نياز ترامپ به ابتكار جديد
در مقابل ايران
ريچارد هاس
ريچارد هاس، تحليلگر مسائل سياسي سياست خارجي در تازهترين نوشتار خود به بررسي سياستهاي اشتباه دونالد ترامپ در خاورميانه پرداخته و مينويسد: دولت امريكا ميداند كه خروج از خاورميانه نه ساده و نه بدون خطر و هزينه است. چيزي كه واشنگتن به آن نياز دارد آمادگي بيشتر براي استفاده از نيروهاي نظامي محدود، در صورت لزوم و تركيب سياست تحريم با ديپلماسي است.
در پنجم آگوست 1990 زماني كه تنها چند روز از تجاوز و فتح كويت به دست صدام، ديكتاتور وقت عراق ميگذشت، جورج بوش، رييسجمهور وقت امريكا به وضوح اعلام كرد: «اين خشونت عليه كويت به همين صورت باقي نميماند.» 6 ماه بعد، بوش نيم ميليون سرباز امريكايي را راهي خاورميانه و ائتلافي بينالمللي ايجاد كرد كه توانست كويت را آزاد كند. سه دهه بعد، يك رييسجمهور بسيار متفاوت يك سياست امريكايي بسيار متفاوتتر اتخاذ كرد. واشنگتن يكبار متحدان كرد خود در سوريه را كه با شجاعت در مقابل گروهك تروريستي داعش مبارزه كردند، به حال خود رها كرد، بار ديگر نيز در زمان حمله به تاسيسات نفتي عربستان خود را كنار كشيد.
به دوران پساامريكايي خاورميانه خوش آمديد. اگر بخواهم صادقانه بگويم، اين عبارت اغراقآميز است، چراكه نيروهاي امريكايي هنوز از منطقه خارج نشدهاند. در واقع، واشنگتن براي كمك به رياض در حملات احتمالي آينده، اخيرا نيروهاي جديدي ارسال كرده است. اما نميتوان از اين حقيقت چشمپوشي كرد كه امريكا حضور و نقش خود را در منطقه كاهش داده است؛ منطقهاي كه تقريبا نيم قرن بر آن سلطه داشته است.
ريشه اين تمايل به دوره رياستجمهوري جورج بوش بازميگردد؛ زماني كه او تصميم گرفت به يك توصيه غيرعاقلانه گوش داده و جنگ انتخابي ضعيفي عليه عراق راه بيندازد و اين اتفاق
به عنوان نقطه عطفي در سياست خارجي امريكا شناخته ميشود. هزينههاي بالا و نتايج ضعيف اين جنگ، افكار عمومي امريكا را در مقابل درگيري نظامي در منطقه قرار داد. همين موضوع باعث شد باراك اوباما، رييسجمهور پيشين امريكا كه استفاده بشار اسد از سلاحهاي شيميايي را «خط قرمز» خود خوانده بود، هشدارهاي پيشين خود به دولت سوريه را ناديده بگيرد و باوجود ادعاي وقوع چنين حملاتي، اقدامي را عليه اين كشور ترتيب ندهد. اوباما همچنين تصميم گرفت از مداخله نظامي ناتو در ليبي حمايت نكند؛ مداخلهاي كه موجب سقوط رژيم قذافي شد و يك كشور چندپاره و شكست خورده از ليبي باقي گذاشت. دونالد ترامپ، رييسجمهور كنوني امريكا اين نفرت را به درگيري نظامي در منطقه ارتباط ميدهد. علاوه بر اين، افزايش توليد داخلي نفت و گاز اهميت خاورميانه را براي امريكا كم كرده است. بهعلاوه، تجديد رقابت قدرت بزرگ نياز ايالاتمتحده به تغيير منابع را بيشتر كرده و اين كشور براي ادامه راه خود براي مقابله با روسيه نياز به توجه به اروپا و براي خنثي كردن اقدامات چين نياز به توجه به آسيا دارد. دولت ترامپ راه خود را از خاورميانه كج كرده و عدم تمايل خود