دو هفته قبل، هواي تهران بعد از دوسال دوباره به مرز هشدار رسيد و مدارس بسياري از شهرها و به خصوص كلانشهرها و البته تهران براي چند روز تعطيل شد. دوباره اين وضعيت تكرار شد و اگر سهشنبه 26آذر98 باران نباريده بود وضعيت شهر طبق آنچه شهردار گفته به آنجا ميرسيد كه بايد تخليه ميشد. اين تعطيلي در حالي بود كه سال گذشته تقريبا روز آلوده هشداردهندهاي نداشتيم كه شهرداري دليل آن را اجراي طرح ترافيك جديد تهران عنوان ميكرد. با اين وجود آلودگي امسال ثابت كرد كه اين حرف، ادعايي بيش نبوده و هواي پايتخت قرار نيست با اينچنين اقداماتي پاك و عاري از آلودگي شود. اما اينكه چه عواملي در كاهش آلودگي هواي تهران موثرهستند و از آن مهمتر، اينكه چه عواملي در تشديد آن موثرند؛ سوالاتي است كه در گفتوگو با آرش حسيني ميلاني، رييس كميته محيط زيست شوراي شهر مطرح كردهايم. او در اين مصاحبه به زواياي جالب و جديدي در مورد آلودگي هواي تهران اشاره ميكند. از موضوع پاپس كشيدن دولت در انجام وظايف قانونياش تا مافياي خودرو و آلايندههاي جديد و كيفيت بنزين و....
حتما به خاطر داريد كه سال گذشته شهرداري اعلام كرد كه با اجراي طرح ترافيك جديد تهران موفق شده تا معضل روزهاي بسيار آلوده كه باعث تعطيلي مدارس و شهر هم ميشد را برطرف كند. ولي امسال دوباره شاهد هستيم كه با آغاز پاييز سناريوي تكراري آلودگي هواي تهران از سرگرفته شد و چندين روز مدارس تعطيل شدند و.... واقعا داستان چيست؟ آيا واقعا نميتوان با اقداماتي مانند همين طرح ترافيك جديد تهران بر اين قصه قديمي پر از غصه مردم پايتخت فايق آمد؟
معضل آلودگي هوا از آن دست موضوعاتي است كه بايد به صورت ريشهاي بررسي و براي حل آن تلاش شود. من همان سال گذشته كه دوستان شهرداري در مورد تاثير اجراي طرح ترافيك بر كاهش آلودگي هوا حرف ميزدند، ميگفتم كه اينقدر با اطمينان و قاطعانه جشن افتخار براي پيروزي بر مشكل آلودگي هوا نگيرند! واقعيت اين است كه تهران توان يا ظرفيت اكولوژيك طبيعي مشخص و محدودي در مورد آب و هوا و فضاي سبز و... دارد كه اين توان زياد هم نيست. حالا اين ظرفيت اكولوژيك به چه معنايي است؟ به معناي ظرفيت طبيعت براي سرويسدهي به جامعه براي تهويه هوا است. از سويي در بحث جغرافيايي تهران هم ميتوان گفت كه پايتخت در منطقهاي قرار گرفته كه هوا و باد به خوبي در آن جريان پيدا نميكند و به نوعي در آن محبوس است. جهت جريان بادهايي كه ميوزد هم بيشتر از سوي غرب به شرق و جنوب غرب به شمال شرق است كه با خود آلايندههاي اطراف تهران را به شهر ميآورد. مضافا اينكه آلايندههاي خود شهر هم به خاطر پديده وارونگي هوا به آن اضافه ميشوند. وقتي كه دوره 100 روزه وارونگي هوا آغاز ميشود، ظرفيت تهويهكنندگي طبيعي هوا تا يك سوم كاهش پيدا ميكنند. حالا اگر ظرفيت تهران سه، چهار ميليون نفر بود شايد ظرفيت اكولوژيكي پايتخت ميتوانست به كاهش آلودگي هوا كمك كند و با يكسري اقدامات تكميلي تا حدودي امورات شهر را سپري كرد ولي در شرايط كنوني و جمعيت هشت تا 10 ميليوني تهران چنين چيزي امكان ندارد. همانطور كه مسوولان در تابستان ميدانند كه بايد راهكارهايي براي تامين «آب» شهرها داشته باشند، به همان اندازه در مورد زمستان هم بايد تمامي مسوولان و دستگاههاي مرتبط، خودشان را براي شرايط وارونگي هوا آماده كنند نه اينكه فقط بخواهند با يكسري اقدامات دستوري و ضربتي، فقط تردد و زندگي مردم را مختل كنند و مثلا بگويند امروز طرح زوج و فرد از در منزل آغاز ميشود! به مردم ميگوييم با اتومبيل شخصي تردد نكنيد ولي آيا اگر شهروندان با خودروي خود بيرون نيايند، سيستم حمل و نقل ما ميتواند جوابگوي جابهجايي آنها باشد؟! آن هم در شرايطي كه امروز وضعيت حمل و نقل عمومي ما پاسخگوي تقاضا نيست. بايد سهم مترو از حمل و نقل عمومي 25درصد باشد ولي 10 درصد است، بايد تعداد اتوبوسهاي تهران 9 تا 10 هزار دستگاه باشد در حالي كه الان حدود پنج هزار و ۹۰۰ دستگاه است. پس ما نيازمند يك جريان مداوم تامين سرمايه براي تكميل سيستم حمل و نقل عمومي خود هستيم.
