سونامي قوهاي سفيد
علي كربلايي
رئالمادريد از لحظهاي كه بارسا صاحب توپ ميشد با هفت بازيكن در زمين حريف اقدام به پرس سنگين ميكرد و شاگردان ارنستو والورده اغلب از اجراي نقشههايشان بازميماندند. علاوه بر هر دو مهاجم و تمام هافبكها، بسته به اينكه توپ در كدام كانال در حال گردش است، يكي از فولبكها هم به زمين بارسا ميآمد و حلقه محاصره را تنگتر ميكرد. آبياناريها مات اجراي بينقص اين تاكتيك شدند و تنها موقعيتهاي جدي اين تيم روي نبوغ و خلاقيت فردي ابرستارههايشان به وجود آمد. ارنستو والورده حتي در فاصله بين دو نيمه هم نتوانست راهحلي براي برونرفت تيمش از اين وضعيت پيدا كند. زيدان براي اجراي اين نقشه روي دو بازيكنش بيش از سايرين حساب كرده بود؛ فدريكو والورده و كارلوس كاسميرو. دوندگي بيامان اين دو بازيكن و قدرت بازيخوانيشان، ارتباط ايوان راكيتيچ، سرخي روبرتو، دييانگ و مسي را مختل كرده بود. مهاجمهاي بارسا در اين شرايط صاحب موقعيت نميشدند و تنها زماني كه ارسال بلند صورت ميگرفت كمي در جريان بازي قرار ميگرفتند؛ اما حضور راموس و واران برتري هوايي خوبي براي رئال در اين دوئلها به وجود آورد. اگر بخواهيم به شكلي دقيقتر اين تاكتيك را تشريح كنيم، بازيكنان رئالمادريد به دو بخش بازيكنان سمت راست و سمت چپ تقسيم ميشدند. گرت بيل، دني كارواخال و فدريكو والورده در سمت راست زمين در هر حركتي از يكديگر حمايت ميكردند. همين اتفاق در سمت چپ بين بنزما، ايسكو و مندي رخ ميداد. در حمله و دفاع، اين سه بازيكن كاملا از يكديگر حمايت ميكردند و از منظر قدرتي و تكنيكي، رئال را تبديل به تيمي كرده بودند كه اجازه نميدهد بارسا وارد فاز بازيسازي شود. آنتوان گريزمن در اغلب دقايق بازي مجبور بود به كمك خط هافبك بارسا بيايد تا از كارهاي تركيبي كارواخال، بيل و والورده جلوگيري كند. سرخي روبرتو و نلسون سمدو هر دو در سمت راست زمين در قفس سه بازيكن سمت چپ رئال قرار گرفته بودند و حتي يك بار هم موفق به ايجاد موقعيت نشدند.
غيبت دو بازيكن كليدي هر دو تيم، يكي از دلايلي بود كه بازي به اين سمت رفت. با حضور مارسلو و هازارد، ايدههاي هجومي زيدان قطعا دستخوش تغيير ميشد. زيزو ترجيح داد به جاي بهكارگيري وينيسيوس يا رودريگو، ايسكو را روانه ميدان كند تا تجربه بالا و تسلط خوب او روي توپ، كار بازيسازي را براي تيمش سادهتر كند. غيبت آرتور ملو و البته مصدوميت بوسكتس در گرم كردن قبل از بازي، ميانه ميدان نيوكمپ را از بارسا گرفت و تقديم رئال كرد. راكيتيچ افت كرده و به وضوح كيفيت پايينتري از ساير بازيكنان زمين داشت. سرخي روبرتو هم در صورت حضور آرتور قطعا گزينه اول والورده نبود. شايد اگر سرمربي نه چندان محبوب بارسا به آرتورو ويدال از ابتدا بازي ميداد، جنگندگي تيمش در ميانه ميدان بالا ميرفت و اينطور مبهوت رئال نميشد.
رئال در بيست دقيقه پاياني بازي به جاي پرس سنگين از يكسوم دفاعي بارسا، دامنه پرس را محدود به ميانه ميدان و پشت محوطه خودش كرد تا خستگي بازيكنان كار دست اين تيم ندهد. در جريان ديدار با پاريسنژرمن همين اشتباه تاكتيكي كار دست زيدان داد و پيروزي را از چنگش بيرون كشيد. مشخص است كه زيدان به سرعت از اتفاقاتي كه برايش ميافتد درس ميگيرد.
با اين وجود بارسا مالكيت توپ بيشتري داشت و پاسهاي اين تيم هم كمي بيشتر از رئال بود. اما رئال دو برابر بارسا موقعيت ايجاد كرد و دو برابر اين تيم ضربه در چارچوب داشت. شاگردان زيدان معتقد بودند دو بار بايد به نفعشان پنالتي گرفته ميشد و هرناندز، داور الكلاسيكو، محافظهكارانه برخورد كرده است.
در انتها كاسميرو به عنوان بهترين بازيكن زمين معرفي شد، اما شايد بتوان گفت اين فدريكو والورده بود كه تفاوتها را رقم زد. بازيكني كه از دويدن خسته نميشود و تسلط بسيار خوبي روي پاسها و شوتهايش دارد. او دو بار دروازه ترشتگن را تهديد كرد كه يك بار ضربه والي او با اختلاف كم از كنار تير افقي بيرون رفت، در حالي كه دروازهبان آلماني تنها نظارهگر اين صحنه بود.
اين مسابقه به احتمال زياد باب طبع بسياري از بينندگان نبود. آنها توقع حركات انفجاري از ستارههاي دو تيم داشتند. اما اين تاكتيك فوقالعاده زيدان بود كه بازي را ساخت و بينندگان شاهد يكي از شديدترين مدلهاي پرس در فوتبال توسط تيمي بودند كه در زمين حريف بازي ميكرد.