به بهانه سالمرگ گلچين گيلاني، شاعر «ترانه باران»
مردي كه نوستالژي گيلان را جاودانه كرد
اسماعيل ساغري
گلچينگيلاني جدا از كار شاعري و سرودن شعر معروف «ترانه باران» به لحاظ تاريخي هم جايگاه قابل اعتنايي در شعر معاصر فارسي دارد و آن قرار گرفتن نامش در زمره يكي از نوپردازان در حوزه شعر كودك است:
«ﻣﻦ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ شيشه ﺗﻨﻬﺎ/ ايستاده ﺩﺭ ﮔﺬﺭﻫﺎ/ ﺭﻭﺩﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﺍﻭﻓﺘﺎﺩﻩ/ ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ/ يك ﺩﻭ ﺳﻪ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﭘﺮ ﮔﻮ/ ﺑﺎﺯ ﻫﺮ ﺩﻡ/ ﻣﯽﭘﺮﻧﺪ اين ﺳﻮ ﻭ ﺁﻥ ﺳﻮ/ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ شيشه ﻭ ﺩﺭ/ ﻣﺸﺖ ﻭ ﺳيﻠﯽ/ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ديگر/ نيست نيلي»
گلچين، شاعر گيلاني و پسرخاله هوشنگ ابتهاج كه امروز خواب ابدياش 47 ساله ميشود در سال 1288 در محله سبزهميدان رشت به دنيا آمد. در حالي كه قريب به نيم قرن از مرگش ميگذرد، شعر «ترانه باران» او هنوز كه هنوز است در حافظه چند نسل از ايرانيهايي كه در كتاب درسيشان با نام او آشنا شدند، باقي است. كم نيستيم ماها كه از باي بسمالله تا تاي تمت آن شعر نوستالژيك را از بريم و با هر بار خواندن يا شنيدنش، بيدرنگ به اتمسفر برآمده از آن و جنگلهاي شمال ايران ميرويم. شعري كه از بعد اجرايي هم اهميت دارد؛ چراكه تمامي سير كودك دونده در جنگلهاي گيلان به مدد ريتم تند شعر به اجرا درميآيد؛ بهطوري كه خواننده خود را در مقام كودكي مييابد كه زير باران نرم و ملايم گيلانزمين در حال گشت و گذار و دويدن است. او از جمله شاعران مهاجرت كرده به فرنگ بود و اين دوري از وطن، خود در نقش عامل محرك نوشتن شعرهايي در فضا و حال و هواي اقليم و زبان مادري ظاهر شد و آثار پرخوانندهاي را رقم زد. اين البته امر متعارفي است كه شاعر، نويسنده و مترجم در شرايط غربت و دوري از زادبوم از اين دوري عاملي براي بروز خلاقيت هنري بسازد و از وطن بنويسد. با اين حال آنچه در مورد گلچين موضوع را قدري متفاوت ميكند، گيلاني بودن اوست. به هر حال خاصيت اقليم گيلان و فضا و تصاوير و حسهاي جاري در اين اقليم نوعا متفاوت است و شايد بتوان از اين تفاوت به عنوان وجهي اثرگذار از كاركرد نوستالژي در كارهاي گلچين اشاره كرد. از طبيعت سبز و بكر و نوع منحصر به فرد باراني كه در شهرهاي گيلان خصوصا رشت ميبارد، گرفته تا باورها و عناصر و دستاوردهاي فرهنگي مردمانش از جمله مناسبات ميان آدمها و مسائل ديگر مانند زناني كه در امور جاري خانواده، نقشي فراتر از خانهداري صرف داشتند.
گلچين اگرچه به عنوان شاعر شناخته ميشود و شهرتش را مرهون اين بخش از فرهنگ ايراني و زبان فارسي است اما پزشك هم بود. او ابتدا در رشته فلسفه فارغالتحصيل شد و بعد به انگلستان رفت و در آنجا دانش طب آموخت و باقي عمرش را همان جا سپري كرد و در كنار مشاهيري چون الكساندر فيودورويچ كرنسكي، مارگارت لاكوود، ديويد لين و... به خاك سپرده شد.