كدام توسعه؟ توسعهاي كه در آن حتي يك اتوبوس تككابينه هم طي 10 ساله به آن اضافه نشده است.
از سال ۹۶ دولت حتي يك اتوبوس تككابين به ظرفيت ناوگان تهران اضافه نكرده است و تعداد فقط محدودي دو كابينه توسط شهرداري خريداري شده! قبلتر از آن هم به همين ترتيب بوده است. سوال بعدي اين است كه آيا شهرداري ميتواند خودش از منابع داخلياش كمبود اتوبوسها را تامين كند؟ براي پاسخگويي به اين سوال بايد نگاهي داشته باشيم به وضعيت بودجهاي شهرداري تهران. حتما ميدانيد كه امسال بودجه شهرداري تهران حدود 18 هزار ميليارد تومان است كه سه سال است به صورت انقباضي بسته شده و تقريبا تغييري نكرده است. از اين مقدار قرار است حدود شش هزار ميليارد تومان آن صرف حمل و نقل عمومي در شهر و توسعه آن شود. هماكنون شهروندان فقط 30 درصد هزينه واقعي بليت مترو و اتوبوس را ميدهند و بقيه آن را شهرداري ميپردازد. در واقع، بخش زيادي از شش هزار ميلياردي كه گفته شد، براي همين امر صرف ميشود. فقط هزار ميليارد تومان بابت سوبسيد بليت اتوبوس و ساير هزينههاي جاري آن ميپردازيم.
خب نميتوان از محل صرفهجويي در واحدهاي ديگر، بخشي از درآمد شهرداري را براي خريد اتوبوسها صرف كرد؟
از كدام بخش؟ الان چيزي حدود هشت هزار ميليارد تومان از بودجه شهرداري صرف حقوق و دستمزد ميشود. 2 هزار ميليارد تومان هزينه نگهداشت شهر است. اين دو بخش را ميتوانيم كم يا حذف كنيم؟ مسلما خير. باقي مانده بودجه هم ميشود دو هزار ميليارد تومان كه براي پروژههاي عمراني شهر در نظر گرفته شده است.
خب در اين بخش نميتوان صرفهجويي كرد؟
چرا ولي مستلزم آن است كه تمام پروژههاي عمراني شهر كه اتفاقا در اين دوره تعدادشان هم چندان نيست، متوقف شود. طرحهايي مثل پروژههاي گيشا و استاد معين و... واقعا نياز شهر هستند. يعني ميخواهم بگويم كه بودجه همه بخشها لب به لب بسته شده است. قيمت هر اتوبوس حدود يك ميليارد و 800 ميليون تومان است و ما طبق برنامه كاهش آلودگي هوا بايد براي جايگزيني سه هزار اتوبوس فرسوده اقدام كنيم بنابراين امكان تامين مالي از محل صرفهجويي وجود ندارد.
ولي گويا قرار است اوراق مشاركت بفروشند تا بتوانند بخشي از اتوبوسها را تامين كنند.
