ادامه از صفحه اول
علل يك مخالفت غيرمنتظره
با توجه به عدم حضور موثر اصلاحطلبان اين مشي فقط در حد حمله به يك كيسه بوكس است، زيرا ميتوان هر چه خواستي آن را بزني بدون آنكه كوچكترين پاسخي دريافت كني و البته معلوم نيست كه با اين حد از حمله به آن، اصولا پس از مدتي چيزي از كيسه بوكس باقي مانده باشد. ولي علت بعدي شايد مهمتر باشد. اين نگاه آنان را چند جا ديدهام كه نوشتهاند رييسجمهور بايد تا پايان كارش با همين وضع ادامه دهد و پاسخگوي عملكردش باشد. معناي روشن اين سخن اين است كه ما ميخواهيم هر چه بيشتر چوب لاي چرخ او بگذاريم و كشور وضع بدتري پيدا كند تا در سال 1400 به راحتي به مصدر امور وارد شويم. هيچ منطق ديگري جز اين؛ توجيهكننده مخالفت تندروها با ايده انتخابات زودهنگام نيست. اين يعني قرباني كردن منافع ملي پيش پاي منافع حقير جناحي. روزها و هفتههاي آينده نشان خواهد داد كه كدام يك از سه علت فوق درست است.
دستورالعملهاي اقتصادي
در شرايطي كه تحريمها براي ما محدوديت ايجاد كرده، رسيدن به بهترين راهكارهاي مديريتي و ارايه دستورالعملهايي متناسب با شرايط فعلي بهترين گزينه است و در شرايطي كه اقتصاد ايران تحت فشار قرار دارد، اولويت نخست استفاده حداكثري از ظرفيتهاي موجود و مديريت اين ظرفيت به بهترين شكل ممكن است.
«كلاسيكو» عليه انحصار
۲- صداوسيما، رسانه انحصاري راديو تلويزيوني ايران است، فعالان در بخشهاي محتوايي صداوسيما تا قبل از اين فقط دو گزينه داشتند: يا با صداوسيما همكاري ميكردند يا كار نميكردند. گزينه سومي وجود نداشت. البته به تدريج دو گزينه ديگر هم به وجود آمدند: راديو تلويزيونهاي فارسيزبان خارج از كشور و اينترنت. اولي با ممنوعيتهاي قانوني و اجتماعي دشواريهاي مختلف روبهرو است اما گزينه برنامههاي اينترنتي به نظر ميرسد جايگزين خوبي باشد.
وقتي صداوسيما، عادل فردوسيپور را از ارايه برنامه منع و برنامه هفتگياش را متوقف كرد او راهي نداشت جز اينكه سكوت اختيار كند و منتظر شرايط جديد باشد. او در مسير مزدك ميرزايي هم وارد نشد. مزدك ميرزايي با جدايي از صداوسيما، به يك شبكه فارسيزبان مستقر در خارج از كشور پيوست. عادل فردوسيپور تقريبا يك سال سكوت را تحمل و در نهايت، گزينه چهارم را انتخاب كرد. حالا وقتي صداوسيما هنرمند يا روزنامهنگاري را ممنوع از كار ميكند يا كنار ميگذارد آن هنرمند يا روزنامهنگار نميميرد بلكه از طرق ديگري به حيات خود ادامه ميدهد و اينترنت يكي از اين راههاست. حالا ديگر نميتوان يك روزنامهنگار در صداوسيما را صرفا با كنار گذاشتن از اين مجموعه، حذف كرد بلكه او ميتواند از راه ديگري، فعاليت رسانهاياش را ادامه دهد.
۳- صداوسيما علاوه بر اينكه كاركنان خود را به صورت سليقهاي، حذف يا براي مدتي ممنوع از كار ميكند همين رويه را در برابر ديگران نيز دارد. يعني ممكن است يك استاد دانشگاه، يك تحليلگر، يك چهره ورزشي، فرهنگي، سياسي يا... را به هر دليلي ممنوعالتصوير كند و البته همزمان، ممكن است با تمركز بر ديگراني، تلاش كند آنها را به چهره تبديل كند. حالا اما مشخص شده اين كار صداوسيما نيز تاثيرگذاري گذشته خود را از دست داده است. افراد و چهرههاي معروفي كه صداوسيما آنها را ممنوعالتصوير كرده، حالا به مدد اينترنت و شبكههاي اجتماعي و رسانههاي موبايلي، همچنان در افكار عمومي حضور دارند و فعالند.
اتفاق خوب و ساختار ضعيف
جمشيدي با وجود تركيب درست صميميت و جديت در لحن گفتارش، روي نگاهش به مهمانان و دوربين، تسلط كافي ندارد و هم خيلي از حرفهاي خطاب به بيننده برنامه را بدون نگاه به دوربين ميگويد و هم بيشتر حرفهايش رو به علي دايي. شايد اين نكته از حجب و حياي او در برابر پيشكسوت برميآيد؛ چنانكه در صحبت با وريا غفوري كمتر دچار اين كاستي در اجرا ميشود. اما در مجموع، همين كه اين برنامه بيترديد تب بازي امشب را به ميزان قابل اعتنايي در جامعه امروز ما بالا برده، موفقيتي تحسينبرانگيز به شمار ميرود و بايد به تكرار و توالي آن اميد بست؛ آن هم در جامعهاي كه براي هر ميزان دلسردي و بيحوصلگي، حق دارد.