را براي استفاده از نيروهاي نظامي يا سربازان مستقر در مناطق درگيري به روشهاي بيشماري نشان داده است. عدم وجود ديپلماسي در دولت او تا حد زيادي احساس ميشود. ترامپ نسبت به نقض حقوق بشر چشمپوشي ميكند و دولت او هيچ تلاشي براي حل درگيري فلسطين و اسراييل انجام نميدهد. هاس در ادامه اين نوشتار با اشاره به سياست امريكا در قبال ايران در حوزه توافق هستهاي مينويسد: دولت ترامپ به صورت يكجانبه از توافق هستهاي 2015 ايران خارج شد، درحالي كه ايران به تعهدات خود عمل ميكرد. اين دولت سپس برنامه «فشار حداكثري» را معرفي كرد كه شامل تحريمهاي اقتصادي بسيار سختي است. اما اگر ميزان تاثير اين تحريمها مشخص شود، باز هم هدف امريكاييها مشخص نيست. چيزي كه مشخص است اين است كه ايران جنگ اقتصادي امريكا را با روش خود پاسخ ميدهد. هر چه ميزان فشار اقتصادي بر ايران بيشتر شود، امريكا و متحدان آن بايد منتظر پاسخهاي بعدي ايران باشند. اين امر دولت ترامپ را بر سر يك دوراهي قرار ميدهد. ترامپ جايي به شكل رسمي اعلام نكرده، اما ظاهرا ترجيح او تغيير حكومت در ايران است، اما 40 سال پس از انقلاب سال 57 همچنان جمهوري اسلامي در برابر امريكا مقاومت نشان ميدهد. پاسخ به ايران با استفاده از گزينه نظامي باعث بروز جنگي ميشود كه ترامپ پيش از انتخابات رياستجمهوري 2020 اصلا تمايلي به آغاز آن ندارد. هاس در ادامه با مطرح كردن پيشفرضهايي كه در مطالب ساير تحليلگران غربي هم به چشم ميخورد، ادعا ميكند كه اگر امريكا به ايران اجازه دهد محدوديتهاي اعمال شده بر برنامه هستهاي خود را كنار بگذارد، اين امر باعث افزايش احتمال حمله نظامي اسراييل به ايران ميشود. در صورت بروز چنين اتفاقي، پاي امريكا نيز به اين درگيري نظامي كشيده ميشود. او در ادامه ادعا ميكند، آنچه او با عنوان انفعال امريكا در برابر ايران از آن ياد ميكند، ميتواند به راه افتادن رقابت تسليحاتي در منطقه منتهي شود. هاس در ادامه نقشه راه خود براي برونرفت امريكا از بنبست مذاكراتي با ايران را اينگونه تشريح ميكند: بهترين راه پيش روي امريكا اين است كه مشخص كند دقيقا ميخواهد ايران چه محدوديتهايي را بر برنامههاي موشكي و هستهاي خود و نفوذش در منطقه اعمال كند و در برابر اين محدوديتها، حاضر است چه امتيازاتي به جمهوري اسلامي بدهد. واشنگتن بايد اين سياست را علنا اعلام كند و با اين كار توپ را در زمين ايران بيندازد. تاكنون امريكا چنين ابتكاري به خرج نداده است. دولت ترامپ دارد كمكم متوجه ميشود خروج از خاورميانه
نه آسان است و نه بدون ريسك و هزينه. امريكا هنوز در جنگ با تروريسم، جلوگيري از اشاعه سلاحهاي هستهاي، حمايت از جريان آزاد نفت و افزايش امنيت اسراييل و متحدين عرب خود در منطقه چيزهاي زيادي براي از دست دادن دارد. امريكا بايد سياست اعمال تحريم را در كنار ديپلماسي جلو ببرد، اما مشخص نيست آيا امريكا در آينده نزديك چنين تركيبي از سياستها را اتخاذ ميكند يا خير.
ترجمه: هديه عابدي
منبع: پراجكت سينديكيت