بله. همينطور است. اين روش كار خوبي است ولي با اين اوراق هم ميتوان حداكثر 500 اتوبوس خريد درحالي كه ما بيش از سه هزار اتوبوس كم داريم. در واقع از سال 89 يعني آغاز زمان پرداخت يارانهها، اتوبوسي از سوي دولت به سيستم اتوبوسراني اضافه نشده است. در شرايط كنوني، قيمت تمام شده بليت اتوبوس چهار هزار تومان است اما شهروندان فقط 800 تومان بابت آن ميپردازند و مابقي را شهرداري ميدهد. در حالي كه نيمي از اين سوبسيد را بايد دولت بدهد اما تا به امروز پرداخت نشده است. حمل و نقل عمومي ستون فقرات برنامه مبارزه با آلودگي هوا است. تا اينها درست نشود هر چقدر به شاخ و برگ آنها بپردازيم و طرحهاي گوناگون اجرا كنيم، راه به جايي نخواهيم برد. البته حتي در صورت اصلاح و تكميل ساختار حمل و نقل عمومي نيز باز نبايد انتظار داشت كه معضل آلودگي هواي تهران كاملا حل شود.
چطور؟
به دليل همان وضعيت اقليمي و جغرافيايي كه تهران دارد و البته حجم بالاي ترددها و ترافيكي كه وجود دارد. در واقع موقعيت تهران براي شهري 12-10 ميليوني مناسب نيست. بنابراين شما هر كاري كه بكنيد، باز هم آلودگي را خواهيد داشت. به زبان ساده، تهران تا مدتها همچنان با مشكل آلودگي هوا دست به گريبان خواهد بود و به دنبال آن طرح ترافيك را هم خواهيم داشت. مگر آنكه جمعيت تهران نصف شود كه آنهم عملا ممكن نيست يا تغييرات بنيادي از نظر فناوري حمل و نقل انجام شود. پس اول بايد بپذيريم كه ما در معرض يك مخاطره دايمي به نام آلودگي هوا هستيم و بايد تابآوري در شهرمان را بالا ببريم و از ابزارهاي مختلف براي رويارويي با اين معضل استفاده كنيم. ابزارهايي مانند طرح ترافيك، معاينه فني، بهبود كيفيت سوخت، بهبود كيفيت خودروهاي توليدي و... ابزارهاي لازمي هستند براي تقويت ستون فقرات برنامه كاهش آلودگي هوا يعني تقويت حمل و نقل عمومي شهر.
الان چند سالي است كه شهردار تهران ارتباط خوبي با رييسجمهور و اعضاي هيات دولت دارد. پس چرا باز هم دولت تمايلي براي كمك و مشاركت و پرداخت سهم خود از حمل و نقل عمومي شهرها ندارد؟!
من فكر ميكنم كه ما چيزي از لحاظ مصوبات و قوانين در اين مورد كم نداريم. مثلا مشخص است كه سهم تهران از كل اتوبوسهاي مورد نياز كشور سه تا پنج هزار دستگاه است ولي متاسفانه دولت به دلايل مختلف در عمل اولويتي براي خواست شهرداريها قائل نشده است. فقط تهران هم درگير اين مساله نيست. تمامي كلانشهرها از اين بيمهري دولت گلايه دارند و دادشان به هوا بلند شده است.
خب سوال دقيقا همين جاست؟ چرا دولت تمايلي براي كمك ندارد؟
دليلش واضح است. چون حمل و نقل عمومي براي دولتمردان ما از اولويت بالايي برخوردار نيست. بايد اين مطالبه را رسانهها و مردم بالا ببرند. واقعيت اين است كه اتوبوس و حمل و نقل عمومي بخشي از مولفههاي عدالت اجتماعي در شهر است. وقتي نگاه به اين شاخص اولويت نيست يعني نگاه عدالتخواهانه، ضعيف است. به همان نسبت، اينكه انتظار داشته باشيم شهرداري هزينه تامين اتوبوس را از جيب مردم تامين كند، دور از انصاف و عدالت اجتماعي و البته نشدني است. ما در شهرمان واقعيتهاي تلخي را داريم كه متاسفانه شفاف در مورد آنها صحبت نميشود. مثلا در همين مورد، حقيقت اين است كه ما پولي براي خريد اتوبوس نداريم. به همين سادگي! البته ما تمام تلاشمان را ميكنيم كه از محل صرفهجوييهاي شهرداري، كمي به اين سيستم كمك كنيم ولي اين مبالغ اينقدر كم هستند كه اصلا جوابگوي نياز گسترده حمل و نقل ما نيستند.
خب استدلال دولت هم اين است كه من با تنگناهاي مالي و بحران اقتصادي در كشور مواجهم و نميتوانم براي توسعه حمل و نقل در كلانشهرها بودجهاي اختصاص دهم.
به همين سادگي كه نميشود...! دولت اگر نميتواند كمك كند پس چرا مصوبه تعيين كرده است؟ اگر مشكل دارد چرا شوراي اقتصاد دوباره در خردادماه مصوبه حمايت از حمل و نقل عمومي را تمديد كرده است؟ مشكل از جاهاي ديگري است. مثلا براساس مصوبه دولت، اتوبوسها بايد توليد داخل باشند اما الان به خاطر تحريمها اين امر ممكن نيست. خب بايد وزارت صمت بيايد به عنوان راهكارجايگزين، فكري براي واردات اتوبوس بكند. آيا آقايان انتظار دارند در شرايط تحريم، شهرداري تهران معجزه بكند؟ اينكه نميشود! چون به هر حال هر سازماني وظيفهاي دارد. وزارت صمت، بانك مركزي، بانكهاي عامل و... بايد در مورد بحث اتوبوسها پاسخگو باشند.
نميشود بخشي از سهم افزايش بهاي بنزين را براي خريد اتوبوسهاي جديد و توسعه حمل و نقل عمومي صرف كرد؟
چرا. دلسوزان محيط زيستي بارها در اين مورد تذكر دادهاند. حتي در برنامه توسعه چهارم نيز به صراحت عنوان شده كه بخشي از درآمد حاصل از افزايش بهاي سوخت، حتما بايد به توسعه حمل و نقل عمومي اختصاص پيدا كند ولي مشكل ما بروكراسي درهم تنيده و پيچيده اداري است. اين بروكراسي چند لايه را بايد «پاسخگو» كرد. وقتي يكي از مسوولان با يك چرخش قلم خود پروسه تامين اتوبوس را ششماه عقب مياندازد و كلا آن را قفل ميكند، بايد پاسخگو هم باشد! البته خوشبختانه در جلسه اخير مديران شهري تهران با رييسجمهور وعدههاي خوبي براي اداي دين دولت به حملونقل عمومي داده شده كه اميدواريم اينبار اين وعدهها محقق شود.
به نظر ميرسد افزايش قيمت بنزين، تاثير محسوسي روي كاهش ترافيك و در نتيجه آلودگي هوا نداشته است!
البته در اين مورد بر اساس گزارشهاي رسمي بايد قضاوت كرد. فعلا در خوشبينانهترين حالت حدود 20 درصد مصرف بنزين را در كل كشور كاهش داده است. در شهر تهران اين رقم هنوز رسما اعلام نشده است. ما براي كاهش ترافيك و آلودگي هوا، به اقدامات بسيار موثرتري نياز داريم. زماني كه ۴۰ درصد شهروندان تهراني با خودروي شخصي خود در خيابانها تردد ميكنند، يا وقتي كه هنوز براي تردد كاميونها و خودروهاي سنگين كه بهشدت هم آلاينده هستند، فكر اساسي نكردهايم، چطور انتظار معجزه در رفع آلودگي هوا را داريم؟! و مهم اينكه، نوسازي ناوگان اتوبوسراني در اولويت دولت بوده است ولي اينكه چرا فراموش شده واقعا جاي سوال دارد؟!
فكر ميكنم يكي ديگر از مشكلاتي كه به اين فرآيند دامن ميزند، عملكرد مسوولان است. مثلا شهرداري سال گذشته با افتخار اعلام كرد كه اجراي طرح ترافيك جديد تهران دليل بهبود وضعيت آلودگي هواي تهران بوده است اما امسال كه دوباره شرايط به وضع دو سال قبل برگشت، بدون اينكه اشارهاي به ادعاهاي سال گذشته خود داشته باشد، شهردار تهران خيلي راحت ميگويد: آلودگي هوا به سبب شرايط اقليمي تهران است و كاري نميشود كرد مسلما چنين حرفهايي باعث بدبيني و عصبانيت شهروندان ميشود .
