برخيز و اول بكش (340)
فصل سي و يكم
شورش در واحد 8200
كارشناس شبكه اطلاعات
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
لطيفهاي ميگويد زماني كه يك شخص ميميرد، پيش خداوند كه بر عرش نشسته است، ميايستد. خدا از هر تازهواردي كه مرده است، سوال ميپرسد تا او را به بهشت بفرستد يا جهنم. هر كدام كه جواب ميدهند، خدا داورياش را ميكند و او سپس به مرحله بعد ميرود.
در اين لطيفه آخرين شخص هميشه يك كارشناس شبكه اطلاعات است. در درون جوامع بزرگتر اطلاعاتي و نظامي، كارشناس شبكه اطلاعات فردي است كه بخشهايي از اطلاعات را از ميان انبوه اطلاعاتي كه هر روزه ميرسد باارزشترين آن را انتخاب ميكند. آنها هستند كه تصميم ميگيرند چه چيزي مهم است و چه چيزي مهم نيست. به هر صورت آنها تصميم ميگيرند، كدام فرد در صف پيش عرش خداوند بايستد. كارشناس اطلاعاتي شبكه جلو ميرود. خداوند ميپرسد «و شما بايد كجا برويد؟» كارشناس كه اندكي رنجيده است، ميگويد «هيچ جا. شما روي صندلي من نشستهايد.» آمير(كه نام واقعياش نيست) يك كارشناس شبكه اطلاعات بود. مرد جواني كه در واحد 8200 كه يكي از با اعتبارترين گروه در ايدياف است، موظف بود. او مثل همه كارشناسان شبكه اطلاعات در پايگاهي كه با بتنهاي تقويتي محافظت شده بود، كار ميكرد و اطلاعاتي را كه ميرسيد، رصد ميكرد. اكثر اطلاعاتي كه وارد ميشد را نه ميشد ترجمه كرد و نه در دست اقدام گذاشت چون اين نوع اطلاعات زياد بودند و زمان هم كم. پس شغل كارشناس اطلاعات شبكه اين است كه تصميم بگيرد كدام كانالهاي ارتباطي را بايد گوش بدهد و كدام خط را بايد شنود كند. سربازاني مانند آمير تصميم ميگيرند كه كدام بخش از اطلاعات را بايد زير دستش الك كند تا بشود، ترجمه و منتشر كرد. او آخرين اديتور «عنوان» بود، چيزي كه در واحد 8200 آن را مينامند؛ او سرخط عناوين را مينوشت و تصميم ميگرفت كه چه كسي بايد بخواند. او مثلا بايد تصميم ميگرفت آيا فردي كه در يك شنود مكالماتي حرف ميزند، مغازهداري است كه دارد به يك بازاري سفارش ميدهد يا يك جهادي است كه دستورات رمزگذاري شده را براي آماده كردن يك بمب منتقل ميكند... اگر او اشتباه ميكرد، مردم بي گناه- يا اسراييليها يا مالك بيچاره فلسطيني- ميمردند و او بايد همه اين كارها را به سرعت انجام ميداد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه