي، در مقابل «ساختارهاي افقي» يعني قدرتهاي ناشي از شهروندان، صفآرايي و نبردي تصنعي براي دسترسي به نتايجي واقعي را سامان ميدهند. كدام عقل سليم ميتواند چنين گزارهاي را باور كند كه عرصه عمومي سياست در قاب رسانههاي جريان اصلي اينگونه تصويرسازي و چارچوببندي شود كه با دوگانهسازي مصنوعي جريانات سياسي، يك طرف بدون كوچكترين نقص و بر عكس در كارنامه طرف ديگر حتي يك كار مثبت هم وجود نداشته باشد. بهطور مثال اگر اختلاس بد است نياز به دوقطبيسازي ندارد. بايد رسانههاي جريان اصلي بدون اغماض و پرهيز از كاربست استانداردهاي دوگانه، نقش نظارتي خود را ايفا كنند. نه اينكه درباره يك طرف ماجرا موضوع را با تكرار فراوان و با صداي بلند چنان فرياد كنند تا گوش فلك كر شود و ماجراي مشابه طرف ديگر را ماهها به سكوت بگذرانند. دوقطبي كردن جامعه در رسانههاي جريان اصلي موجب تضعيف سرمايه اجتماعي و نوعي روش كاسبكارانه است. رسانههاي عمومي به جاي پررنگ كردن نقشهاي منفعتطلبانه بايد نقشهاي اجتماعي را برجسته و مسووليت اجتماعي خود را ايفا كنند.