به نظرم مسوولان قبل از هرگونه اظهارنظري بايد در مورد نقش طرحها و اقدامات مختلفي كه ميتواند به كاهش آلودگي هوا كمك كند شفاف صحبت كنند و ببينند مثلا طرح ترافيك چه سهمي در كاهش آلودگي هوا ميتواند داشته باشد و فلان طرح چقدر؟ زماني كه شما ميگوييد طرح ترافيك، اين طرح بايد براي ورود خودروها به مركز شهر جنبه «بازدارندگي» داشته باشد ولي آيا طرح جديد واقعا بازدارنده بوده است؟ قطعا از آن بازدارندگي صددرصدي برخوردار نبوده كه امسال روزهاي آلوده داريم و حتي در برخي موارد مجبوريم دوباره طرح زوج و فرد را از درب منازل اجرايي كنيم! وقتي اينگونه باشد، شهرداري ميتواند اعلام كند طرح ترافيك حداكثر فلان درصد ميتواند در كاهش آلودگي هوا تاثير داشته باشد و نبايد بيشتر از اين انتظار داشت.من طرح ترافيك جديد را به لحاظ محيط زيستي ضروري ميدانم اما حتما بايد با اتكا به پايشهاي علمي، اثربخشي آن را بازبيني كرد و ارتقا داد.
يكي ديگر از شاخصهاي آلودگي هوا كيفيت سوخت و بهخصوص بنزين است. در چند روز گذشته و در فضاي مجازي مطالبي منتشر ميشد كه براساس آن گويا كيفيت سوخت توليدي هم كاهش پيدا كرده است. واقعا همين طور است؟
براساس آخرين گزارش منتشر شده توسط شركت كنترل كيفيت هوا در تابستان امسال، مقدار گوگرد بنزين توليدي مقداري بالاتر از حد مجاز بوده است. البته گفته شده همين مقدار هم در محدوده قابل قبول است ولي هنوز نتايج پايشهاي جديد منتشر نشده است. همچنين ما نيازمند بررسي اثرات ثانويه تركيب افزايش گوگرد با ديگر آلايندهها هستيم كه بايد انجام شود.
در تابستان امسال شاهد مطرح شدن آلايندههاي جديدي مثل ازن بوديم. به نظر ميرسد چند وقتي است كه نوع آلايندههاي هوا تغيير كرده باشد. درست است؟
دليل آن چيز ديگري است. ما تا همين چند وقت پيش فقط يكسري آلاينده اصلي را اندازه ميگرفتيم يا نميتوانستيم ذرات كوچكتر از ۲.۵ ميكرون را تا سال ۸۸ اندازهگيري كنيم. از زماني كه قادر شديم آنها را نيز اندازه بگيريم، تازه متوجه مقدار و اندازه آنها شديم. ما بايد به سمتي برويم كه تمام پارامترهاي آلاينده اندازهگيري شوند. ما منتظريم كه سازمان حفاظت از محيط زيست سياهه انتشار آلايندههاي تهران را مشخص كند تا بتوانيم بهتر در مورد آنها تصميمگيري كنيم. در حال حاضر به نظرم فقط موضوع آلايندگي ناشي از بخار بنزين از سوي سازمان حفاظت از محيط زيست مطرح شده كه بايد در مورد آن پژوهشهاي بيشتري صورت بگيرد و اگر لازم است، سيستمهاي اندازهگيري آن نيز نصب شود.
مهمترين مرجع تصميمگيري در مورد آلودگي هوا، كميته ملي كاهش آلودگي هواست. كميتهاي كه در آن 15 - و به روايتي 20 سازمان و وزارتخانه - عضو هستند ولي در عمل، هنوز خروجي قابل لمسي از آنها نديدهايم. شايد مهمترين كاري كه ميكنند تعطيلي مدارس يا كارخانههاي آلاينده در روزهاي ناسالم باشد. چرا واقعا دستگاههاي عضو اين كميته تمايلي براي فعال بودن در اين حوزه ندارند؟
البته اين گونه نيست كه هيچ كاري نميكنند! مجموعه اقداماتي كه انجام ميشود اتفاقا نسبت به گذشته بسيار بهتر و موثرتر است. شايد دليل اينكه شهروندان فكر ميكنند اين كميته كاري نميكند اين باشد كه اطلاعرساني درستي در مورد فعاليتهاي زيرساختي آنها صورت نميگيرد. مثلا سازمان حفاظت از محيط زيست 85 شاخص استاندارد براي آلايندگي هوا تعيين كرده و پيگيري ميكند كه اينها بايد رعايت شود. اين خودش كلي محل بحث و جدل و رودررويي با سازمانهاي متخلف و خودروسازان و... را ميطلبد. يك نمونه آن همين سواريهاي ديزلي بود كه حتي داشت در هيات دولت تصويب ميشد ولي سازمان حفاظت از محيط زيست بهشدت با آن مخالفت كرد و جلوي آن را گرفت. اما در سطح افكار عمومي شما فقط نتيجه اين مبارزه را در قالب يك خبر كوتاه ميبينيد.
