• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4537 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۵ آذر

پرسش، پارسايي انديشه است

محسن آزموده

چند روز پيش حين نوشتن يادداشتي به مناسبت سالروز تولد دكتر سيد جواد طباطبايي (23 آذر 1324) استاد برجسته علوم سياسي، با شگفتي متوجه شدم كه سالروز تولد دكتر عبدالكريم سروش، دقيقا دو روز پس از آن است: 25 آذر 1324. نمي ‎دانستم آيا مي‎شود درباره دكتر سروش هم نوشت يا خير. تصميم گرفتم با داستان آشنايي خود با او و انديشه‎ ها و آثارش شروع كنم. سال‎هاي پس از دوم خرداد 76، نوجواني 16-15 ساله بودم و تازه داشتم از هجوم سهمناك و زيروروكننده شريعتي خلاص مي ‎شدم. به واسطه خانواده مذهبي آثار كلامي و سپس فلسفي شهيد مطهري را مي‌ خواندم و از همانجا دلبسته فلسفه اسلامي شدم. يكي از بهترين راه‎هاي ورود به فلسفه اسلامي آثار آيت ‎الله مصباح‌ يزدي و شاگردانش است. سال‌هاي برآمدن جنبش اصلاحات بود و بازار نوانديشان ديني پر رونق. اولين‌ بار اسم دكتر سروش و نظريه قبض و بسط تئوريك شريعت را در نشريات اصول‎ گرايان خواندم كه در واقع بيشتر نقد اين ديدگاه بود تا شرح آن. اولين كتابي كه از دكتر سروش خواندم، «تفرج صنع» بود، بدون آنكه با شخصيت نويسنده‌ اش آشنايي داشته باشم. بعد از آن تا پيش از ورود به دانشگاه، «دانش و ارزش» و «نهاد ناآرام جهان» را خواندم. بعدا در دوران دانشجويي به موازات مطالعه فلسفه غرب، آثار اصلي او در آن سال‌ ها يعني «قبض و بسط تئوريك شريعت»، «بسط تجربه نبوي» و «اخلاق خدايان» را خواندم. به دليل پيشينه ‎اي كه ذكر كردم، همواره به انديشه ‎هاي سروش نگاه انتقادي داشتم و آثارش را در كنار آثار منتقداني چون آيت‎الله جوادي‌آملي، صادق لاريجاني (معرفت ديني)، حسين غفاري (نقد نظريه شريعت صامت) مي‎خواندم و در همان حال و هواي خامي و جواني، چندان تكثرگرايي ديني او متقاعدم نمي‎كرد و فكر مي ‎كردم اين ديدگاه نهايتا به نسبي‎گرايي معرفتي مي‎انجامد. ضمن آنكه اصولا فلسفه را از مسير قاره‎ اي (اروپايي) دنبال مي‎كردم و چندان فلسفه تحليلي يعني سنتي كه سروش در آن مي‎انديشيد و مي‎نوشت، نمي‎دانستم.

اين روايت شخصي و احتمالا خسته ‎كننده را از آن رو ذكر كردم كه روشن كنم، به عنوان روزنامه‎ نگار حوزه انديشه چندان دلبسته و متاثر از دكتر سروش نيستم و هيچ‎گاه از شاگردان و طرفداران دو آتشه او نبوده‎ام، اگرچه همواره آثار و نظرياتش را دنبال كرده‎ام و هرگاه كتابي يا مقاله ‎اي از او منتشر مي‌شود، مي‎خوانم يا در حدي كه مجال باشد، به درسگفتارها و سخنراني ‎هاي او در موضوعات مختلف گوش مي‎كنم. اين‎همه اما مانع نمي ‎شود كه منكر اهميت و اعتبار دكتر سروش شوم و جايگاه او را در ميان نوانديشان ديني پس از انقلاب ناديده بگيرم. بحث از مواضع سياسي و حضور عبدالكريم سروش به عنوان يك كنشگر سياسي در سال‌هاي آغازين انقلاب و سپس يك روشنفكر در دهه‎هاي هفتاد و هشتاد نيست. درباره همه اين موضوعات، مخالف و موافق بسيار سخن گفته‎اند. در يادداشتي به مناسبت هفتاد و چهارمين سالگرد تولد اين انديشمند ايراني، بهتر است به تاثير فكري او پرداخت و نقدش را به فرصتي ديگر موكول كرد.

