شرايط پيچيده افغانستان
نتيجه را ميپذيرد يا رويكرد جديدي را اتخاذ ميكند. واقعيت آن است كه اين انتخابات در بدترين زمان ممكن برگزار شد و نتايجي كه به دست آمد نيز نميتواند مشروعيت كامل را به دولتي كه از اين طريق روي كار آمده بدهد. حقيقت آن است كه از حدود 25 ميليون نفري كه ميتوانستند در اين انتخابات راي دهند كمتر از دو ميليون نفر در آن شركت كردند كه اين موضوع دو علت اساسي دارد؛ نخست به دليل نااميدي مردم افغانستان از شكل حكومت ليبرال دموكراتي كه از توافقنامه بن به دست آمده به وجود آورده كه عملا كاري براي مردم افغانستان انجام نداده است، چرا كه اين ساختار حكومت نه توانسته امنيت را برقرار كند و نه در سوي ديگر توانسته اقتصاد در اين كشور را متحول كند. از همين رو افغانستان همچنان درگير جنگ، بحران و نيازمند كمكهاي خارجي است. از سوي ديگر نيز حقيقت آن است قدرتهاي خارجي از جمله اروپا و امريكا كه در افغانستان دخالت كردند آنها نيز از طريق نظامي نتوانستند به راهحلي دست پيدا كنند و در نهايت امريكاييها به سمت پذيرش طالبان سوق پيدا كردند و با مذاكراتي كه در دوحه انجام ميشود، نشان دادند كه به نوعي اميد خود را از ساختار كنوني دولت در افغانستان از دست دادهاند. در چنين فضايي دولتي در حال شكلگيري است كه اگر عبدالله عبدالله نتايج آن را نپذيرد، دو راهحل پيش روي افغانستان وجود دارد، همانگونه كه عبدالله عبدالله پيشتر تهديد كرده است در شمال افغانستان دولت موازي تشكيل ميدهد كه در آن صورت به معني يك جنگ داخلي در افغانستان خواهد بود. حتي ممكن است اين كشور به سمت تجزيه سوق پيدا كند و دو كشور خراسان و پشتونستان تشكيل شود كه به نظر ميرسد امريكاييها پشت پرده روي اين سناريو نيز كار كردهاند. سناريوي ديگر اين است كه عمر سياسي عبدالله عبدالله را تمام شده بدانيم و افرادي در شمال افغانستان همچون عطا محمد نور كه ظرفيت بالاتري براي مصالحه دارد جانشين عبدالله شود و يك توزيع قدرت نيز صورت گيرد. در عين حال قانون اساسي بايد تغيير كند تا طالبان نيز شريك قدرت در افغانستان شود و نظام كنوني هم تغيير كند و تبديل به يك نظام فدرالي شود. هر گروه نيز بر مبناي وزن و قدرتي كه دارند در قانون اساسي جديد سهم پيدا كنند. شايد بتوان روي چنين فرمولي فكر كرد تا افغانستان وارد يك جنگ داخلي نشود. اين شرايط كاملا بستگي به امريكا دارد. اگر بخواهند، مانند دوره اوباما كه جان كري وارد عمل شد و با دورزدن انتخابات دولت وحدت ملي را شكل دادند يك سناريوي پيش رو است. اگر امريكاييها به دنبال اين موضوع باشند، به نظر ميآيد ميتوان به يك راهحل سياسي اميدوار بود. امريكاييها در كنار اين مسائل بحث يك دولت موقت را نيز در نظر دارند كه اين دولت موقت طي مدت زماني مشخص قانون اساسي را تغيير دهد و افغانستان را تبديل به يك نظام فدرالي كند و نظام رياستي منتفي شود. همه اين صحبتها به نوعي وجود دارد اما به نظر ميرسد اشرف غني از هوشمندي خاصي برخوردار است. اشرف غني بهرغم مخالفت امريكاييها بازي پيچيدهاي را آغاز و انتخابات رياستجمهوري را برگزار كرد. از طرفي ديگر شمارش حدود 2 ميليون راي تا اين حد طول نميكشد و از همان روز اول مشخص بود كه اختلاف بر سر اين بود كه چه كسي رييسجمهور شود. عبدالله عبدالله معتقد است اگر 300هزار راي تقلبي كه به سبد راي اشرف غني ريخته شده باطل شود، او برنده انتخابات خواهد بود. اما با همين ميزان راي اكنون اشرف غني پيروز انتخابات است. از همين رو آقاي غني بازي پيچيدهاي را به رغم خواست امريكاييها و طالبان انجام داد و اكنون خود را رييسجمهور ميداند و بعيد به نظر ميرسد با روحيه آقاي غني و با توجه به اينكه بحث قوم پشتون نيز مطرح است و آنها سالهاست در راس قدرت افغانستان قرار دارند و حاضر نيستند قدرت را در اختيار قومي ديگر قرار دهند. به رغم اينكه عبدالله تبار پشتون دارد اما مادرش تاجيك است و نميتواند به آنها پشت كند. بنابراين بايد يك مصالحه در افغانستان صورت گيرد. هرچند كه بگوييم اين انتخابات در شرايط خاص برگزار شده و از مشروعيت كافي برخوردار نيست، در حال حاضر اشرف غني را نميتوان ناديده گرفت، چرا كه او مدعي پيروزي در انتخابات است. اما از طرفي ديگر اگر بناست صلح و ثبات در افغانستان شكل بگيرد بايد طالبان را در قدرت شريك كند. بنابراين بازي آقاي غني در اين جريان بسيار حسابشده است و طالبان نيز با غني راحتتر وارد مذاكره خواهد شد تا به يك آتشبس دست پيدا كنند و حتي اگر بناست دولت موقتي شكل بگيرد بايد قدرت در اختيار آقاي غني باشد. اوضاع افغانستان بسيار پيچيده است ولي هركدام از اين بازيگران بازي خود را انجام ميدهند. اكنون اين شرايط كاملا مطلوب طالبان است چرا كه هم به لحاظ سياسي و هم نظامي در موقعيت مناسبي قرار دارد. طالبان به لحاظ نظامي حدود 50 درصد از خاك افغانستان را در اختيار دارد و مناطق ديگر را نيز تهديد نظامي ميكند. به لحاظ سياسي نيز امريكا مجبور به مذاكره با آنها شده و به عنوان يك گروه رسمي طالبان را به رسميت شناخته و عبارت امارت اسلامي را در توافق دوجانبه گنجانده است. بنابراين طالبان در موقعيتي قرار گرفته كه در كوتاهمدت هم ميتواند شريك قدرت شود و هم مورد پذيرش و مقبوليت قرار گيرد و در بلندمدت نيز اين طالبان خواهد بود كه قدرت را در افغانستان به دست ميگيرد.