موضوع ديگر، كيفيت توليدي خودروهاي داخلي است كه به اذعان اكثر كارشناسان، حقيقتا با استانداردهاي محيطزيستي فاصله زيادي دارند ولي با اين حال باز هم پلاك ميشوند و كسي هم جلودارشان نيست. قبول داريد كه در بسياري از موارد خودروسازان زورشان به قانون و دولت و محيط زيست ميچربد؟
در ادبيات علوم سياسي واژهاي به نام «گروههاي ذينفع» يا «گروههاي فشار» داريم. در كنگره امريكا يا ساير كشورهاي پيشرفته، فعاليت اين گروههاي ذينفع كاملا مشخص است. اينها گروههايي هستند كه براي مقاصدي خاص تلاش ميكنند. مثلا معلمان اتحاديههاي صنفي دارند. خودروسازان تشكلهاي خاص خودشان را دارند و طرفداران محيط زيست هم گروههاي مختص به خود را دارند. به نظر من حلقه مفقوده در كشور ما همين موضوع است يعني گروههايي كه مطالبات زيست محيطي را پيگيري ميكنند، اين بخششان فعال يا قوي نيست. در عمل، چه در مجامع و چه در مجالس، شما بايد حضور موثري داشته باشيد تا بتوانيد مثمرثمر باشيد. طرفداران محيط زيست به دنبال حفظ محيط زيست هستند و صنعتيها و خودروسازان هم به فكر توسعه فعاليت خود. نقطه تلاقي منافع آنها در همين دولتها و مجالس است. گروههاي ذينفع در آنجا تلاش ميكنند تا ديدگاههايشان را مطرح كنند و وضعيت را به نفع خودشان تغيير دهند. ولي ما در كشورمان و در حوزه محيط زيست چنين تشكلهاي قوي كه بخواهند چانهزني كنند را نداريم. الان آيا ما در مجلس اصلا كميسيون محيط زيست داريم؟ خير و فقط فراكسيون محيط زيست داريم. همين باعث ميشود تا پيگيري مسائل محيط زيستي كمرنگ باشد. فرض كنيد خودروسازان و موتورسازان از دولت درخواست كنند كه فعلا جلوي توليد موتوسيكلتهاي كاربراتوري را نگيريد چون در شرايط فعلي و در وضعيت تحريمي كه قرار داريم باعث بيكاري عده كثيري از اقشار كمدرآمد ميشود. خب بايد در اينجا طرفداران محيط زيست وارد عمل شوند و با هيات دولت مذاكره كنند و پس از بيان استدلالهايشان مشخص كنند كه موتوسيكلتهاي كاربراتوري تا چه اندازه در آلودگي شهرهاي مختلف موثرند يا مثلا آلودگي اين نوع از موتورها فلان قدر به سلامت شهروندان آسيب ميزند تا بر همين مبنا جلوي اين تصميم را بگيرند. يعني اگر جامعه مدني، دانشگاهي، روشنفكري و رسانهها و... بيايند و به صورت دايمي اين مطالبات را پيگيري كنند مطمئنا ميتوانند در كاهش آلودگي هوا موثر باشند.
افزايش قيمت بنزين در خوشبينانهترين حالت حدود 20 درصد مصرف آن را در كل كشور كاهش داده است. در شهر تهران اين رقم هنوز رسما اعلام نشده است. ما براي كاهش ترافيك و آلودگي هوا، به اقدامات بسيار موثرتري نياز داريم. زماني كه ۴۰ درصد شهروندان تهراني با خودروي شخصي خود در خيابانها تردد ميكنند، يا وقتي كه هنوز براي تردد كاميونها و خودروهاي سنگين كه بهشدت هم آلاينده هستند، فكر اساسي نكردهايم، چطور انتظار معجزه در رفع آلودگي هوا را داريم؟! و مهم اينكه، نوسازي ناوگان اتوبوسراني در اولويت دولت بوده است ولي اينكه چرا فراموش شده واقعا جاي سوال دارد؟!