ادامه از صفحه اول
از نادرههاي روزگار ما
گاه اين پژوهش و تحقيق را با شغل معلمي آميختند، مهمتر از آن هميشه گفتهام در دانشگاه دو نوع معلم داريم؛ معلماني كه آغاز معلمي آنها در دانشگاه بوده و معلماني كه معلمي را از مدرسه شروع كردند. گروه دوم استادان موفقتري بودند و اساسا استادان تراز اول ما از نوع دوم بودند. در مساله ترجمه نيز داستان به همين منوال است، بحث بر اين نيست كه فردي زبان خارجي بداند و زبان مادرياش نيز زبان ديگري باشد اما گاهي متاسفانه افرادي بر همين اساس كه زبان مادريشان فارسي است در كنارش زبان انگليسي يا فرانسه هم ميدانند، خود را مترجم قلمداد ميكنند. در حالي كه چنين نيست و يك مترجم بايد علاوه بر دانستن زباني كه ميخواهد از آن ترجمه كند بايد به زبان مقصد نيز مسلط باشد. معمولا وقتي فردي به فرنگ ميرود، آنها را به شكلي آموزش ميدهند كه به درستي زبان آن كشور را بياموزند اما زباني كه به آن ترجمه ميشود يعني زبان فارسي مثل همه آنچه به ايران مربوط است، غريب و اگر بگويم بيچاره است، خطا نگفتهام. از آن سو بسيار اندكند مترجماني كه برگردان اثر خود را به زبان فارسي انجام ميدهند و به صورت دقيق فارسي را خواندند، اگر از بسياري مترجمان بپرسيد، گلستان سعدي را براي يك بار خواندند؟
پاسخ منفي است. در حالي زندهياد محمدعلي فروغي ميگويد وقتي ميخواهم مطلبي بنويسم ابتدا چند غزلي از سعدي ميخوانم و بعد بخشي از گلستان و بوستان. پس از آن شروع به نوشتن ميكنم، اين سخن معني عميقي دارد؛ استاد مجدالدين كيواني از آن معدود مترجماني است كه معلم و محقق بوده و هنوز هم هست. زبان فارسي را كه به آن ترجمه ميكند، خوب ميداند و متون ادبي را خوب خوانده و در وجودش حل شده است. در عين حال درست است كسي عين سعدي نمينويسد اما سعدي پشتوانه اوست، چنانكه زندهياد فروغي ميگفت، سعدي پشتوانهاي است كه وقتي دست به قلم ميبرد و به زبان امروز مينويسد، زباني فصيح، ساده و گويايي دارد. بنابراين ترجمه كيواني كه با پشتوانه غني غير از زبان مبدا همراه است و زبان فارسي را نيز نيك ميداند و محققي است كه درباره هر آنچه ترجمه ميكند، ابتدا سراغ شناخت و تحقيق درباره موضوع ميرود و بعد به ترجمه آن اقدام ميكند به عبارتي وقتي متن صوفيانه را به فارسي برميگرداند، صوفيان را به خوبي ميشناسد. اين طور نيست كه تنها الفاظي را از آن زبان ديگري به زبان فارسي برگرداند. با توجه به اين بهره مترجم از سواد، تحقيق و قلم خوبش با يكسري آثار ارجمند مواجهيم كه وقتي آن را ورق ميزنيم، ميفهميم كه چه ميخوانيم، كلام مترجم را درك ميكنيم زيرا امروز در بسياري از ترجمهها معلوم نيست به چه زباني است فقط به خط فارسي است! در حالي كه من هر چه از آثار كيواني خواندم، الحق و الانصاف ترجمههاي بسيار گويا و رواني است با آن ويژگيهايي كه اشاره كردم و مهمترينش تسلط بر زبان و ادب فارسي و آنچه لوازم آن است كه اگر مترجم نداند از آن ترجمه كلام فصيح فارسي بيرون نميآيد. همچنين كيواني از آن دسته مترجماني است كه ميتواند فارسي را به خوبي به انگليسي ترجمه كند از جمله كتاب «پله پله تا ملاقات خدا» اثر عبدالحسين زرينكوب را به انگليسي برگرداند كه به اعتراف برخي اهل ادب و زباندان انگليسي كار ارجمندي است كه تاييد شده و در ترجمه فارسي به انگليسي نيز توانسته زبان را به گويايي و رواني منتقل كند. در يك كلام مجدالدين كيواني از نادرههاي روزگار ماست. اميدوارم همواره آثار بيشتري از او بخوانيم و توفيق روزافزوني برايش آرزومندم.
مترجم ويراستاري با ذوق
علاوه بر آن كيواني با علاقه به فرهنگ ايران زمين سعي كرده با آثارش به نوعي فرهنگ كشورش را به آن سوي ايران زمين بشناساند و برخي آثار مهمزبان فارسي را به انگليسي برگرداند تا مخاطبان بيشتري نسبت به ميراث سرزمينياش آگاهي يابند. در اين ميان شايد ذوق ادبي و استعداد سرودن شعر در كيواني نيز باعث شده كه كلامش در ترجمهها منسجم و پرمغز باشد و با پشتوانه غني كه مترجم دارد، مخاطب را به خواندن يك اثر بيشتر تشويق كند. در واقع وقتي كلام مترجم ساده و بسيط باشد، مخاطب با هر درجه از فهم ميتواند به راحتي با موضوع كتاب ارتباط برقرار كند و به نوعي با اين رويكرد انتقال فرهنگ به درستي انجام شود. بنابراين آنچه برشمردم همگي در كنار هم باعث شده كه محقق، پژوهشگر، ويراستار و مترجمي توانمند در يك فرد گرد آيد و او با اين تواناييها در كارنامه خود آثاري را ثبت كند كه كمتر كسي ميتواند مانند آن را بيافريند. در واقع امروز جامعه با كمبود مترجمان زبردست و مسلط به زبان فارسي مواجه است و نشر ما سرشار از آثاري است كه مخاطب را از خواندن كتاب دلزده كرده است.
فرسودگي ناوگان آلودگي هوا
در بودجه سالانه رديفي به منظور اعطاي تسهيلات ارزانقيمت جهت جايگزين كردن خودروها و موتوسيكلتهاي فرسوده موجود با كارمزد چهاردرصد با بازپرداخت 10ساله تعيين كند و به تصويب مجلس شوراي اسلامي برساند تا هم مردم از آلودگيهاي ناشي از آن آسوده و سلامت باشند و هم سبب كاهش مصرف بنزين شود. متاسفانه دولت در حال حاضر به جهت تامين اعتبار در اين زمينه با مشكل پرداخت وام مواجه شده است. اين در حالي است كه ناوگان حمل و نقل عمومي در بخش اتوبوس داخل شهري نيز دچار فرسودگي بسيار است و خدمات مناسبي به شهروندان ارايه نميشود. در هر حال، مشكلات آلودگي هوا و مصرف بالاي بنزين تدبير و اقدام قوي و جدي طلب ميكند و بايد جهت اجراي قانون اين طرح بهطور كامل به منصه اجرا برسد. اين موضوع بارها از طرف نمايندگان و مشخصا از سوي اينجانب مورد مطالبه قرار گرفته است. از سوي ديگر، سايه سنگين مشكلات تحريم و تورم و نوسان ارز بر سر طرح نوسازي اين وسايل نقليه فرسوده، مشكلاتي ايجاد كرده است كه مديريت بهتر و همكاري جامعي را از نهادهاي مربوطه طلب ميكند.