درباره نقش و اهميت سروش در نوانديشي ديني، موافقان و مخالفان فراوان گفته‌ و نوشته‌اند. شك نيست كه سروش به لحاظ اثرگذاري در راس نوانديشان ديني معاصر كه گاه با تعبير مناقشه‎برانگيز «روشنفكر ديني» از خود ياد مي‎كنند، قرار مي‎گيرد. او در كنار چهره‎هايي چون محمد مجتهد شبستري و مصطفي ملكيان و ... با طرح مباحث كلام جديد و فلسفه دين، پرسش‌هاي نويني را پيش روي جامعه ديني ايران گذاشت و شعله‎اي را برافروخت كه همچنان محافل فكري و دانشگاهي مشغول خاموش كردن يا شعله‌ ورتر كردن آن هستند. قرائت‎ها و نظريات سروش از آثار گرانمايه سنت اسلامي، خواه بپذيريم يا نپذيريم، بسياري از دينداران را به تامل دوباره در ميراث ارزشمند گذشته واداشته است. در كنار اين سروش از سال‌ هاي دهه شصت وجاهت آن روزگارش مايه گذاشت و با دفاع جانانه‎اش از علوم اجتماعي جديد، در كنار امثال غلامعباس توسلي يكي از كساني بود كه مانع از حذف اين علوم از برنامه درسي دانشگاهي ما شد. همچنين دكتر سروش از موثرترين چهره‎ها در بسط فلسفه تحليلي جديد در ايران و به ويژه دو رشته فلسفه علم و فلسفه دين است و دانشوران اين رشته‎ها قطعا به نقش موثر او در شكل‎گيري و بسط اين شاخه‎هاي معرفتي اذعان دارند. با همه اين ها بايد به نقش انكارناپذير دكتر سروش در آشتي بخشيدن عمده‎اي از تحصيل‌كردگان دانشگاه‎هاي جديد با ادبيات عرفاني به ويژه مولانا و حافظ و سعدي اشاره كرد. تفاسير جديد و روزآمد سروش از اين بزرگان با نثر آهنگين يا صداي مطنطن باعث آشنايي بسياري از جوانان با آنها شده، ضمن آنكه سروش چشم‎ ما را به بزرگي متفكراني چون غزالي و فخررازي و ملاصدرا گشوده است. به همه اينها بايد سخنراني ‎هاي روشنگر و بصيرت‎بخش او درباره بزرگان دين اسلام و در راس ايشان پيامبر اكرم(ص) و امام علي(ع) و امام حسين(ع) را نيز افزود كه شنيدن‌شان حتي كساني را كه چندان دغدغه دينداري ندارند، به وجد مي‎آورد. البته همين جا گفتن اين نكته ضروري است كه حرف‌هاي تازه سروش بسيار مناقشه برانگيز نيز بوده و هست. امروز فرصت خوبي است تا متفكران مسلمان وارد ميدان شوند و درباره تجربه نبوي و وحي و مباحث مربوط به قدرت بحث و گفت‌وگو كنند و از رهگذر نقد آثار سروش فضاي علمي-‌‌ ديني كشور را چه در دانشگاه‌ ها و چه در حوزه‌ ها گرمي و نشاط تازه ببخشند. آنچه از اهميت و تاثير سروش گفتم، باعث مي‌ شود نقد او اهميت دو چندان يابد.

كوتاه سخن آنكه يادكرد از متفكري موثر چون عبدالكريم سروش در سالروز تولدش، در روزگاري كه بسياري از طرفداران دو‌آتشه و سينه‌ چاكش در نشريات‎شان به ناحق به او مي‎تازند، ارج و احترام به تفكر و انديشه است و دكتر سروش پيش از آنكه چهره‎اي سياسي باشد، يك پژوهشگر و انديشمند خستگي‎ناپذير است كه هنوز در ميانه دهه هشتم زندگي، مي‎نويسد و مي‎خواند و در عرصه عمومي حضور دارد. اهميتي ندارد كه با پاسخ‎هاي او همدل باشيم يا خير، مهم آن است كه به پرسش‎هاي او گوش فرادهيم كه مارتين هايدگر (فيلسوفي كه از قضا سروش در جواني چندان با او همدل نبود) گفته است: پرسش پارسايي انديشه است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون